قطعه ى زير را به خواجه اسحاق پدر خوانده ى خود فرستاده
مرا مقصود فرزندان آدم خداوند اوحدالدين خواجه اسحق گرش بينى بگو اى آنكه پايت خبر دارى كه فرزند عزيزت ز پاى اندر ميفكن دست گيرش
ز پاى اندر ميفكن دست گيرش
ز فرزندان صدق خود شمردست كه گيتى با بزرگيهاش خردست ز رتبت پايه ى گردون سپردست چه پاى امروز در خوارى فشردست كه اندر پايمال و دست بردست
كه اندر پايمال و دست بردست