تغاير وجود و ماهيت تحليلى است نه خارجى - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تغاير وجود و ماهيت تحليلى است نه خارجى

ترجمه

همانگونه كه معلوم گشت، مغايرت وجود و ماهيت، عقلى است و منافاتى با اتحاد اين دو در ظرف خارج و ذهن ندارد. در جهان چيزى جز يك واقعيّت واحد به نام وجود نيست; زيرا اوست كه اصيل است و ماهيت، اعتبارى. و وجود به سبب اختلاف ماهيات مختلف مى شود، اختلاف خاصى كه موجب اضافه شدن چيزى بر وجود نمى گردد. و اين همان معناى سخن حكماست كه مى گويند: «ماهيات، نمودها و چگونگى هاى وجودند.»

و تميّز، بينونت و اختلاف آثار ميان اشياء به اختلاف ماهيات باز مى گردد. و اين معناى كلام آنان است كه مى گويند: «ماهيات، مرزهاى وجودند.»

پس، ماهيت هر موجود، مرزى است كه وجود آن از آن مرز تجاوز نمى كند. و لازمه اش آن است كه به عدد همه ماهياتى كه در جهان، وجود دارد از هر ماهيت، آن ماهيات ديگر سلب شوند. مثلا ماهيت انسان موجود، مرز وجود اوست و وجود او از اين مرز به ديگرى تجاوز

1 . در نسخ موجود «واو» نيست، ولى بايد اضافه گردد. نمى كند. پس او ديگر فرس و بقر نيست، چنانكه شجر و حجر و ديگر ماهيت مباين با انسان، نيست.

شرح

در ظرف ذهن، جدايى وجود از ماهيت ممكن است. اما در خارج، وجود و ماهيت از يكديگر جدايى و مغايرت ندارند. ماهيات مرزهاى وجوداتند. يعنى يك وجود، انسان است و چيز ديگر نيست. پس انسانيت حد و مرز اين وجود شد. وجود ديگر نبات و جماد است و چيز ديگر نيست. پس اين ماهيات مرزهاى آن وجوداتند. و هكذا... .

از آنجا كه در حقيقت وجود اختلافى نيست، چون حقيقت واحد است، آنچه بين موجودات موجب اختلاف مى شود از ناحيه ماهيات است. ماهياتند كه وجودات را از يكديگر متمايز نموده، هر كدام را منشاء يك اثر خاصى قرار مى دهند.

بديهى است كه صدق هر ماهيت بر هر موجود، موجب سلب ساير ماهيات از آن خواهد بود. وقتى يك موجود، انسان شد ديگر بقر و حجر و شجر نخواهد بود. پس به عدد همه ماهيات ديگر، سلب آن ماهيات از آن صادق خواهد بود.

متن

وسابعاً انّ ثبوت كلّ شىء ـ أىّ نحو من الثبوت فرض ـ إنّما هو لوجود هناك خارجىّ يطرد العدم لذاته. فللتصديقات النفس الأمريّة التى لا مطابَق لها فى خارج ولافى ذهن مطابقٌ ثابت نحواً من الثبوت التّبعى بتبع الموجودات الحقيقيّة.

توضيح ذلك أنّ من التصديقات الحقّة ما له مطابق فى الخارج، نحو الانسان موجود والانسان كاتب، ومنها ما له مطابق فى الذهن، نحو الانسان نوع والحيوان جنس، ومنها ما له مطابق يطابقه لكنّه غير موجود فى الخارج ولا فى الذهن، كما فى قولن عدم العلّة علّة لعدم المعلول. والعدم باطل الذات، إذ العدم لا تحقق له فى خارج ولا فى ذهن ولا لأحكامه وآثاره. وهذا النوع من القضايا تعتبر مطابقة لنفس الامر، فانّ العقل إذا صدّق كونَ وجود العلّة علّة لوجود المعلول اضطرّ إلى تصديق أنّه ينتفى إذا انتفت علّته وهو كون عدمها علّة لعدمه، ولا مصداق محقق للعدم فى خارج ولا فى ذهن، إذ كلّ ما حلّ فى واحد منهما فله وجود.

/ 337