حكيم در اواخر عمر از ملازمت دربار سلاطين احتراز مي نموده، وقتى سلطان غور او را طلبيد اين قطعه را بدو فرستاد - مقطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقطعات - نسخه متنی

اوحدالدین محمد بن محمد انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكيم در اواخر عمر از ملازمت دربار سلاطين احتراز مي نموده، وقتى سلطان غور او را طلبيد اين قطعه را بدو فرستاد





  • كلبه اى كاندرو به روز و به شب
    حالتى دادم اندرو كه در آن
    آن سپهرم درو كه گوى سپهر
    وان جهانم درو كه بحر محيط
    هرچه در مجلس ملوك بود
    رحل اجزا و نان خشك برو
    شيشه ى صبر من كه بادا پر
    قلم كوته و صرير خوشش
    خرقه ى صوفيانه ى ارزق
    هرچه بيرون از اين بود كم و بيش
    گنده پير جهان جنب نكند
    زين قدم راه رجعتم بستست
    خدمت پادشه كه باقى باد
    اين طريق از نمايشست خطا
    گرچه پيغام روح پرور او نيست من بنده را زبان جواب
    نيست من بنده را زبان جواب



  • جاى آرام و خورد و خواب منست
    چرخ در غبن و رشك و تاب منست
    ذره اى نور آفتاب منست
    واله ى لمعه ى سراب منست
    همه در كلبه ى خراب منست
    گرد خوان من و كباب منست
    پيش من شيشه ى شراب منست
    زخمه و نغمه ى رباب منست
    بر هزار اطلس انتخاب منست
    حاش للسامعين عذاب منست
    همتى را كه در جناب منست
    آنكه او مرجع و مب منست
    نه به بازوى باد و آب منست
    چه كنم اين خطا صواب منست
    همه تسكين اضطراب منست جامه و جاى من جواب منست
    جامه و جاى من جواب منست


/ 439