اى بر سر سروران يگانه سيمرغ جلالت تو كرده مي گير جهان به روى خنجر گر قصه ى بنده را كنى گوش در خانه نشسته بود داعى در كنج خزيده چون كشيشى وز بهر شراب لعل در پيش وز بهر كباب كرده بر سيخ ساقى و شراب و شاهد خوب زين جمله كه گفته ام ندارم از مير شراب و شاهد و شمع اسباب معاشرت مهيا طنبور و كتاب و نرد و شطرنجبنهاد به پيش انورى را بنهاد به پيش انورى را
بحر كرم تو بي كرانه بر قبه ى عرش آشيانه مي بخش به پشت تازيانه آن سود ترا بود زيان نه مخمور ز باده ى شبانه آتشكده كرده تاب خانه سيب و به و نقل خسروانه كبك و بط و تيهو و سمانه شمعى دو نهاده در ميانه جز سبلت و ريش ابلهانه دريوزه كنم بدين بهانه از لوح كمانچه و چغانه چنگ و دف و ناى و شاخ و شانهگنجشك و كبوتر كلانه گنجشك و كبوتر كلانه