همراه با سپيدجامگان - همراه با سپیدجامگان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با سپیدجامگان - نسخه متنی

سید علی قاضی عسکر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همراه با سپيدجامگان

بار ديگر نداى روح نواز و دلنشين
«وأذّن في الناس بالحجّ يأتوك رجالا و على كلّ ضامر يأتين من كل فجّ عميق»
در
فضاى ملكوتى جمهورى اسلامى طنين افكن شد، دل ها به تپش افتاد واشك از ديدگان مشتاقان سرازير شد.

از اين ميان، من نيز كه خاضعانه و ملتمسانه، در شب هاى ماه مبارك رمضان با عشق و شورى خاص از خداوند حج طلب كرده، دعاى «اللهم ارزقني حج بيتك الحرام فى عامي هذا و فى كل عام» را خوانده بودم، سرانجام آن را اجابت شده يافتم.

اطلاع دادند كه قرار است ساعت 4 و 15 دقيقه بعد از ظهر روز يكشنبه 19/1/75 از فرودگاه مهرآباد تهران راهى ديار وحى شوم زمان موعود فرا رسيد و به اتفاق خانواده به فرودگاه آمدم.

زنان و مردان عازم حج اميدوار به فضل خداوند، مشتاقانه به طرف در ورودى فرودگاه در حركت بودند.

جمعيت انبوهى نيز براى بدرقه حاجيان آمده بودند. چند قدم آنطرف تر جمعى را ديدم كه مسافرانشان پيشاپيش آنان در حركت بودند و پير مردى نورانى چهره وخوش سيما، به رسم گذشته، پيشاپيش آنان چاوشى مى كرد. و خانم فيلمبردارى، از اين صحنه خاطره انگيز و به يادماندنى فيلم مى گرفت. به ياد روايت امام صادق ـ ع ـ افتادم كه به نقل از رسول خدا ـ ص ـ فرموده است: «مسلمانى كه قصد مسافرت دارد، لازم است برادران دينى خود را از قصد خويش آگاه سازد.»

همچنين مستحب است مسافر توسط دوستان و بستگان خويش بدرقه شود. پيامبر ـ ص ـ هر گاه به بدرقه مسافر مؤمنى مى آمد با آنان خدا حافظى كرده مى فرمود:

«خداوند بر تقواى شما بيفزايد. به سوى هر خيرى راهنمايتان باشد. حاجاتتان را برآورد. دين و دنيايتان را محفوظ بدارد و شما را صحيح و سالم به وطن خويش باز گرداند.»

از ثمرات شيرين اين خبر دهى به دوستان و آشنايان آن است كه گرفتاران و حاجتمندان و مشتاقان اين سفر معنوى و الهى، دل شكسته و گريان و با دنيايى اميد، خود را در فضاى ملكوتى حرمين شريفين احساس مى كنند و التماس دعا مى گويند و با عزّت و احترام زائر ديار نور را بدرقه مى كنند.

براى عمل به اين دستور اخلاقى اسلام، من نيز به وسيله تلفن و گاهى حضورى با دوستان و بستگان تماس گرفته با آنان خداحافظى كردم. همه التماس دعا مى گفتند. صداى لرزان برخى از آنان در پشت تلفن نشان از ديدگان اشكبارشان داشت. يكى مى گفت: از خدا بخواهيد ما را هم بطلبد، ديگرى مى گفت: مريض دارم دعا كنيد خدا شفايش دهد و ... در آخرين لحظات، جوانى نزدم آمد و پرسيد: شما عازم حج هستيد؟ گفتم: آرى: گفت: مريضى دارم دعا كنيد خداوند شفايش دهد. اين را كه گفت اشك در چشمانش حلقه زد. از رنگ و رويش فهميدم خودش را مى گويد. خدا حافظى كرد و رفت.

