ناصرالدين طاهر را درد دندان عارض گشته انورى اين قطعه هنگام عيادت او گفته و در هر بيت التزام لفظ دندان نموده است
اى به دندان دولت آمده خوش دارد از غصه آسمان دندان زانكه هرگز به هيچ دندان مزد تيز دندانى حرارت مى باز بنمود آسمان دندان سر دندان سپيد كرد قضا آب دندان حريفى آوردى از چنين صيد برمكش دندان من نگويم كه جامه در دندان خيز و دندان كنان به خدمت شوگفت هم عشوه پشت دست بزد گفت هم عشوه پشت دست بزد
درد دندانت هيچ بهتر هست بر كه بر نفس همتت پيوست بر سر خوان آسمان ننشست درد دندانت چون به خيره بخست تا الم باز پس كشيدى دست گفتش اى جور خوى عشوه پرست كوش تا رايگان توانى جست مرغ چربست و آشيانى پست زانتقامش به جان بخواهى رست آسمان ديرتر ميان دربستدو سه دندان آسمان بشكست دو سه دندان آسمان بشكست