چرا برخى ماهيات كثير الافرادند؟ - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا برخى ماهيات كثير الافرادند؟

ترجمه

برخى از ماهيات نوعيه افراد كثير دارند، مانند انواعى كه تعلق به ماده دارند،مثلا عنصر و انسان. برخى ديگر نوعشان منحصر در فرد است، مانند نوعى كه ذاتاً و فعلا از مادّه مجرد است، همچون عقل.

اين (كه برخى از ماهيات، كثير الافراد هستند) بدان جهت است كه كثرت يا تمام ذات ماهيت نوعى است يا بعض آن، يا خارج لازم است يا خارج مفارق. بنابر سه تقدير اول ممتنع است كه براى ماهيت، فردى محقق شود; زيرا هرچه فرد ماهيت فرض شود واجب است كه كثير باشد. و هر كثيرى تأليف از آحاد مى يابد. و هر واحد فرضى واجب است كه كثير باشد. و هر كثيرى از آحاد تأليف مى يابد. و هكذا، مطلب تا بى نهايت به پيش مى رود و به واحد منتهى نمى شود. پس، واحد محقق نخواهد بود. طبعاً فرد، محقق نخواهد بود. در حالى كه ما او را كثير الافراد فرض كرديم و اين خلاف فرض است.

اما بنابر تقدير چهارم، حصول كثرت به سبب عرض مفارقى كه عارض بر نوع مى شود و با انضمام يا عدم انضمام او كثرت حاصل مى شود، مى باشد. و هر عرض مفارقى عروضش متوقف بر سبق امكان ـ كه حامل او ماده است ـ مى باشد. پس، نوع بالضرورة مادى است. پس هر نوع كثير الافرادى مادى است. و اين مطلب به عكس نقيض به اينكه هر نوع مجردى منحصر در فرد هست منعكس مى گردد. و اين همان مطلوب ماست.

شرح

همانطور كه گفته شد پاره اى از ماهيات، كثير الافراد هستند، مانند انسان و عنصر. در طبيعيات قديم اساس عناصر را در چهار عنصر آب و خاك و هوا و آتش خلاصه مى كردند، اما امروز آنها را بالغ بر صد مى دانند. اكسيژن و هيدروژن دو عنصر هستند كه افراد بى شمارى دارند، همانطور كه انسان افراد بى شمارى دارد.

گفته شد ماهياتى كه افراد بى شمار دارند، انواع مادى هستند. اكنون دليل اقامه مى كند كه چرا كثرت در قلمرو انواع مادى پيدا مى شود و انواع مجرد، نوعشان منحصر در فرد است. مى فرمايند: كثرت يا تمام يا بعض يا عرض لازم يا عرض مفارق ماهيت است. سه صورت اول مردود است; زيرا اگر كثرت يكى از اين سه صورت باشد لازم مى آيد كه هرجا ماهيت محقق شد كثرت همراه او باشد و آنچه محقق مى گردد كثير باشد. و چون كثير از آحاد، تأليف مى يابد به حكم آنكه كثرت تمام ذات يا بعض ذات يا عرض لازم است آن فرد هم به نوبه خود كثير مى باشد. و هكذا، در نهاد هر فردى كثرت نهفته و واحد و فرد واقعى محقق نمى گردد. و اين خلاف فرض است; زيرا فرض بر آن بود كه آن ماهيت كثير الافراد است.

چون اين سه صورت ابطلال شد صورت چهارم باقى مى ماند و آن اينكه كثرت عارض مفارق بر ماهيت باشد. و چون هر امر عرضى مسبوق به امكان لحوق او بر معروض هست ناگزير بايد ماده حامل امكان او باشد. پس، هر نوع كثير الافراد در قلمرو انواع مادى تحقق پذير خواهد بود. و از اينجا به عكس نقيض، نتيجه حاصل خواهد شد(1) كه هر نوعى كه مادى نيست افراد كثير ندارد. به عبارت ديگر موجود مجرد، نوعش منحصر در فرد است.

/ 337