همسر، فرزندان و مادرم تا فرودگاه به بدرقه ام آمده بودند، چون وقت پرواز هواپيما نزديك بود، با آنها خداحافظى كرده داخل سالن رفتم. مأموران انتظامى از ورود افراد بدون بليط جلوگيرى مى كردند، ليكن افراد زرنگى هم بودند كه با استفاده از شيوه هاى مختلف، به سالن انتظار آمده بودند. بليط را نشان دادم و وارد سالن شدم. جمع قابل توجهى از همسفران را ديدم كه پيش از من آمده اند، تعدادى مراحل بازرسى را پشت سر گذاشته، داخل سالن انتظار رفته بودند، گروهى نيز منتظر مراحل بازرسى هستند. برگه اى به دستم دادند كه در آن، درباره ميزان خروج ارز از كشور، مقررات خروج و ورود كالاهاى همراه مسافر، تذكراتى چند به حاجيان داده شده بود; از جمله تذكرات اين بود كه هر مسافر مى تواند 700 دلار ارز همراه خود از كشور خارج كند! در حالى كه يك روز پيش از آن راديو با قرائت اطلاعيه بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران اعلام كرده بود كه هر زائر فقط 1500 ريال سعودى و دو هزار تومان ايرانى مى تواند همراه ببرد و از خروج بيش از آن جلوگيرى مى شود. حرف ديشب با عمل امروز مأموران در فرودگاه سازگارى نداشت. به فكر فرو رفتم كه متأسفانه هنوز هم باگذشت سالهااز پيروزى انقلاب اسلامى، برخى سياستهاى اجرايى در كشور، نا پايدار و ناهماهنگ است. برخورد اين چنينى با مسائل اجرايى، سوء استفاده كنندگان را به قانون شكنى ترغيب نموده، اثر نامطلوبى در روحيه مردم از خود بجا مى گذارد. زمانى به موفقيت كامل دست خواهيم يافت كه مجموعه كشور، چونان بدن انسان سالم، هماهنگ و منسجم عمل كنند.

بهرحال از گيت بازرسى گذشتم، برخورد مأموران با همگان خوب و صميمى بود و نسبت به سال گذشته مطلوب تر به نظر مى رسيد.

يكى از برادران حفاظت، ضمن آن كه التماس دعا مى گفت، از من خواست تا در اين سفر معنوى درباره امام زمان ـ عليه السلام ـ براى مردم صحبت كنم تا آنان با شناخت بيشتر نسبت به آن حضرت، در زمره منتظران واقعى آن امام همام درآيند. خواسته خوب، به جا و ارزشمندى بود.

سالن انتظار فرودگاه، با عكس ها و تابلوهاى زيباى مربوط به حج تزيين شده بود و يك دستگاه تلويزيون با استفاده از فيلم هاى ويدئويى، برنامه هاى جالب و جذابى پخش مى كرد. تا چند سال گذشته از اين گونه برنامه ها خبرى نبود، ليكن خوشبختانه با فعّال شدن بعثه مقام معظّم رهبرى و سازمان حج و زيارت و با استفاده از كارشناسان و همكارى صدا وسيماى جمهورى اسلامى ايران، برنامه هاى خوب و جالبى تهيّه و همه ساله به نمايش گذاشته مى شود تا حاجيان با ديدن آنها، راههاى بهرهورى بيشتر از اين سفر معنوى و الهى را آموزش ببنيد.

اصولا حاجى نيازمند آموزش و توجيه لازم قبل از سفر حج است; چرا كه اين سفر با ديگر سفرها تفاوت اساسى دارد. در روايات به ما آموخته اند حاجى از آن زمان كه تصميم به انجام حج مى گيرد بايد با آداب و شيوه رفتارى خاصى حركت كند. ابتدا نيت خويش را خالص كرده، فقط براى خدا و با انگيزه الهى در اين راه قدم بردارد.

پيامبر ـ ص ـ در يك تقسيم بندى تنبه آفرينى، در حجة الوداع، حاجيان خانه خدا، در آخر زمان را به چند گروه تقسيم كرده، فرموده: زمانى فرا خواهد رسيد كه ثروتمندان از امّت من براى تفريح و خوشگذرانى و گروههاى متوسّط جامعه، براى سوداگرى و تجارت، و فقيران و نيازمندان آنان نيز براى خود نمايى و رياكارى حج مى گزارند.

