وجه اطلاق جوهر بر فصول، به ملاك اعتبار سوم ماهيت - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجه اطلاق جوهر بر فصول، به ملاك اعتبار سوم ماهيت

ترجمه

آرى، از آن جهت كه صورت، تمام ماهيت نوع هست ـ چنانكه در تعريف آن گفته اند كه چيزى است كه نوع به سبب آن بالفعل مى شود ـ فصول جواهر، جواهر مى باشند. چونكه صورت، تمام حقيقت نوع و فعليت آن مى باشد. لكن اين موجب نمى شود كه فصول، داخل تحت جنس جوهر باشند، به طورى كه جوهر در تعريف فصول آورده شود و بين جنس و فصول، حمل اولى برقرار گردد.

شرح

حيثّيت سومى در اينجا وجود دارد كه به لحاظ اين حيثيّت مى توان فصول را جوهر خواند. و آن عبارت از اين است كه چون صورت، تمام حقيقت نوع را تشكيل مى دهد و فعليّت نوع بدان حاصل مى شود، و به عبارت ديگر چون تمام اجناس و فصول قبلى در آن منطوى است، عناوين ديگرى را كه مربوط به آن نيست بلكه مربوط به جنس آن هست، به آن نسبت مى دهند. بديهى است عنوان جوهريت اولا از آنِ جنس او مى باشد لكن اين عنوان به فصل كه همان صورت لا بشرط هست از باب اينكه صورت، تمام حقيقت نوع هست به لحاظ ثانوى اعطا مى گردد.

اما اطلاق جوهريت بر فصول از باب حمل اولى نيست; يعنى وقتى مى گويى «الفصل جوهرٌ» حمل بين محمول و موضوع حمل اولى كه كاشف از عينيت اين دو مفهوم باشد نيست. بلكه همانطور كه قبلا گفته شد،(1) حمل شايع بوده است و دو مفهوم متغاير وجوداً به لحاظ فوق، متحد گرديده اند.

و نيز قبلا گفتند كه اطلاق جوهر بر فصول از باب اطلاق لازم بر ملزوم مى ماند، مانند «الانسان ممكن» كه انسان كه ملزوم امكان هست تحت لازم خود مى آيد، بدون آنكه مندرج و داخل در ماهيت او باشد; زيرا معناى انسان يك چيز است و معناى امكان چيز ديگر. در ما نحن فيه هم جوهر بر فصل اطلاق مى شود و مى گوييم «الفصل جوهر». اما اين به معناى اندراج فصل، تحت جنس نيست. و اين حمل، حمل شايع است نه حمل اولى.

از مجموع بحث، نتيجه چنين حاصل مى شود كه اگر در تقسيم جوهر، صورت جسميه را كه فصل جسم هست يكى از انواع جوهر قرار داده اند اين تقسيم، تقسيم حقيقى نبوده است و به طور واقعى فصل يكى از اقسام جوهر نيست و جوهر، مقسم حقيقى براى آن نمى باشد، بلكه اين تقسيم يك تقسيم مسامحى و غير واقعى است. و در حقيقت، عدد جواهر كمتر از پنج است.

متن

فتبيّن بما تقدّم أنّ الفصول(2) بما أنّها فصول بسائط غير مركّبة من الجنس والفصل ممحّضة فى أنّها مميّزات ذاتيّة، وكذلك الصور المادّيّة التى هى فى ذاتها مادّيّة موجوده للمادّة بسائط فى الخارج غير مركّبة من المادّة والصورة وبسائط فى

1 . مرحله پنجم، فصل ششم، ص 83.

2 . در مواضع متعددى از اسفار، صدر المتألهين مى گويند: كه فصل حقيقى كه مبدء فصل منطقى است از سنخ وجود مى باشد و ماهيت ندارد. از جمله در فصل سوم از جوهر و عرض، مقاله اول مى گويد: «اعلم ان الفصول البسيطه مجهولة الاسامى الاّ باللوازم و لا يجوز ان يكون .... بل الفصول بالحقيقة هى وجودات مخصة.

مفهوم اين سخن اين هست كه فصل از آن جهت كه: تمام حقيقت نوع هست تمام اجناس و فصول پيشين در آن به نحو بساطت و وحدت، جمع هستند. و حكم به مغايرت جنس با فصل از اين حيث نيست، بلكه از آن حيث هست كه فصل، شأنى مخالف با شأن جنس مى باشد و هر كدام به حكم خاص خود، معنون هستند. العقل غير مركّبة من الجنس والفصل وإلاّ كانت الواحدة منها أنواعاً متسلسلة ـ كما تقدمت الاشارة إليها.

/ 337