اى كريمى كه در زمين اميد لغزى گفته ام كه تشبيهش آنچه از پارسى و تازى او در مزان هركه بيندش گويد باز چون با ز پارسيش افتاد وانچه باقى بماند از تازيش مر مرا در شبى كه خدمت تو داده اى آن عدد كه بر كف راست بده ار پخته شد و گر نى نىدر دو هستيت نيستى مرساد در دو هستيت نيستى مرساد
هرچه رست از سحاب جود تو رست هست زاحوال بدسگال تو چست چون مركب كنى دو حرف نخست نامى از نامهاى دشمن تست در ... مادرش چه سخت و چه سست هست همچون شمايلش به درست روى بختم به آب لطف بشست پشت ابهام از ركوع آن جست نه تو در بصره اى نه من در بستتا كه مرفوع هست باشد هست تا كه مرفوع هست باشد هست