سلمان پس از شنيدن اين مطالب، با شگفتى پرسيد:، اى رسول خدا، آيا چنين زمانى خواهد آمد؟ پيامبر ـ ص ـ فرمود:، سوگند به آن خدايى كه جان من در دست اوست
[
آنچه گفتم
]
در آينده واقع خواهد شد.

بنابراين گاهى آنان كه پول و امكانات مالى دارند، به خاطر رفع خستگى و تفريح به حج مى آيند و طبيعى است داشتن چنين انگيزه اى حاجى را در سفر حج، بيشتر به استقرار در هتل بهتر، خوراك لذيذتر و پرسه زدن در كوچه و بازار و سركشى به مغازه ها مشغول مى كند. بيش از آن كه عاشق خانه خدا باشد، عاشق جدّه و بازار ابوسفيان مى شود. در جستجوى جنس است. نه در يافتن خدا و جاى پاى ابراهيم خليل و...

آن ديگرى هم به خيال خام خود به حج آمده تا كالاى ارزانى را خريده، و پس از بازگشت به ميهن آن را بفروشد و از اين رهگذر سودى ببرد، اين هم سوداگر است نه حاجى، سوداگران نيز در طول سفر به فكر سوداگرى اند نه عبادت: و سوّمى هم چند روزى را به خورد و خوراك و خواب در سرزمين وحى عمر مى گذراند و خوشحال است كه پس از مراجعت، آشنايان و دوستان و بستگان به استقبال او آمده، رفت و آمد دارند سور و ساتى به پا مى كنند و همه او را حاج آقا و يا حاج خانم صدا مى زنند! اين هر سه گروه زيان كارند و سودى از اين سفر معنوى نمى برند.

البته اگر حاجى بداند به كجا مى رود و هدف از سفر به خانه خدا چيست؟ بطور طبيعى به اهداف فوق نيز دست پيدا مى كند; چرا كه وقتى حاجى خود را در كنار قبر مطهر و نورانى رسول خدا ـ ص ـ مى بيند و يا شب هاى مسجدالحرام را درك مى كند و دهها و صدها هزار انسان عاشق از گوشه و كنار جهان آمده را با رنگ ها، لباس ها ونژادهاى گوناگون مشاهده مى كند كه همه در يك صف ايستاده و به يك سو نماز مى گزارند، براستى خستگى از جان و تنش به در رفته، نشاط روحى و معنوى خاصى به او دست مى دهد كه با هيچ چيز ديگر قابل مقايسه نيست. تمامى عبادات اينگونه اند، و اگر كسى به عمق اسرار و معارف آنها پى ببرد لذتى در خود احساس مى كند كه هرگز، با هيچ لذت مادى آن را مبادله نخواهد كرد. اگر در فكر تجارت هم باشد باز حرمين شريفين بهترين مكان براى تجارت معنوى است.

قرآن كريم به ما آموخته است كه اگر با خدا معامله مى كنيم، سود آن با تجارت هاى مادى قابل مقايسه نيست:

«ان الله اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنة...»;
خداوند با مؤمنان معامله مى كند، جان و مال مى خرد و به جاى آن بهشت مى دهد.»

«من ذاالّذى يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له أضعافاً كثيرة...»;
هركس به خدا قرض دهد، خداوند چندين برابر پاداش به او مى هد و...»

در حج نيز چنين است; خداوند حج صحيح و مبرور را از حاجى مى پذيرد و به جاى آن آمرزش گناهان و بهشت موعود عنايت مى كند.

به مسجد النبى ـ ص ـ مى رود يك ركعت نماز مى خواند، ده هزار ركعت از خدا پاداش مى گيرد. در مسجد الحرام مقابل كعبه مى ايستد يك ركعت نماز مى خواند، يكصد هزار ركعت پاداش مى گيرد.

