دائرة المعارف جامع اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف جامع اسلامی - نسخه متنی

عباس به نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اِيواء

پناه و جاى دادن كسى را الم يجدكيتيما فآوى "ضحى:6" و اذكروا ان انتم قليل مستضعفون فآواكم و ايّدكم بنصره "انفال:26" و الذين آووا و نصروا اولئك هم المؤمنون حقا "انفال:74" در حديثآمده: من احدث حدثا او آوى محدثا لم يقبل اللَّه منه يوم القيامة صرفا و لا عدلا "بحار:143/1" امام باقر "ع": اربع من كنّ فيه بنى اللَّه له بيتا فى الجنة: منآوى اليتيم و رحم الضعيف و اشفق على والديه و رفق بمملوكه "بحار:71/74"

اَيوان

صُفّه و طاق عموما، و طاق و عمارتىرا گويند كه شكل آن محرابى و هلالى باشد خصوصاً

ايوان كسرى:

مشهورترين بنائى كه پادشاهانساسانى ساخته‏اند قصرى است كه ايرانيان آن را طاق كسرى يا ايوان كسرى گويند هنوزويرانه آن در محله اسپانبر در مداين موجب حيرت سياحان است ساختمان اين بنا رابه خسرو اول نسبت مى‏دهند مجموعه خرابه‏هاى اين كاخ و متعلقات آن مساحتى به طول وعرض "300*400" متر را پوشانيده است در اين مساحت آثار چند بنا ديده مى‏شود

علاوه بر طاق كسرى عمارتى است به فاصله 100متر در مشرق طاق و تلى كه معروف به حريم كسرى است طاق كسرى تنها قسمتى است ازمحل عمارت كه اثر قابل توجهى از آن باقى است تا سال 1888 م نما و تالار بزرگمركزى بر پا بود، اما در آن سال جناح شمالى خراب شد و اكنون جناح جنوبى نيز در شرفانهدام است در وسط اين جلوخان دهانه طاق بزرگ بيضى شكلى نمايان است كه عمق آن تاآخر بنا پيش رفته است

طاق كسرى مقر معمولى شاهنشاه بود حيرت واعجاب بينندگان بيشتر بعلت عظمت و شكوه و ضخامت اضلاع آن است

مسلمانان پس از فتح تيسفون ايوان مداين "طاقكسرى" را براى مسجد اختيار كردند و گويند امير المؤمنين على "ع" در همين ايواننماز بجا آورد "فرهنگ فارسى دكتر محمد معين"

ايوان كسرى را در مداين شاپور ذوالاكتافبنا كرد و از بعد او چند پادشاه عمارت همى كردند تا بر دست نوشيروان عادل تمام شد"نوروزنامه"

ايّوب بن نوح:

بن درّاج نخعى كوفى از يارانمورد اعتماد امام هادى "ع" و امام عسكرى "ع" و نماينده آن دو بزرگوار در كوفه بودهو امام عسكرى "ع" درباره‏اش فرموده: اگر كسى بخواهد به يكى از اهل بهشت بنگرد بهوى بنگرد

وى شخصيتى بزرگوار و دانشمند بوده كه رواتشيعه از او روايات زيادى نقل كرده و به روايتش اعتماد داشته‏اند و كتاب نوادر دراحكام از نوشته‏هاى او است

پدرش نوح بن درّاج در كوفه قضاوت مى‏كرده ومردى صحيح الاعتقاد بوده است "جامع الرواة"

ايّوب پيغمبر:

گفته شده وى از مردم روم و ازفرزندان عيص بن اسحاق بوده است "تفسير صافى: 356"

در سرزمين ادوم جنوب فلسطين مى‏زيسته "منجد"وى در زمان يعقوب بوده و با ليا دختر يعقوب ازدواج نموده "مجمع البيان" نام اينپيغمبر در چهار سوره از سور قرآن آمده: نساء: 164 در رديف پيامبرانى ذكر شده كه بهآنها وحى شده در سوره انعام: 84 در شمار پيامبران از نسل ابراهيم ذكر شده و درسوره انبياء: 83 و سوره ص: 41 شرح حالش بيان شده است

خلاصه آيات مربوطه به ضميمه تفاسير آنكه: وىمورد آزمايش خداوند قرار گرفت و به انواع بلا و محنت از قبيل بيمارى و از بين رفتناولاد و اموال دچار گشت و در تمامى مراحل آنچنان صبر نمود كه هرگز شكوه نكرد و ازعبادت پروردگار سست نگشت و هنگامى كه محنت و بليه به اوج خود رسيد كه مورد شماتتدشمن قرار گرفت و بنقلى همسرش در جستجوى پزشكى برآمد كه ايوب را درمان كند ابليسبصورت پزشك بر وى ظاهر گرديد و به وى گفت من او را درمان كنم و از او مزدى نخواهمجز اينكه پس از بهبودى بگويد تو مرا شفا دادى زن پذيرفت و چون به نزد ايوب بازگشتو ماجرا را به وى گفت ايوب به خشم آمد و سوگند ياد كرد كه صد ضرب تازيانه به وىزند و بقولى همسرش پى كارى رفته بود دير كرد و ايوب كه سخت رنجور بود و تنهاپرستارش را نيافت چنين سوگند ياد كرد، در اين حال ايوب با صداى بلند گفت: انّىمسّنى الضرّ و انت ارحم الراحمين ؛ پروردگارا! مرا رنج و محنت رسيد و تو از هرمهربان مهربانترى پس خداوند نداى وى را پاسخ اجابت گفت، چنانكه فرمود:

