في الحكمة - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

في الحكمة





  • آن شنيدستى كه روزى زيركى با ابلهى
    گفت چون باشد گدا آن كز كلاهش تكمه اى
    گفتش اى مسكين غلط اينك از اينجا كرده اى
    در و مرواريد طوقش اشك اطفال منست
    او كه تا آب سبو پيوسته از ما خواسته است
    خواستن كديه خواهى عشر خوان خواهى خراج چون گدايى چيز ديگر نيست جز خواهندگى
    چون گدايى چيز ديگر نيست جز خواهندگى



  • گفت كين والى شهر ما گدايى بي حياست
    صد چو ما را روزها بل سالها برگ و نواست
    آن همه برگ و نوا دانى كه آنجا از كجاست
    لعل و ياقوت ستامش خون ايتام شماست
    گر بجويى تا به مغز استخوانش زان ماست
    زانكه گر ده نام باشد يك حقيقت را رواست هركه خواهد گر سليمانست و گر قارون گداست
    هركه خواهد گر سليمانست و گر قارون گداست


/ 439