نشسته و به كعبه مى نگرد، براى هر لحظه نگاهش از خدا مزد مى گيرد. قرآن مى خواند، طواف مى كند، نماز مى گزارد و... بر عطاياى الهى پيوسته افزوده مى شود. آيا تجارتى از اين سودآورتر كسى سراغ دارد در كجاى جهان يك تومان، صد هزار تومان سود به همراه مى آورد؟

بنابراين حاجيان را بايد قبل از سفر حج توجيه كرد زيرا كه حج عبادت خداست و معمول مردم بيش از يك سفر در طول زندگى، توفيق رفيقشان نمى شود و اگر حاجى بداند چگونه از حج بهره بردارى كند به سود سرشارى دست خواهد يافت و تا پايان عمر از شر و پليدى و شيطان، گريزان و از بدى ها در امان مى ماند.

البته وظيفه علماء و دانشمندان و فرهيختگان است كه با استفاده از ابزارهاى مختلف، پرده غفلت و بى خبرى را از جلو چشمان مردم برداشته، آنان را با افق هاى اميد بخش و روشن آشنا سازند...

اطلاعات فرودگاه اعلام داشت، از مسافرانى كه با پرواز شماره 1130 هواپيمائى جمهورى اسلامى ايران عازم عربستانند خواهشمنديم براى سوار شدن به هواپيما به درب خروجى مراجعه فرمايند. حاجيان با شنيدن اين پيام، از جا حركت كرده، به تكاپو و پرس و جو افتادند. در چنين مواقعى برخى از مسافران بى جهت عجله مى كنند. با شتاب به طرف در خروجى مى آيند و در نتيجه هم خود و هم ديگران را اذيّت مى كنند. اين رفتار از ديدگاه تربيتى، پسنديده نيست. هر مسافرى كه به سالن انتظار راه يافته، بايد اين مطلب را بداند كه تا هواپيما تمامى مسافران را سوار نكند، پرواز نخواهد كرد. بنابراين عجله و شتاب براى چيست؟

اصول تربيتى اسلام نيز اقتضاى آن را دارد كه در چنين مواقعى پيران و كهن سالان را بر خود مقدم داشته، آنان را كمك و يارى دهيم. طبق فرمايش روايات، خدمت به حاجيان بيت الله الحرام از بهترين كارهاست پس خوب است كه آن را از همين جا آغاز كنيم.

مأموران گذرنامه، بليء مهر خروج و ويزاها را كنترل كردند. به طرف هواپيما رفتيم. همه چيز به خوبى پيش مى رفت. از بى صبرى و عصبانيت خبرى نبود. مهمانداران هواپيما با مهربانى به حاجيان خوش آمد گفته، آنان را براى نشستن روى صندلى ها هدايت مى كردند. البته جاى مخصوصى براى مسافران در نظر گرفته نشده و بليط ها شماره صندلى ندارند وهمين امر موجب شده تا در پاره موارد بى نظمى هايى رخ دهد.

روز گذشته كه با آقاى محمد حسين رضايى رياست محترم سازمان حج و زيارت عازم ديدار رياست جمهورى بودم خبر، يافتم كه جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى محمدى رى شهرى دستور داده اند، در سال جارى حتماً شماره صندلى مسافران مشخص شود، ايشان نيز به عوامل اجرايى دستورات لازم را داده بر آن تأكيد مى كردند ليكن متأسفانه هنوز خبرى از اجراى اين فرمان نبود. اميد است هواپيمايى جمهورى اسلامى ايران در پروازهاى بعدى مشكل را حلّ كند.

با راهنمايى مهمانداران، روى يكى از صندلى ها نشستم و قبل از آنكه مهماندار مرا فرا بخواند كمربند را بستم.

چقدر خوب و زيباست كه انسان قبل از هرگونه تذكر و درخواستى، خود وظيفه شناس بوده و بدان عمل كند. چرا برخى هميشه در انتظار شنيدن تذكّر و راهنمايى اين و آن هستند؟ با كمى انديشيدن و تدبّر هر كسى مى تواند مأمور و مذكّر خويش باشد و راه و رسم زندگى صحيح، همراه با نظم و انظباط را فراگيرد.

