در مدح خواجه مسعود علي بن ابراهيم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح خواجه مسعود علي بن ابراهيم





  • عربي وار دلم برد يكى ماه عرب
    كله بر گلبن او راست چو بر لاله سواد
    ناصيت راست چو بر تخته ى كافورين مشك
    يا بود منكسف از عقده يكى پاره ز شمس
    ابر و جبهت او راست چو شمس اندر قوس
    عجمي وار نشينم چو ببينم كز دور
    آسمان گون قصبى بسته بر افراز قمر
    چو كمان ابرو و زيرش چو سنانها غمزه
    گه گه آيد بر من طنز كنان آن رعنا
    هر چه پرسمش ز رعنايى و بر ساختگى
    مى نيفتم بيكى زان سخن اى خواجه چه شد
    گفتم از عشق تو ناچيز شدم گفت نعم
    گفتم از عشق تو هرگز نرهم گفت كه لا
    گفتم آن زلف تو كى گيرم در دست بگفت
    گفتم آن سيم بناگوش تو كى بوسم گفت
    گفتم اين وصل تو بى رنج نمي يابم گفت
    گفتم اى جان پدر رنج همى بينم گفت
    گفتم او را چو فقيرم چكنم گفت لنا
    خواجه مسعود على بن براهيم كه هست آنكه تازاد بپيوست به اوصاف وجود
    آنكه تازاد بپيوست به اوصاف وجود



  • آب صفوت پسرى چه زنخى شكر لب
    مژه بر نرگس او راست چو بر خار رطب
    يا فراز طبق سيم يكى خوشه عنب
    يا شود متصل روز يكى گوشه ز شب
    كله و طلعت او راست چو مه در عقرب
    مي خرامد عربي وار بپوشيده سلب
    ز آسمان و ز قمرش خوبتر آن روى و قصب
    چو مهش چهره و زيرش چو هلالى غبغب
    همچو خورشيد كه با سايه در آيد به طرب
    عربي وار جوابم دهد آن ماه عرب
    روستايى كه عرابى نبود نيست عجب
    انا بحر و سعير انت كملح و خشب
    انت فى مائى و نارى كتراب و حطب
    ادفع الدرهم خذمنه عناقيد رطب
    ان ترد فصتنا هات ذهب هات ذهب
    لن تنالوالطرب الدائم من غير كرب
    يا ابى جوهر روح نتجت ام تعب
    هبة الشيخ من الفقر غناء و سيب
    از بقاء محلش سعد و معالى به طرب بابها را ز چنو پور ببريد نسب
    بابها را ز چنو پور ببريد نسب


/ 418