شيوه ى اهل زمانه پيش كن بگزين غلام بر زند از بهر تو دامن به وقت كاه زير روز و شب دوزنده ى خصم و عدو باشد به تير هم حريف و هم قرين و هم نديم و هم رفيقتا بود بر طبع تو بارى بزى با سنگ و سيم تا بود بر طبع تو بارى بزى با سنگ و سيم
در حضر بي بى و خاتون در سفر اسفنديار بر زند خود را به صف كين به گاه كارزار سال ومه باشد جماع و بوسه را پيشت چو پار هم غلام و هم كنيزك هم پياده هم سوارور ز دل گردد مزاجت هست او زر عيار ور ز دل گردد مزاجت هست او زر عيار