مهماندار اعلام كرد كه مقصد جدّه و مدّت پرواز سه ساعت است، لطفاً كمربندها را بسته نگهداريد و به علامت نكشيدن سيگار توجه كنيد. مسافران هر يك بگونه اى وقت گذرانى مى كردند; برخى روزنامه مى خواندند، بعضى با بغل دستى خود صبحت مى كردند، تعدادى به خواب فرورفتند و من نيز از فرصت استفاده كرده، به نوشتن سفرنامه پرداختم. نيم ساعتى كه گذشت، ميهمانداران پذيرايى از ميهمانان خدا را آغاز كردند.

در پروازهاى خارجى رسم بر اين است كه با غذاى گرم از مسافران پذيرايى مى كنند أما در اين پرواز از همان غذاهاى سرد و معمولى پروازهاى داخلى استفاده شد. شايد هواپيمايى از هم اكنون مى خواهد به حاجيان بياموزد كه به فكر شكم و استفاده از غذاهاى چرب و نرم نباشند! ليكن نه هواپيمايى چنين انديشه اى دارد و نه حاجيان خسته و به خواب رفته چنين درسى را فرا مى گيرند. كاش مسؤولان محترم هواپيمايى، با پروازهاى سفرهاى مذهبى همان گونه عمل مى كردند كه با پروازهاى اروپايى عمل مى كنند. اين تفكر كه چون اينها حاجى اند و قصد زيارت دارند و اعتراضى هم نمى كنند، پس هر چه خواستيم بكنيم! تفكر نادرستى است.

لحظه ها به سرعت سپرى مى شدند، و پرنده آهنين بال آسمان را مى شكافت و برفراز ابرها به سوى هدف مى شتافت، هر چه بيشتر اوج مى گرفت، شهرها و كوهها كوچكتر ديده مى شد. اگر هوا ابرى نباشد، شهرها رابه صورت نقطه اى كوچك مى توان ديد!

از ديدن اين منظره ها به اين فكر افتادم كه به آن جا خواهم رسيد.

راستى اگر انسان در مسير معنويت تلاش كند و اوج بگيرد، كه دنيا و متعلّقات آن در نظرش كوچك مى شود. و هرچه به خدا نزديگتر گردد، جلوه هاى دنيايى را كوچكتر و حقيرتر مى بيند.

نكته ديگر آن كه وقتى كسى در محيطى بسته قرار گرفته، تنها چيزهايى را مى بيند كه در اطرافش موجود است، به كوچه و خيابان كه در آيد افق ديدش بيشتر مى شود، اگر بر فراز كوهى برآيد، مناطق وسيعترى از اطراف در معرض ديدش قرار مى گيرد. و اگر پرواز كرده به آسمان بيايد، با يك نگاه همه جا را مى بيند; از اين روست كه انسانهاى حقيقت جو و خدا خواه بايد با ديدى شگرف تر و وسيع تر به جهان بنگرند، و زندگى را از يك زاويه محدود نبينند. تنها به دنيا و جاذبه هاى مادى آن نيانديشند، تلخى و شيرينى، زيبايى و زشتى، و خوبى و بدى ها را باهم ببينند تا به كمال مطلوب دست يازند.

حال كه حاجيان در فضا به پرواز در آمده و افق ديد وسيعترى پيدا كرده اند، شايسته است پس از فرود آمدن در فرودگاه جدّه، مراقب باشند تا بار ديگر جاذبه هاى زمينى آنان را از توجه به صعود به سوى حق و معنويت باز ندارد. در اين سفر الهى، به فكر پرواز بوده، همپاى فرشتگان و ملائك در ديار ملكوتيان سير كنند...

در اين لحظه خلبان با سلام و خير مقدم به مسافران اظهار داشت: ما هم اكنون در فاصله سى و نه هزار پايى (حدود 12 هزار مترى زمين) در حركت هستيم. هواپيما نزديك به 800 كيلومتر در ساعت سرعت دارد. مسير ما از تهران به اين ترتيب بوده كه از فضاى شهرهاى اصفهان و شيراز گذشته و پس از عبور از خليج فارس وارد فضاى عربستان شديم و هم اكنون در فاصله 100 كيلومترى شهر رياض هستيم و تا 55 دقيقه ديگر به فرودگاه جدّه خواهيم رسيد، هواى جده خوب گزارش شده، براى شما مسافران عزيز و گرامى سفرى خوب و خوش آرزومندم. گفتنى است كه خلبان هاى ايرانى از تخصّص بالايى برخوردارند و در برخاستن و نشستن و هدايت هواپيما، تحسين همگان را برانگيخته اند. از خداوند براى تمامى اين عزيزان آرزوى موفقيت دارم.

