كردگارا مشته رندى ده جهان را خوش تراش شعر بردم خواجه را حالى جوابى باز گفت قصه تا كى گويم از بس خواب خرگوش خسانخاطر از انديشه عاجز و نقد كيسه اين خاطر از انديشه عاجز و نقد كيسه اين
تا كه از قومى كه هم ايشان و هم ما تيشه ايم لفظ و معنى همچنان يعنى كه ما هم پيشه ايم راست چون شيران به شب آتش زده در بيشه ايمدير شد معذور مي دار اندر آن انديشه ايم دير شد معذور مي دار اندر آن انديشه ايم