در مذمت اهل سوق - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مذمت اهل سوق





  • روزى پسرى با پدر خويش چنين گفت
    گفتا چه تفحص كنى احوال گروهى
    عاقل به چنان طايفه ى دون نگرايد
    بازار يكى مزرعه ى تخم فسادست
    اميد مكن راستى از پشت بنفشه
    قولى نبود راست تر از قول شهادت
    اگر انورى خواهد از روزگار مگس را پديد آورد روزگار
    مگس را پديد آورد روزگار



  • كان مردك بازارى از آن زرق چه جويد
    كز گند طمعشان سگ صياد نبويد
    مردم به سوى مزبله و جيفه نپويد
    زان تخم در آن خاك چه پاشى كه چه رويد
    تا روى تو چون لاله به خونابه نشويد
    زان در همه بازار يكى راست نگويد
    كه يك لحظه بي زاء زحمت زيد كه تا بر سر راء رحمت ريد
    كه تا بر سر راء رحمت ريد


/ 439