از برادر عزيز و بزرگوارم آقاى حاج شيخ حسين انصاريان كه در صندلى جلو نشسته بود، دعوت كردم تا لحظاتى كنارم آمده، يكى از خاطرات خوب و شيرين سفر حجّش را برايم بگويد. ايشان نيز درخواست مرا پذيرفته، چنين اظهار داشتند:

مدير يكى از كاروانها به نام حاج احمد كاشانى، كه در پامنار تهران مغازه داشت، روزى براى من تعريف كرد كه حدود چهل سال قبل كاروانى را با حدود سى و پنج نفر راه اندازى كردم تا با اتوبوس از طريق عراق و سوريه به مكه مكرمه مشرف شويم، در آن زمان حاجى زياد نبود و لذا تعداد زائران هر كاروان كم بود و آنها خود غذا تهيّه كرده و هزينه مى كردند و مديران كاروان ها بيشتر جنبه راهنما داشتند. روزى كه قرار بود حركت كنيم، پير مرد خوش سيمايى، يك زن و مرد اصفهانى را به من معرفى كرد و گفت: خيلى مواظب اين دو مسافر باش. و مراعاتشان كن. سفارش هايش را كرد و رفت. در بين راه ديدم اين دو، خيلى اهل تهجد و عبادتند و هر يك حال عجيب و خوشى داشتند.

سرانجام پس از طى مسير به مدينه رسيديم. در آن زمان، مثل الآن، ساختمان و منزل در كار نبود، چند باغ وجود داشت كه كاروانها آنها را اجاره كرده و در آنجا سكونت مى گزيدند. تابستان بود و گرما بيداد مى كرد. حدود بيست روز در مدينه مانديم تا آن كه قرار شد براى محرم شدن به مسجد شجره برويم. در آن روزگار مسجد شجره مسجد كوچكى بود. وارد مسجد شديم، حاجى ها يكى پس از ديگرى محرم شدند ولى اين مرد اصفهانى همچنان ايستاده و در فكر بود. پرسيدم: احرام بسته اى؟ گفت: نه. گفتم دوست دارى مستحبّات احرام را به جاى آورى؟ گفت: آرى; پولى داده، مقدارى آب خريد و با آن غسل كرد. حالت بكاء عجيبى داشت و زياد گريه مى كرد! همراهان تلبيه را گفته آماده حركت بودند، اما ديدم او تلبيه نمى گويد. گفتم: چرا لبيك نمى گويى؟ پرسيد تلبيه يعنى چه؟ در حدّ اطلاعاتم پاسخش را گفتم كه تلبيه يعنى «خدايا! تو خواندى و من آمدم.» گفت: همين؟! گفتم: آرى.

با همان حال گريه و بكايى كه داشت، مرتب مى گفت: خدايا! آمدم، يارب آمدم، آنقدر گفت و گريه كرد تا به زمين افتاد، وقتى بالاى سرش آمدم ديدم از دار دنيا رفته است! به همراه زائران غسلش داديم و كفنش كرديم و در پشت مسجد شجره قبرى كنده، به خاكش سپرديم... آقاى انصاريان سپس افزودند كه: من مسجد شجره قديم را ديده بودم، گمانم اين است كه هم اكنون قبر آن آقا در توسعه جديد، داخل مسجد قرار گرفته است.

خاطره خوب و تكان دهنده اى بود. از آقاى انصاريان به خاطر بيان اين خاطره شيرين و جالب تشكر كردم. آنگاه درباره موضوع ديگرى به صحبت ادامه داديم تا آن كه مهماندار هواپيما اطلاع داد تا چند دقيقه ديگر در فرودگاه جده به زمين خواهيم نشست. لحظاتى بعد هواپيما فرود آمد و پس از توقف كامل، زائران به آرامى پياده شدند.

