در عذر
تو آن كريمى كز التفات خاطر تو خرد سزاى تو نا معنييى به دست آرد به بيست بيت مديح تو در كرم بينى عجب مدار كه اندر سراى عالم كون ز حرص مدح تو باشد كه از درخت سخن
ز حرص مدح تو باشد كه از درخت سخن
نياز تا به ابد در نعيم و ناز افتد هزار سال در انديشه ى دراز افتد چنان فتد كه به اصلاح آن نياز افتد گهى نشيب فتد كار و گه فراز افتد لطيفه اى ملا نيم پخته باز افتد
لطيفه اى ملا نيم پخته باز افتد