كتاب و كلاهى نزد بزرگى داشت در تقاضاى آن گويد - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كتاب و كلاهى نزد بزرگى داشت در تقاضاى آن گويد





  • به كلاهى بزرگ كرد مرا
    آنكه آب كلاهدارى چرخ
    هر كه پيشش كمر به خدمت بست
    ... در زهره ى سپهر نمود
    پس چو از قله ي المبالاتش
    دست از صحبتم چنان بكشيد
    كه نه محرم شدم به شادى و غم
    گفتم آن را كله چگونم نهم
    خيز پيرا كه راه ما غلط است آن جوان بخت را بپرس و بگوى
    آن جوان بخت را بپرس و بگوى



  • آنكه گيتى به چشمشس آمد خرد
    آب دستار خواجگيش ببرد
    بر كله گوشه ى زمانه سپرد
    تا كلاهه بخورد و لب بسترد
    پس از آن كس مرا به كس نشمرد
    پاى بر فرق من چنان بفشرد
    نه حريف آمدم به صافى و درد
    كه كلاهى ببايدش زد و برد
    به سر راه باز گرد چو كرد كه سفينه بده كلاه بمرد
    كه سفينه بده كلاه بمرد


/ 439