در مديح
آنى كه گر بخواهى از اقبال و سرورى دارى مفرحى كه دهد روح را غذا دست مبارك تو بخواهد همى درست يارب چه طالعست كه خود بي معالجت
يارب چه طالعست كه خود بي معالجت
ترى ز آب و خشكى از آتش برون برى سازى طريفلى كه كنى ديو را پرى از خط راست نامه ى شكل صنوبرى بيمار به شود چو تو زان راه بگذرى
بيمار به شود چو تو زان راه بگذرى