اين قصيده را عارف زرگر در مدح سنايى گفته - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين قصيده را عارف زرگر در مدح سنايى گفته





  • اى نهاده پاى همت بر سر اوج سما
    بر سرير حكمت اندر خطه ى كون و فساد
    مشرق و مغرب ز راه صلح بگرفتى بكلك
    لاجرم ز انصاف تو، روى ز من شد پر درر
    گوى همت باختى با خلق در ميدان عقل
    نى غلط كردم كه راى صايبت با اهل عصر
    چون زر و طاعت عزيزى در دو عالم زان كه تو
    سيم نااهلان نجويى زان كه نپسندد خرد
    شعر تو روحانيان گر بشنوند از روى صدق
    حجتى بر خلق عالم زان دو فعل خوب خويش
    عيسى عصرى كه از انفاس روحانيت هست
    بس طبيب زيركى زيرا كه بي نبض و عليل
    نظم گوهربار عقل افزاى جان افروز تو
    معجز موسى نمايست اين و آنها سحر و كى
    هر كه او شعر ترا گويد جواب از اهل عصر
    زان كه بشناسند بزازان زيرك روز عرض
    شاعران را پايه بي شرمى بود تا زان قبل
    صورت شرمى تو اندر سيرت پاكى بلى
    شعر و سحر و شرع و حكمت آمدت اندر خبر كاين چهارست اى سنايى چار حرف و يافتند
    كاين چهارست اى سنايى چار حرف و يافتند



  • وى گرفته ملك حكمت گشته در وى مقتدا
    از تو عادل تر نبد هرگز سخن را پادشا
    ناكشيده تيغ جنگى روز كين اندر وغا
    همچو از اوصاف تو، چشم زمانه پر ضيا
    باز پس ماندند و بردى و برين دارم گوا
    كى پسندد از تو بازى يا كجا دارد روا
    با قناعت همنشينى با فراغت آشنا
    خاكروبى كردن آن كس را كه داند كيميا
    بانگ برخيزد ازيشان كاى سنايى مرحبا
    شاعرى بي ذل طمع و پارسايى بي ريا
    مردگان آز و معلولان غفلت را شفا
    درد هر كس را ز راه نطق مي سازى دوا
    كرد شعر شاعران بوده را يكسر هبا
    ساحرى زيبا نمايد پيش موسى و عصا
    نزد عقل آنكس نمايد يافه گوى و هرزه لا
    اطلس رومى و شال ششترى از بوريا
    حاصل و رايج كنند از مدح ممدوحان عطا
    با چنان ايمان كامل، اين چنين بايد حيا
    ره برد اسرار او چون بنگرد عين الرضا زين چهار آن هر چهار از نظم و نر اوستا
    زين چهار آن هر چهار از نظم و نر اوستا


/ 418