آفات نهضت - نهضت های اسلام صد ساله اخیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهضت های اسلام صد ساله اخیر - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مراجع عظام و بزرگوار قم حضرت آيةالله العظمي شريعتمداري ، آيةالله العظمي گلپايگاني ، آيةالله العظمي مرعشي نجفي دامت بركاتهم كه در راه اعلاء كلمه حق گامهاي مفيد و مؤثر برداشته و مايه فخر و مباهات اسلام و مسلمين شده اند ، براي هميشه در تاريخ اين مملكت نام نيكشان به يادگار خواهد ماند ، و اين كمترين اجري است كه خداوند متعال عنايت فرموده و خواهد فرمود . و اما آن " سفر برده " كه صدها قافله دل همره اوست ، نام او ، ياد او ، شنيدن سخنان او ، روح گرم و پرخروش او ، اراده و عزم آهنين او ، استقامت او ، شجاعت او ، روشن بيني او ، ايمان جوشان او كه زبانزد خاص و عام است ،
 يعني جان جانان ، قهرمان قهرمانان ، نور چشم و عزيز ملت ايران استاد عاليقدر و بزرگوار ما حضرت آيةالله العظمي خميني ادام الله ظلاله ، حسنه اي است كه خداوند به قرن ما و روزگار ما عنايت فرموده و مصداق بارز و روشن " « ان لله في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف المبطلين » " است . قلم بي تابي مي كند كه به پاس دوازده سال فيض گيري از محضر آن استاد بزرگوار و به شكرانه بهره هاي روحي و معنوي كه از بركت نزديك بودن به آن منبع فضيلت و مكرمت كسب كرده ام اندكي از بسيار را بازگو كنم .




  • اين نفس جان دامنم بر تافته است
    كز براي حق صحبت سالها
    تا زمين و آسمان خندان شود
    گفتم اي دور افتاده از حبيب
    من چه گويم ؟ يك رگم هشيار نيست
    شرح اين هجران و اين خون جگر
    فتنه و آشوب و خونريزي مجو
    خوشتر آن باشد كه سر دلبران
    گفته آيد در حديث ديگران  



  • بوي پيراهان يوسف يافته است
    فاش گو رمزي از آن خوشحالها
    عقل و روح و ديده صد چندان شود
    همچو بيماري كه دور است از طبيب
    شرح آن ياري كه او را يار نيست
    اين زمان بگذار تا وقت دگر
    بيش از اين از شمس تبريزي مگو پس :
    گفته آيد در حديث ديگران  
    گفته آيد در حديث ديگران  



بديهي است كه در اين نهضت اسلامي ، ديگران روحاني و غير روحاني كه شركت داشته و يا دارند و هر كدام سهمي دارند فراوانند . برخي شخصيتها يا گروهها از سالها پيش از آغاز نهضت فعاليتهاي ثمر بخش اسلامي فكري يا عملي داشته اند كه در آماده سازي انديشه نسل امروز براي شركت در يك نهضت عظيم اسلامي نقش مؤثر و قاطع داشته است . برخي ديگر با فداكاريها ، جانفشانيها ، تحمل زندانها و تبعيدها به اين نهضت قاطعيت و قداست و ارزش بيشتر بخشيده اند . برخي در اوج دادن و گسترش دادن دامنه نهضت و احيانا در جهت خاص دادن به آن عامل مؤثر به شمار مي روند . بعضي وسط راه مانده و در جا زده اند

و يا به عقب برگشته اند . بعضي تغيير مسير داده جذب مكتبهاي ديگر شده و به نوبه خود ضربت زده اند . بديهي است كه اگر بنا شود تاريخي تحليلي و علمي براي اين نهضت ، دور از تعصبات و توهمات نوشته شود ، خود كتابي بزرگ را در بر خواهد گرفت و ما اكنون در اين بحث مختصر نمي توانيم وارد آن مطالب شويم . از خداوند متعال براي افرادي كه با صداقت و حسن نيت راه را در جهت اهداف مقدس اين نهضت اسلامي ادامه داده اند . خير و اجر و موفقيت و رحمت مسئلت مي نمائيم .

