در مدح تاج الدين ابوالمعالى محمد المستوفى گويد و عرق نسترن خواهد - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح تاج الدين ابوالمعالى محمد المستوفى گويد و عرق نسترن خواهد





  • ايا به عالم عهد از تو نوبهاروفا
    به خاصه چون تو شناسى كه رنگ و بوى نداد
    به صد زبانت چو سوسن بگفته بودم دى
    گر اندكى عرق نسترن به دست آرى
    زبان چو لاله به گرد دهان درافگندى
    فروخت روى نشاطم چو بوستان افروز
    برون شدى و فرو برد سر چو نيلوفر
    دو روز رفت كه چون شنبليد پژمرده
    ز تف چو ظاهر تفاح زرد گشت رخم
    چو گوش اين سخنت همچو پيل گوش نمود
    نه بي وفات چو ايام ياسمن خوانم
    تو آنچه بينى اين بين كه با فراغت تو چو دستهاى چنارست هر دو دستم سست
    چو دستهاى چنارست هر دو دستم سست



  • چرا چنين ز نسيم صبات بي خبرم
    خرد به باغ سخن بي شكوفه ى هنرم
    كه چون بنفشه ز سستى فروشدست سرم
    به من فرست وگرنه بگوى تا بخرم
    كه گر نيارمت از سبزه ى دمن بترم
    بدان اميد كزين ورطه بو كه جان ببرم
    به آب غفلت ودانسته كاب مي نخورم
    ز تشنگى به غايت نه خشكم و نه ترم
    ز غم چو باطن او پاره پاره شد جگرم
    كه چيست عارضه يا من به معرض چه درم
    نه زين سپس همه رنگت چو ارغوان شمرم
    هنوز ديده چو نرگس نهاده مي نگرم وگرنه پيرهن از جور تو چو گل بدرم
    وگرنه پيرهن از جور تو چو گل بدرم


/ 439