در شكر تشريف - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در شكر تشريف





  • خدايگان وزيران و پادشاه صدور
    يكى ز آتش جور سپهر بازم خر
    عجب مدار كه امروز مر مرا ديدست
    ز بهر خسرو سيارگان همى خواهد
    وگرنه جفته نهد با قباى كحلى خويش
    ستارگان را صدره به من شفيع آورد
    بدان بهانه كه تا آستينش بوسه دهد
    ز چاپلوسى اين گربه هيچ باقى نيست
    مرا زبون نتواند گرفت روبه وار
    به كردگار كه انصاف من ازو بستان
    نه آنكه بر من و بر آسمانت فرمان نيست
    مرا به دفع چنو خصم التفات تو بس
    به نعمتت كه ورقهاش جمله محو كنم
    خطى كشيده ام ار خط در اين ورق بكشند
    يقين شناس كه گر ديگران سخن گويند
    بدو چگونه دهم كسوتى كه از شرفش
    ز پرده دار تو تشريف باشد آنچه دهد وگر برهنه بمانم چو آفتاب و مهش
    وگر برهنه بمانم چو آفتاب و مهش



  • كه با نفاذ تو هست از قضا فراموشم
    كه از تجاوز او همچو ديگ مي جوشم
    در آن لباچه كه تشريف داده اى دوشم
    كه عشوه اى بخرم وان لباچه بفروشم
    همى برآيد از اين غصه دم به دم هوشم
    بگو چگونه كنم با كدامشان كوشم
    هزار بار گرفته است اندر آغوشم
    وليك من نه حريفان خواب خرگوشم
    كه در پناه تو من شير شير او دوشم
    كزو به كف چو حسود تو خون همى نوشم
    هموت بنده و هم منت حلقه در گوشم
    كه بعد از اين سخن او به گوش ننيوشم
    ز جاه تست كه در مجلس تو خاموشم
    بدان نگه نكنم من كه بي تن و توشم
    دماغ مه بخراشم ز بسكه بخروشم
    كلاه گوشه ى عرشست ترك و شبوشم
    بلى و باز تفاخر كند ازو دوشم قباى كحلى او كافرم اگر پوشم
    قباى كحلى او كافرم اگر پوشم


/ 439