آفات نهضت

نهضتها ، مانند همه پديده هاي ديگر ممكن است دچار آفت زدگي شوند . وظيفه رهبري نهضت است كه پيشگيري كند و اگر احيانا آفت نفوذ كرد ، با وسائلي كه در اختيار دارد و يا بايد در اختيار بگيرد ، آفت زدائي نمايد . اگر رهبري يك نهضت ، به آفتها توجه نداشته باشد يا در آفت زدائي سهل انگاري نمايد ، قطعا آن نهضت ، عقيم ، يا تبديل به ضد خود خواهد شد و اثر معكوس خواهد بخشيد . ما از نظر انواع آفتها آنچه به نظرمان رسيده است يادآوري مي كنيم ، بدون آنكه مدعي باشيم همه آنها را استقصا كرده ايم :

1 - نفوذ انديشه هاي بيگانه

انديشه هاي بيگانه از دو طريق نفوذ مي كنند . يكي از طريق دشمنان هنگامي كه يك نهضت اجتماعي اوج مي گيرد و جاذبه پيدا مي كند و مكتبهاي ديگر را تحت الشعاع قرار مي دهد ، پيروان مكتبهاي ديگر براي رخنه كردن در آن مكتب و پوسانيدن آن از درون ، انديشه هاي بيگانه را كه با
روح آن مكتب مغاير است وارد آن مكتب مي كنند و آن مكتب را به اين ترتيب از اثر و خاصيت مي اندازند و يا كم اثر مي كنند . نمونه اش را در قرون اوليه اسلام ديده ايم . پس از گستردگي و جهانگيري اسلام ، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طريق تحريف آغاز كردند .

مي كنيم . هم گروهي را مي بينيم كه واقعا وابسته به مكتبهاي ديگر بالخصوص مكتبهاي ماترياليستي هستند و چون مي دانند كه با شعارهاي و ماركهاي ماترياليستي كمتر مي توان جوان ايراني را شكار كرد ، انديشه هاي بيگانه را با مارك اسلامي عرضه مي دارند . بديهي است اسلامي كه با محتواي ماترياليستي در مغز يك جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامي داشته باشد به سرعت دور انداخته مي شود .

 و هم مي بينيم - و اين خطرناكتر است - كه افرادي مسلمان ، اما ناآشنا به معارف اسلامي و شيفته مكتبهاي بيگانه ، به نام اسلام ، اخلاق مي نويسند و تبليغ مي كنند اما اخلاق بيگانه ، فلسفه تاريخ مي نويسند همانطور ، فلسفه دين و نبوت مي نويسند همانطور ، اقتصاد مي نويسند همانطور ، سياست مي نويسند همانطور ، جهان بيني مي نويسند همانطور ، تفسير قرآن مي نويسند همانطور و و و من به عنوان يك فرد مسئول به مسئوليت الهي ، به رهبران عظيم الشأن نهضت اسلامي كه براي همه شان احترام فراوان قائلم ، هشدار مي دهم

 و بين خود و خداي متعال اتمام حجت مي كنم كه نفوذ و نشر انديشه هاي بيگانه به نام انديشه اسلامي و با مارك اسلامي اعم از آنكه از روي سوء نيت و يا عدم سوء نيت صورت گيرد ، خطري است كه كيان اسلام را تهديد مي كند . راه مبارزه اين خطر تحريم و منع نيست . مگر مي شود تشنگاني را كه براي جرعه اي آب له له مي زنند از نوشيدن آب موجود به عذر اينكه آلوده است منع كرد ؟ ! اين ما هستيم كه مسئوليم . ما به قدر كافي در زمينه هاي مختلف اسلامي كتاب به زبان روز عرضه نكرده ايم . اگر ما به قدر كافي آب زلال و گوارا عرضه كرده بوديم ، به سراغ آبهاي آلوده
نمي رفتند .

گر نه تهي باشدي بيشتر اين جويها
خواجه چرا مي دود تشنه در اين كويها راه مبارزه ، عرضه داشتن صحيح اين مكتب در همه زمينه ها با زبان روز است . حوزه هاي علميه ما كه امروز اينچنين شور و هيجان فعاليت اجتماعي يافته اند . بايد به مسئوليت عظيم علمي و فكري خود آگاه گردند . بايد كارهاي علمي و فكري خود را ده برابر كنند . بايد بدانند كه اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمي جوابگوي مشكلات نسل معاصر نيست .

2 - تجدد گرائي افراطي

پرهيز از افراط و تفريط و گرايش به اعتدال در هر كاري خالي از دشواري نيست . گوئي هميشه راه اعتدال يك خط باريك است كه اندك بي توجهي موجب خروج از آن است . اينكه در آثار ديني وارد شده كه " صراط " از " مو " باريكتر است اشاره به همين نكته است كه رعايت اعتدال در هر كاري سخت و دشوار است .

