صاحب به حكيم اسبى وعده كرد در تقاضاى آن اين قطعه را گفته - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صاحب به حكيم اسبى وعده كرد در تقاضاى آن اين قطعه را گفته





  • زهى نفاذ تو در سر كارهاى ممالك
    مقال رفعت قدر تو پيش رفعت گردون
    چو وقفنامه ى دولت قضا به نام تو بنوشت
    تويى كه مسرع امرت نديد وهن توقف
    ز رشك راى منير تو هيچ روز نباشد
    اگر به رنج ندارى كه هيچ رنج مبادت
    به ياد تست همانا حدي بخشش اسبى
    برون نمي شود از گوشم آن حدي و تو دانى
    و گربها بود آنرا بها پديد نباشد
    به عون تست پناهم كه از عنايت گردون
    مرا ز صورت حالى كه هست قصه غصه
    بدان خداى كه اندر زمانه روز و شب آرد
    مرا ز حاده حاليست آنچنانكه نخواهم
    به بذل كوش كه از مال و جاه حاتم طى را بقات باد كه تا مهر آسمان گيه گون
    بقات باد كه تا مهر آسمان گيه گون



  • گرفته نسبت اسرار حكمهاى الهى
    حدي پايه ى ما هست پيش پستى ماهى
    چهار عنصر و نه چرخ برزدند گواهى
    تويى كه عرصه ى جاهت نديد ننگ تباهى
    كه صبح جامه ندرد بر آسمان ز پگاهى
    ز حسب واقعه بنويس چند بيت كماهى
    كه كهرباش چو بيند كند عزيمت كاهى
    حدي اسب نيايد برون ز گوش سپاهى
    پيادگى و فراغت به از عقيله و شاهى
    چنانت باد كه هرگز به هيچ كس نپناهى
    روا بود كه بگويم به ناخوشى و تباهى
    اگرچه روز تمنى شبى بود به سياهى
    توانى ار به عنايت چنان كنى كه بخواهى
    ار نماند بجز بذلهاى مالى و جاهى به خاصيت بنمايد ز شوره مهر گياهى
    به خاصيت بنمايد ز شوره مهر گياهى


/ 439