در مدح بهرامشاه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح بهرامشاه





  • عقل را تدبير بايد عشق را تدبير نيست
    عشق بر تدبير خندد زان كه در صحراى عقل
    عشق عيارست و بر تزوير تقديرش چكار
    علم خورد و خواب در بازار عقلست و حواس
    تير چرخ از عقل دزدان دان جان را لاجرم
    كار عقلست اى سنايى شير دادن طفل را
    ميوه خوردن عيد طفلانست و اندر عيد عشق
    هر زمان بر ديده تيرى چشم دار ار عاشقى
    مرد عشق ار صد هزاران دل دهد يك دم به دوست
    مانده اندر پرده هاى تر و ناخوش چون پياز
    در گذر چون گرم تازان از رخ و زلفين دوست
    تا نمانى بسته ى زنجير زلف يار از آنك
    عاشقى با خواجگى خصمست زان در كوى عشق
    عين و شين و قاف را آنجا كه درس عاشقيست
    پير داند قبض و بسط عاشقان ليكن چه سود
    عشق چون خصم جهان تيرگى و خيرگيست
    عشق را اين حل و عقد از چيست ما ناذات او شاه ما بهرامشاه آن شاه كز بهر شرف
    شاه ما بهرامشاه آن شاه كز بهر شرف



  • عاشقان را عقل تر دامن گريبان گير نيست
    هر چه تدبيرست جز بازيچه ى تقدير نيست
    عقل با حفظ ست كو را كار جز تدبير نيست
    در جهان عاشقى هم خواب و هم تعبير نيست
    هيچ زندانى كمان چرخ را چون تير نيست
    خون خورد چون شير عشق اينجا حدي شير نيست
    بند و زنجيرست اينجا رسم گوز انجير نيست
    زان كه غمزه ى يار يك دم بي گشاد تير نيست
    حال اندر دستش از تقصير جز تشوير نيست
    هر كه او گرم مجرد در رهش چون سير نيست
    گر چه بى اين هر دو جانها را شب و شبگير نيست
    اندرين ره شرط اين شوريدگان زنجير نيست
    هر كجا چشم افگنى تيرست يكسر مير نيست
    جز كه عين و شين و قاف آنجا دگر تفسسير نيست
    تربت ما موضع بيلست جاى پير نيست
    اينهمه عشق سنايى عشق را بر خير نيست
    جز ز صنع شاه عالم دار عالم گير نيست چرخ را در بندگى درگاه او تقصير نيست
    چرخ را در بندگى درگاه او تقصير نيست


/ 418