 بديهي است كه مشكلات جامعه بشري نو مي شود و مشكلات نو راه حل نو مي خواهد . " الحوادث الواقعه " چيزي جز پديده هاي نوظهور نيست كه حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامي است . سر ضرورت وجود مجتهد در هر دوره ، و ضرورت تقليد و رجوع به مجتهد زنده همين است . و الا در يك سلسله مسائل استاندارد شده ، ميان تقليد از زنده و مرده فرقي نيست . اگر مجتهدي به مسائل و مشكلات روز توجه نكند او را بايد در صف مردگان به شمار آورد . افراط و تفريط در همين جا پيدا مي شود .

اجاره و مضاربه و مزارعه يادگار عهد فئوداليسم است و فلان حكم ديگر يادگار عهد ديگر . اسلام دين عقل و اجتهاد است . اجتهاد چنين و چنان حكم مي كند . بايد توجه داشته باشيم كه حتي معيارهائي كه دانشمندان روشنفكر و مترقي اهل تسنن نظير عبده و اقبال براي حل مشكلات جديد ارائه كرده اند از قبيل تمايز قائل شدن ميان عبادات و معاملات و تعبيرهاي خاصي كه آنها از اجماع ، اجتهاد ، شورا و غيره كرده اند و همچنين جهان بيني اسلامي كه آنها عرضه كرده اند

به هيچوجه براي ما كه پرورده فرهنگ اسلامي پيشرفته شيعي هستيم قابل قبول نيست و نمي تواند الگو قرار گيرد . فقه شيعه ، حديث شيعه ، كلام شيعه ، فلسفه شيعه ، تفسير شيعه ، فلسفه اجتماعي شيعه از آنچه در جهان تسنن رشد كرده بسي رشد يافته تر و جوابگوتر است . هر چند جهان تسنن به علل جغرافيائي و غير جغرافيائي پيش از جهان تشيع با تمدن جديد و مشكلات و مسائلي كه اين تمدن به
وجود آورده آشنا شده و در جستجوي كشف راه حل آن برآمده است و شيعه ديرتر نظريات خود را عرضه داشته است ، ولي مقايسه ميان آنچه در سنوات اخير از جهان شيعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است مي رساند كه نظريات شيعي از بركت پيروي از مكتب اهل بيت عليهم السلام بسي عميقتر و منطقي تر است . ما نيازي نداريم كه امثال عبده و اقبال و فريد و جدي و سيدقطب و محمدقطب و محمد غزالي و امثال اينها را الگو قرار دهيم .

 به هر حال تجدد گرائي افراطي - كه هم در شيعه وجود داشته و دارد و هم در سني - و در حقيقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نيست ، و پيراستن آن از آنچه از اسلام هست ، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان كردن ، آفت بزرگي براي نهضت است و وظيفه رهبري نهضت است كه جلو آنرا بگيرد .

3 - ناتمام گذاشتن

متأسفانه تاريخ نهضتهاي اسلامي صد ساله اخير ، يك نقيصه را در رهبري روحانيت نشان مي دهد و آن اينكه روحانيت نهضتهائي كه رهبري كرده تا مرحله پيروزي بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پي كار خود رفته و نتيجه زحمات او را ديگران و احيانا دشمنان برده اند . مانند اينكه كسي زمين غصب شده اش را با قدرت و شدت مطالبه كند و با صرف نيرو و بذل مال و جان آن را از دست دشمن بگيرد ، اما همينكه گرفت برود به خانه خود بنشيند و يك دانه بذر هم در آن نپاشد ، ديگران بروند از آن به سود خود استفاده كنند . انقلاب عراق با پايمردي روحانيت شيعه به ثمر رسيد ، اما
روحانيت از ثمره آن بهره برداري نكرد و نتيجه اش را امروز مي بينيم . مشروطيت ايران را روحانيت به ثمر رسانيد ، اما آن را ادامه نداد و بهره برداري نكرد و لهذا طولي نكشيد كه يك ديكتاتوري خشن روي كار آمد ، و از مشروطيت جز نام باقي نماند ، بلكه تدريجا در مردم سوء ظن پديد آمد كه اساسا رژيم استبداد از رژيم مشروطه بهتر بوده است و مشروطيت گناه است . حتي در جنبش تنباكو اظهار تأسف مي شود كه روحانيت با لغو امتياز رژي كار خود را تمام شده تلقي كرد

 در صورتي كه مي توانست پس از آن آمادگي مردم ، يك نظام واقعا اسلامي به وجود آورد . نهضت اسلامي ايران در حال حاضر در مرحله نفي و انكار است . مردم ايران يكدست عليه استبداد و استعمار قيام كرده اند . مرحله نفي و انكار ، به دنبال خود مرحله سازندگي و اثبات دارد به دنبال " لا اله " بايد " الا الله " بيايد . در هر نهضت مرحله سازندگي و اثبات از مرحله نفي و انكار دشوارتر است . اكنون اين نگراني در مردم هوشمند پديد آمده است كه آيا باز هم روحانيت كار خود را نيمه تمام خواهد گذاشت ؟

