در قضا و قدر
خداى كار چو بر بنده اى فرو بندد وگر به طبع شود زود نزد همچو خودى چو اعتقاد كند كز كسش نبايد چيز به دست بنده ز حل و ز عفد چيزى نيست
به دست بنده ز حل و ز عفد چيزى نيست
به هرچه دست زند رنج دل بيفزايد ز بهر چيزى خوار و نژند باز آيد خداى قدرت والاى خويش بنمايد خداى بندد كار و خداى بگشايد
خداى بندد كار و خداى بگشايد