در هجو سيف الدين نامى گفته - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در هجو سيف الدين نامى گفته





  • تو اى سيف زنگ اجل چون نگيرى
    بدين تيزى و روشنايى و گوهر
    نه در دست تقدير ملكى بگيرى
    ترا ذوالفقار على خود گرفتم
    حقوقى كه در گردنت هست واجب
    بدين مايه داد و ستد بعد ماهى
    چرا قدر مردم ندانى وليكن خرابى عالم ز تو هست پيدا
    خرابى عالم ز تو هست پيدا



  • كه الحق به انصاف درخورد آنى
    ترا در كجا مي خورد زندگانى
    نه در حرب ايام خونى برانى
    گران قلتبانى گران قلتبانى
    به گوش دلت چون فرو مي نخوانى
    چه تاخير سردست چون مي توانى
    تو مردم نه اى قدر مردم چه دانى مباد آنكه اندر جهان تو بمانى
    مباد آنكه اندر جهان تو بمانى


/ 439