(كيقباد از ديدن برادر خود كيكاوس شادمان شد)
شاه به رويش چو نظر كرد چست گرم فرو جست ز تخت بلند داشت به آغوش خودش تا به دير
داشت به آغوش خودش تا به دير
ديد دران آئينه خود را درست كرد به آگوش تن ارجمند سير نشد، چون شود از عمرسير؟
سير نشد، چون شود از عمرسير؟