در ابتداى ورود به سالن انتظار، يكى از مأموران سعودى، چند جزوه تبليغى وهابى ها را، كه به زبان فارسى افغانى به رشته تحرير در آمده بود، به زائران هديه مى داد. چند نفر مأمور بهداشت نيز كارت واكسن زائران را كنترل مى كردند. هر كس كارت واكسن نداشت همانجا تزريق مى كردند و به بعضى هم به جاى آمپول، كپسول مى دادند.

در سالن بعدى با كامپيوتر گذرنامه ها را كنترل و مهر دخول مى زدند.

از اين مرحله كه گذشتيم، براى تفتيش اثاثيه به سالن ديگرى آمديم. من اوّلين نفر بودم كه اثاثيه ام را بازرسى مى كردند. مأمور تفتيش لباس ها و هر آنچه كه داخل ساك بود را بيرون ريخت و آن را تكانى داد تا مطمئن شود كه چيزى داخلش نمانده است. در اين حال يك مهر كربلا از لابلاى لباس ها به دست آورد، قدرى بررسى كرد و به گوشه اى انداخت و گفت: ممنوع! به او گفتم: ليش ممنوع؟ هذا تراب! پاسخى نداد. بعد از اصرار و پافشارى من فرد ديگرى را صدا كرد و باهم كمى صحبت كردند و سرانجام مهر را به من بازگرداند. به او گفتم: اين روزها، زائران زيادى به جده وارد مى شوند، سعى كنيد بى جهت حاجيان را اذيت نكنيد و تا مى توانيد به ميهمانان خدا خدمت كنيد و اين انسان هاى از راه دور آمده را آزار نرسانيد، باشد با خاطره اى خوش از سفر حج برگردند. به علامت قبول سرى تكان داد و من هم خداحافظى كرده، از سالن بيرون آمدم.

از سالن كه بيرون مى آيى، فضاى وسيعى را با خيمه هاى سفيد رنگ و مرتفع، براى استراحت زائران فراهم آورده اند، ستونهاى استوانه اى شكل كه در درون آن سيستم تهويه مطبوع تعبيه شده هوا را تا حدودى تعديل مى كند. خدمه هر كاروان كه به صورت پيش پرواز به عربستان رفته اند، مكانى را براى حاجيان تدارك ديده اند و از آنان پذيرايى مى كنند و در همين فاصله، يكى از اعضاى كاروان گذرنامه ها را براى گرفتن اتوبوس جمع آورى كرد.

سازمان حج و زيارت در سال هاى اخير با برنامه ريزيهاى خوب و منظّم با غذاى گرم از حاجيان پذيرايى مى كند. هيأت پزشكى نيز يك تيم پزشكى در جدّه مستقر كرده ستاد جدّه هم پاسخگوى حاجيان و زائران ايرانى خانه خدا هستند كه از ايران و ديگر كشورها به حج آمده اند. معمولا كاروانها بين چهار تا 12 ساعت در جدّه مى مانند. در اين فاصله، عناصر فرصت طلب و مشتاقان پسته و زعفران و انگشتر، گرداگرد كاروان هاى ايرانى به گردش در مى آيند تا با بهاى اندكى، كالاى مرغوبى را خريدار كنند. بعضى از زائران بى توجّه نيز با چراغ سبز نشان دادن، بازار خريد و فروش را رونق مى بخشند كه منظره ناخوشايندى را به نمايش مى گذارند.

به روحانيان و مديران كاروان ها توصيه شده، قبل از سفر، زائران را توجيه كنند تا تحت تأثير اينگونه جاذبه ها قرار نگيرند.

تا فراهم شدن وسيله نقليه، به استراحت پرداختيم، سپس ساك ها را برداشته باتفاق برادران عازم مدينه منوّره شديم. جادّه جدّه مدينه اتوبان است، و بطور متوسّط اتوبوس ها اين مسير را بين 5 تا 6 ساعت طى مى كنند.

/ 6