ممدوح براى حكيم خلعتى فرستاده در شكر آن گويد - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ممدوح براى حكيم خلعتى فرستاده در شكر آن گويد





  • اى خداوندى كه از درياى دستت روزگار
    گر سموم قهر تو بر بحر و كان يابد گذر
    ور نسيم لطف تو بر آتش دوزخ وزد
    كلك تو ميزان حشر آمد كه در بازار ملك
    عقل را حيرت همى آيد ز كلكت گاه گاه
    دانكه تشريف خداوند خراسان آيتيست
    پاسبانش ز انبساط نسبت همسايگى
    از نشاط اينكه اين تشريف خدمتگار اوست
    گرنه اين بودى روا بودى كه در تشريف تو
    از ولوع خويش بر مدح تو ناگه گفتمى
    شادبادى تا جهان صد سال ديگر بر درت
    دوستى گفت صبر كن ايراك
    آب رفته به جوى باز آيد گفتم آب ار به جوى باز آيد
    گفتم آب ار به جوى باز آيد



  • آز مفلس را چو كان تا جاودان قارون كند
    در اين بيجاده و بيجاده ى آن خون كند
    شعله ى او فعل آب دجله و جيحون كند
    زشت و خوب از هم جدا و خير و شر موزون كند
    كو به تنهايى همى ترتيب عالم چون كند
    كز بزرگى نسخ آيتهاى گوناگون كند
    كسوت خود را شبى گر تحفه ى گردون كند
    در زمان دراعه ى كحلى ز سر بيرون كند
    آنكه روز عالمى ذكرى همى ميمون كند
    پايگاه كعبه را كسوت كجا افزون كند
    همچنين خدمت كند از جان همى كاكنون كند
    صبر كار تو خوب و زود كند
    كار بهتر از آنكه بود كند ماهى مرده را چه سود كند
    ماهى مرده را چه سود كند


/ 439