اى خدايت به پادشاهى خلق ابد از كشتزار مدت تو آبروى خدايگانى تو ابر عدلت كه عافيت مطرست فتنه از بيم بخت بيدارت گوش چرخ از صداى نوبت تو آفرينش به چشم همت تو خصم در مجلس تو مسخره وار رايت از هرچه نام هستى يافتبه سر تيغ ملك بگرفته به سر تيغ ملك بگرفته
از ازل تا ابد پسنديده خوشه ى عمر جاودان چيده خاك آدم به بيع بخريده سايه بر كاينات پوشيده شب فترت به خواب ناديده جز نواى نفاذ نشنيده التفات نظر نه ارزيده گردن از كاج در ندزديده دادن دين و داد بگزيدهبه سر تازيانه بخشيده به سر تازيانه بخشيده