اى به همت بر آفتابت دست بهتر از گوهر تو دست قضا هيچ دل با تو بد نشد كه فلك هيچ سر آستان تو بنسود باز در طاعت تو كبك نواز آن شهابست كلك مسرع تو ابر عدل تو نايژه بگشاد همتت دامن كرم بفشاند اى به جايى كه از علو بفكند انورى را ز حرص خدمت تو نتواند كه زحمتت ندهدهست اينك نديم حلقه ى در هست اينك نديم حلقه ى در
آسمان با علو قدر تو پست هيچ پيرايه بر زمانه نبست آرزوهاش در جگر نشكست كه كله گوشه بر سپهر نخست ديو در دولت تو حرزپرست كه ازو هيچ ديو فتنه نجست گرد تشويش از جهان بنشست آز هم در زمان ز فاقه برست بيم دست تو چرخ را از دست چون بر آتش بود قدم پيوست گاه و بي گه هوشيار و چه مستاى جهان بر در تو بارش هست اى جهان بر در تو بارش هست