درين دو روزه توقف كه بو كه خود نبود چرا قبول كنم از كس آنكه عاقبتش مرا خداى تعالى ز آسياى فراز چو مي دهد همه چيزى به قدر حاجت من ز بهر حفظ حيات آنچه بايدم ز كفاف هزار سال اگر عمر من بود به ملدو نعمتست مرا كان ملوك را نبود دو نعمتست مرا كان ملوك را نبود
درين مقام فسوس و درين سراى فريب ز خلق سرزنشم باشد از خداى عتيب كه عقل حاصل آنرا نياورد به حسيب چنان كه بي خبر سيب ماه رنگ به سيب ز بهر كسب كمال آنچه بايدم ز كتيب مرا نياز نيايد به آسياى نشيببه روز راحت شكر و به روز رنج شكيب به روز راحت شكر و به روز رنج شكيب