شبى در حال مستى از بامى درافتاد اين قطعه را گفت - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شبى در حال مستى از بامى درافتاد اين قطعه را گفت





  • گرچه شب سقطه ى من هر كه ديد
    عاقبت عافيت آموز را
    من چو نيم دستخوش آسمان
    نقش طبيعى سترد روزگار
    پى نبرى خاصه در اين حاده
    واقعه از سر بشنو تا به پاى
    سوى فلك مي شدم الحق نه زانك
    منزلتت گفت شوى بنگرى
    خاك چو از عزم من آگاه شد
    حلم مرا باز برو دل بسوخت از فلكم باز عنان باز تافت
    از فلكم باز عنان باز تافت



  • پاره اى از روز قيامت شمرد
    گنج بزرگست پس از رنج خرد
    كى برم از گردش او دستبرد
    نقش الهى نتواند سترد
    تانشوى بر سر پى همچو كرد
    پاى براين راه جه بايد فشرد
    تا بشناسم سبب صاف و درد
    تا كلهيت آيد از اين هفت برد
    روح برو از غم هجرم بمرد
    راه نكو عهدى ويارى سپرد بار دگر زى كره ى خاك برد
    بار دگر زى كره ى خاك برد


/ 439