شكوه از روزگار - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكوه از روزگار





  • خدايگانا سالى مقيم بنشستم
    همى نيايد نقشى به خيره چه خروشم
    نه ماه دولتم از چرخ مي دهد نورم
    نه پاى آنكه ز دست زمانه بگريزم
    نه پشت آنكه ز اقبال روى برتابم
    نه حرفتى كه بدان نعمتى به دست آرم
    گهى به باخته اى اين سپهر منحوسم
    گهى به كنجى اندر بمانده چون مورم
    گهى چو باد به هر جايگاه پويانم
    گهى ز آب دو ديده مدام در بحرم
    گهى به اجرت خانه گرو بود كفشم
    گهى نهند گرانجان و ژاژخا نامم
    به حد و وصف نيايد كه من ز غم چونم
    خداى داند زين گونه زندگى كه مراست از آنچه گفتم اگر هيچ بيش و كم گفتم
    از آنچه گفتم اگر هيچ بيش و كم گفتم



  • به بوى آنكه مگر به شود ز تو كارم
    همى نگردد كارم نفير چون دارم
    نه شاخ شاديم از باد مي دهد بارم
    نه دست آنكه در اين رنج پاى بفشارم
    نه روى آنكه دگر پشت بر جهان آرم
    نه غمخورى كه خورد پيش تخت تيمارم
    گهى گداخته اى اين جهان غدارم
    گهى به غارى اندر خزيده چون مارم
    گهى چو خاك به هر بارگاه در خوارم
    گهى ز آتش سينه مقيم در نارم
    گهى به نان شبانه به رهن دستارم
    گهى دهند لقب احمق و سبكبارم
    به وهم خلق نگنجد كه من چه سان زارم
    به جان و ديده و دل مرگ را خريدارم ز دين ايزد و شرع رسول بيزارم
    ز دين ايزد و شرع رسول بيزارم


/ 439