4 - رخنه فرصت طلبان

رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون يك نهضت از آفتهاي بزرگ هر نهضت است . وظيفه بزرگ رهبران اصلي اينست كه راه نفوذ و رخنه اينگونه افراد را سد نمايند . هر نهضت مادام كه مراحل دشوار اوليه را طي مي كند سنگينيش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداكار است ، اما همينكه به بار نشست و يا لااقل نشانه هاي بار دادن آشكار گشت و شكوفه هاي درخت هويدا شد ، سر و كله افراد فرصت طلب پيدا
مي شود . روز بروز كه از دشواريها كاسته مي شود و موعد چيدن ثمر نزديكتر مي گردد ، فرصت طلبان محكمتر و پر شورتر پاي علم نهضت سينه مي زنند تا آنجا كه تدريجا انقلابيون مؤمن و فداكاران اوليه را از ميدان بدر مي كنند . اين جريان تا آنجا كليت پيدا كرده كه مي گويند : " انقلاب فرزند خور است " گوئي خاصيت انقلاب اينست كه همينكه به نتيجه رسيد فرزندان خود را يك يك نابود سازد . ولي انقلاب فرزند خور نيست ، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است كه فاجعه به بار مي آورد .

 جاي دوري نمي رويم . انقلاب مشروطيت ايران را چه كساني به ثمر رساندند ؟ و پس از به ثمر رسانيدن چه چهره هائي پستها و مقامات را اشغال كردند ؟ و نتيجه نهائي چه شد ؟ سردار ملي ها و سالار ملي ها و ساير قهرمانان آزاديخواه ، همه به گوشه اي پرتاب شدند و به فراموشي سپرده شدند و عاقبت با گرسنگي و در گمنامي مردند ، اما فلان الدوله ها كه تا ديروز زير پرچم استبداد با انقلابيون مي جنگيدند و طناب به گردن مشروطه چيان مي انداختند ، به مقام صدارت عظمي رسيدند ،
 و نتيجه نهائي ، استبدادي شد به صورت مشروطيت . فرصت طلبي تأثير شوم خود را در تاريخ صدر اسلام نشان داد در دوره عثمان ، فرصت طلبان جاي شخصيتهاي مؤمن به اسلام و اهداف اسلامي را گرفتند ، طريدها وزير شدند و كعب الاحبارها مشاور ، و اما ابوذرها و عمارها به تبعيدگاه فرستاده شدند و يا در زير لگد مچاله شدند . چرا قرآن كريم ميان انفاق و جهاد قبل از فتح مكه و انفاق

و جهاد بعد از فتح مكه ، و در حقيقت ميان مؤمن منفق مجاهد قبل از فتح و مؤمن منفق مجاهد بعد از فتح فرق مي گذارد : « لا يستوي منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل ، اولئك اعظم درجة من الذين انفقوا من بعد و قاتلوا و كلا وعد الله الحسني والله بما تعملون خبير »( 1 ) آنانكه پيش از فتح انفاق و جهاد كردند ( با ديگران ) همانند نيستند . آنان از نظر درجه بزرگترند از كساني كه بعد از فتح انفاق و جهاد كردند . و خداوند به همه وعده نيكي داده و خداوند به آنچه مي كنيد آگاه است .

 سر مطلب واضح است . پيش از فتح مكه هر چه بود دشواري و تحمل مشقت بود ، ايمانها خالص تر و انفاقها و جهادها بي شائبه تر و از روحيه فرصت طلبي دورتر بود ، بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح كه در آن حد از بي شائبگي نبود . همچنين قرآن در باره مجاهدين اولين مي فرمايد : بيست نفر شما برابر با دويست نفر از كافران است .

ولي همينكه عناصر ديگر كه هنوز روح اسلامي كاملا در آنها دميده نشده بود و دقيقا مؤمن به اهداف انقلاب اسلامي نبودند وارد شدند - و در آن هنگام مي شد اسلام را يك فرصت تلقي كرد - مي گويد صد نفر شما با دويست نفر دشمن برابري مي كند . نهضت را اصلاح طلب آغاز مي كند نه فرصت طلب ، و همچنين آنرا اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت مي تواند ادامه دهد نه فرصت طلب كه در پي منافع خويش است .

. 1 سوره حديد / . 10

/ 36