اى جهان را موسم آزادگى ايام تو سرمه ى چشم ملك گردى و آن از راه تو دست تقدير آسمان را پى كند گر دور او تو جهان كاملى اندر جهان مختصر جنبش فيض كرم وارام طوفان نياز آز در آب و گل آدم نيامد تا نديد طبل بدخواه تو در زير گليم حاده است از تصرف دست بربندد كف بر بحر و كان از محمد وز عمر شد كفر باطل دين قوى اى در آن اندازه بزم جان فزايت كاندرو وام بودت گوهرى بر آسمان مه زاسمان آسمان از وام تو هرگز برون نايد ازآنك تا كه صبح و شام باشد در قفاى روز و شب چشمت از روى كرم بر انورى باد و مبادمك محسن در جهان بسيار باشد لاجرم مك محسن در جهان بسيار باشد لاجرم
بنده كرده يك جهان آزاد را انعام تو حلقه ى گوش فلك حرفى و آن از نام تو گام بردارد نه بر وفق مراد و كام تو هفت اقليمت كه باقى باد، هفت اندام تو تا ابد مقصور شد بر جنبش و آرام تو غايت سيرى خوش اندر عطاى عام تو تا فلك زد بي نيازى را علم بر بام تو آسمان را گر اجازت يابد از پيغام تو لاجرم احياء آن ايام كرد ايام تو آفتاب و ماه نو زيبد شراب و جام تو آن رسانيد و شد از وجه دگر در وام تو دارد استظهار دور از دور بي انجام تو در قفاى يكدگر بادند صبح و شام تو كام او را اعتقاد پاك جز در كام توبالغ او طفل تست و پخته ى او خام تو بالغ او طفل تست و پخته ى او خام تو
لطفا منتظر باشید ...
