صفت ماهتابى كه پيش از مهر روشن پرده ى ابر حيا بر رو كشيده - انتخاب از مثنویات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتخاب از مثنویات - نسخه متنی

امیرخسرو دهلوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفت ماهتابى كه پيش از مهر روشن پرده ى ابر حيا بر رو كشيده





  • شبى داده جهان را زيور و روز
    فلك نورى كه گرد آورده از مهر
    مهى خورشيد وام از نور جاويد
    به خواب خوش جهانى آرميده
    زمستان و هواى آنكه مشتاق
    نهانى وعده محكم گشت خان را
    همان شب ز اتفاق بخت ناگاه
    شد آن مستوره ى عصمت برآن سوى
    ازين سو يافت فرصت عاشق مست
    به بي صبرى شده زان شمع سركش
    نه دل بر جا كه غم را پاى دارد
    پرستاران محرم نيز زين درد
    چنان مي خواست رفتن جانب ماه
    چو دخت الپخان بد جفت اين طاق
    كه گر در حضرت بانوى معصوم
    كند عون برادرزاده ى خويش
    دهد دورى فزون تر همدمان را
    وز آن سو چشم در ره مانده دلبند
    به خود مي گفت كشت اين ماهتابم پرستاران او نيز اندرين غم
    پرستاران او نيز اندرين غم



  • مهى چون آفتاب عالم افروز
    از آن گلگونه كرده ماه را چهر
    دو چندان باز داده وام خورشيد
    ازين خوشتر، جهان خوابى نديده
    نباشد يك نفش از جفت خود طاق
    كه با هم يك تنى باشد دو جان را
    طلب شد شاه بانو را به درگاه
    به مسند كرده بهر بندگى روى
    خضر خان كاب خضر آرد فرادست
    چو پروانه كه پا كوبد بر آتش
    نه صبران كه دل بر جاى دارد
    دميده، در چراغ جان، دم سرد
    كزان عقرب دشى كم گردد آگاه
    برادرزاده ى بانوى آفاق
    شود رمزى از آن ديباچه معلوم
    شود آزرده از فرزند دل ريش
    بود بيم سياست محرمان را
    كه يارب كى به چشم آيد خداوند
    كه شب رفت و نيامد آفتابم چو مرغ كنده پر افتاده پر كم
    چو مرغ كنده پر افتاده پر كم


/ 179