حقيقت وجود، علت ندارد - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت وجود، علت ندارد

ترجمه

نهم، براى حقيقت وجود، سببى بيرون از آن وجود ندارد. به اين معنا كه حقيقت خارجى اصيلِ او كه طارد عدم است در تحقق خود، متوقف به سببى بيرون از حقيقت خود نيست; خواه آن سبب تام باشد يا ناقص. و اين بدان جهت است كه وجود اصيل است و غير از آن همه چيز، باطل مى باشد. آرى، «منعى» در توقف بعضى از مراتب وجود بر بعض ديگر نيست، مانند توقف وجودات امكانى بر وجود واجب تعالى و توقف بعض ممكنات بر بعض ديگر.

از اينجا آشكار مى شود كه در فلسفه الهى كه بحث از احكام موجود مى شود، راهى براى برهان لمى وجود ندارد.

شرح

در بحث اصالت وجود گذشت كه آنچه واقعيت را تشكيل مى دهد، وجود است. بيرون از وجود، چيزى وجود ندارد تا سبب وجود شود. و هرچه موجود مى شود به سبب وجود، موجود مى شود. بنابراين براى وجود، علتى بيرون از آن متصور نيست، تا از طريق آن علت به وجود كه معلول اوست پى ببريم، تا سنخ مسائل فلسفى به طريق برهان لمى، يعنى پى بردن از علت به معلول باشد.

قبلا در شرح مقدمه كتاب صفحه 6 از كتاب نهايه ذيل نكته پنجم، اين بحث مفصلا ارائه گرديد و بار ديگر شرح آن در صفحه 68، فصل هشتم از مرحله چهارم كتاب نهايه خواهد آمد، انشاء الله.

گفته شد محمولات و مسائل فلسفى كه برابر با موضوع فلسفه هستند اثبات آنها به طريق برهان لمى نيستند; زيرا خود موضوع فلسفه كه وجود است به برهان لمّى ثابت نمى شود، چه رسد به محمولات آن. و گفته شد كه فهم وجود به ادراك اولى و بديهى است و پى بردن به احكام وجود از قبيل پى بردن از يك ملازم به ملازم ديگر است.

آرى، سخن فوق منافات ندارد كه بعضى از مراتب وجود بر بعضى ديگر متوقف باشند، مانند توقف ممكنات بر خداى تبارك و تعالى و يا ممكنى بر ممكن ديگر; زيرا آنچه گفته شد كه براى وجود، سببى و علتى نيست مراد آن بود كه براى وجود، علتى بيرون از وجود، متصور نيست. اين مطلب، ربطى ندارد به اينكه بعضى از مراتب وجود، سبب بعض ديگر از مراتب وجود مى شوند.

متن

وعاشراً أنّ حقيقة الوجود حيث كانت عين حيثيّة ترتّب الآثار كانت عين الخارجيّة فيمتنع أن تحلّ الذهن فتتبدل ذهنيّة لا تترتب عليها الآثار لاستلزامه الانقلاب المحال، وأمّا الوجود الذهنىّ الذى سيأتى إثباته ـ إن شاء الله ـ فهو من حيث كونه يطرد عن نفسه العدم وجود خارجىّ مترتب عليه الآثار وإنّما يُعَدّ ذهنيّاً لا تترتب عليه الآثار بقياسه إلى المصداق الخارجىّ الذى بحذائه.

فقد بان أنّ حقيقة الوجود لا صورة عقلية لها، كالماهيّات الموجودة فى الخارج التى لها صورة عقليّة، وبان أيضاً أنّ نسبة مفهوم الوجود إلى الوجودات الخارجيّة ليست نسبة الماهيّة الكلّيّة إلى أفرادها الخارجيّة.

وتبيّن بما تقدّم أيضاً أنّ المفهوم إنّما تكون ماهيّة إذا كان لها فرد خارجىّ تُقوّمه وتترتّب عليه آثارها.

/ 337