فاستجبناله فكشفنا ما به من ضر ؛ پس ما او را اجابت نموديم و هر رنج و محنتى كه داشتاز او برطرف ساختيم و افراد خانواده - و اموال و مواشى - او را و نيز دو چندان رااز راه مهر و محبت به وى بازگردانديم اركض برجلك از بستر بيمارى برخيز وگامها را تند بردار و اين آب - كه گويند دو چشمه از زير پاى ايوب بجوشيد - جهتشستشو و آشاميدنت - بدان خود را شستشو ده و از آن بنوش - و تا سوگندت را نشكسته باشىدسته تركه‏اى به دست گير و يكباره به همسرت بزن ما ايوب را مردى شكيبا و بنده‏اىنيكو يافتيم زيرا او مدام رو به ما مى‏داشت "انبيا و ص و مجمع البيان"

از امام باقر "ع" روايت شده كه فرمود: ايّوبهفت سال مبتلى گشت بى آنكه مرتكب گناهى شده باشد كه پيامبران گناه نكنند زيرا آنانمعصوم و پاكند، نه گناه كنند و نه شك و ترديدى در دلشان رخنه كند، هيچ گناه نهبزرگ و نه كوچك از آنها سر نزند، و ايوب به انواع محنت دچار گشت ولى بويش گنديدهنشد، در چهره‏اش زشتى پديد نگشت، از بدنش خون و خونابه بيرون نيامد، مورد تنفر كسىنگرديد و كسى از او وحشت ننمود و كرمى در بدنش بوجود نيامد و خداوند با همهپيامبران گراميش چنين كند "به امراض زشت و پليد مبتلاشان نسازد"، و اينكه مردم ازاو دورى مى‏جستند بدين سبب بود كه وى دچار فقر و ناتوانى شده بود و آنان به ظاهرحال او مى‏نگريستند و از مقامى كه نزد خداوند داشت و پشتيبانى‏اى كه خداوند از اومى‏نمود آگاه نبودند

از امام صادق "ع" روايت است كه خداوند فرمود :بنده‏ام ايوب آنچنانست كه هر نعمتى از من به وى ميرسد بيشتر مرا سپاس مى‏گويد شيطانگفت: تو بلا را بر او مسلط ساز و ببين چگونه صبر مى‏كند؟ پس خداوند بلا را برشتران و بردگانش مسلط نمود آنچنانكه بيش از يك برده بجا نماند چون خبر به ايوبرسيد، گفت: سپاس خداوندى را كه داد و سپاس خداوندى كه بازپس گرفت شيطان گفت: اسبانشبنزدش عزيزترند، بلا را بر آنها فرست بلا به جان اسبان افتاد كه همه تلف شدند ايوبگفت:

شكر خدائى را كه عطا نمود و بازستد اين بار بلا بر گاو و گوسفند و مزارع وزمين و اهل و اولادش مسلط گشت كه همه را از ميان برد و خود نيز سخت بيمار شد،دوستان پيرامونش گرد آمده گفتند: ما بظاهر تو را بهتر و خير انديش‏تر و سالمتر ازهر كس مى‏دانستيم نكند در نهان مرتكب گناهى شده‏اى و اين پيامد آن گناه است و مانمى‏دانيم؟! آنگاه ايوب از سرزنش آنان بيتاب گشت و از خدا خواست او را از بلارهائى بخشد پس خداوند وى را شفا داد و همه آنچه را كه از او گرفته بود بدو بازپسداد "بحار:250/12"

اِيه

ادامه بده، بيفزا اسم فعل است بمعنىطلب زيادت در سخنى يا كارى

ايّها

حرف ندا، اى اين كلمه را در فصل ميانحرف ندا و منادى آورند، و در اين صورت منادى را هم مرفوع و هم منصوب خوانند

ايهام

به گمان افكندن يا رفتن دل بسوى چيزىبى قصد آن فرو گذاشتن، يقال: اوهم من صلاته ركعة به غلط انداختن

در اصطلاح علم بديع چنان است كه لفظى ذومعنيين بكار رود: يكى قريب و يكى غريب، تا خاطر سامع نخست به معنى قريب رود و مرادقائل ، معنى غريب باشد، چنانكه شاعر گفته:




  • من ز قاضى يسار ميجستم
    او بزرگى نمود داد يمين



  • او بزرگى نمود داد يمين
    او بزرگى نمود داد يمين



پندارند كه دست چپ و راست است و شاعر از يسارمال و از يمين سوگند خواسته است

اِيهان

سست كردن ذلكم و انّ اللَّه موهنكيد الكافرين "انفال:18"

/ 813