در حق سنقر خاص گويد - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در حق سنقر خاص گويد





  • تابش راى سايه ى يزدان
    آنچه بامن زلطف كرد امروز
    كرمش پايمرد گشت و مرا
    خدمت خاك درگهش همه عمر
    به خدايى كه آب حكمت او
    دست تقدير او ز دامن شب
    كه رهى در فراق وصلت تو
    به خدايى كه درسپهر بلند
    دايه ى صنع و لطف قدرت او
    كه جهان بر من غريب اسير
    مركب من كه داده ى شه بود
    بنده را با پيادگان سپاه
    اندر آمد ز بى جوى از پاى سالها گفت باز نتوانم
    سالها گفت باز نتوانم



  • منت آفتاب باطل كرد
    دربهار آفتاب با گل كرد
    منت دستبوس حاصل كرد
    جان من بنده در همه دل كرد
    از دل خاك مي دماند ورد
    بر رخ روز مي فشاند گرد
    زندگانى نمي تواند كرد
    اختر و مهر و مه مركب كرد
    رونق حسن تو مرتب كرد
    اشتياق جمال تو شب كرد
    جان فداى مراكب شه كرد
    درچنين جايگاه همره كرد
    رويم از غم به گونه ى كه كرد آنچه با من فلك درين مه كرد
    آنچه با من فلك درين مه كرد


/ 439