رقعه وصله پيوند جامه اميرالمؤمنين"ع": به خدا سوگند ! آنقدر اين پيراهن خويش را پينه زدم كه از پينهدوز شرمنده گشتم،كسى به من گفت: اين را از خود به دور افكن گفتم: از من دور شو كه صبحگاهان ،رهروان شب ستايش مىشوند "نهج : خطبه 160"
پينه
ستبرى كه در پوست بدن بر اثر به كارگرفتن عضو، مانند كف دست به سبب كار دستى، پاپيشانى بر اثر سجده بسيار پديد آيد بهعربى ثفنة گويند به اين واژه رجوع شود
پيوستگى
اتصال اتفاق ضد گسستگى
پيوستن
اتصال دادن مقابل گسيختن وصل قرآنكريم: خردمندان كسانىاند كه چون خداوند امر به پيوستن چيزى كند آن را پيوستهمىدارند و از خداوندگار خويش بيمناكند "رعد:21" فاسقان ، آنها كه پيمان خدا راپس از آن كه محكم بستهاند مىشكنند و آنچه را كه خداوند فرمان پيوستن آن داده مىگسلند "بقره: 27"
پيوسته
متصل موصول
پيوك
رشته عرق مدينى نوعى بيمارى كه در پاپديد آيددر حديث آمده كه هنگام خارش آن پيش از آنكهسر برون آرد بر آن نوشته شود: و يسئلونك عن الجبال آمنّا و به صبر "داروئى" آنرا مالش دهند "بحار: 73/95"
پيوند
خويش و تبار عشيره به اين واژههارجوع شود
پيوند
اسم مصدر از پيوستن پيوستگى وصل اتصال به اين واژهها رجوع شودپيوند دادن اجزاء بدن: نوعى پيوند كه دراعمال پزشكى يا آرايشى به كار برند عبداللَّه بن سنان گويد: به امام صادق "ع" عرضكردم: اگر دندان بيفتد جايز است كه دندان گوسفندى به جاى آن بكارند؟ فرمود: چونپاك است اشكالى ندارد "بحار:51/66"امام باقر "ع": كسب آرايشگر زن را اشكالىنباشد تا گاهى كه شرط نكند و هر مقدار كه به وى دهند قبول كند، و "ديگر" آنكه موىزنى را با موى زن ديگر پيوند ندهد، آرى باكى نيست كه موى بز با موى زن پيوند زند بحار: 19/17
پيه
بخشى از بافت بدن حيوان چيزى سفيد كهبر گوشت مانند روغن منجمد مىباشد، و آن را به عربى شحم گويندقرآن كريم: و بر جهودان هر حيوان ناخندار "مانندطيور و غيره" و از جنس گاو و گوسفند نيز پيهشان را حرام كرديم و آنها چون ستمكردند ما بدين حكم آنها را مجازات نموديم "انعام:146"امام موسى بن جعفر "ع": هر روز حمام كردنموجب ذوب شدن پيه كليهها مىگردد "وسائل الشيعه: 31/2" خوردن ماهى تازه پيهچشمها را آب مىكند "وسائل الشيعه: 75/25"پيغمبر اكرم "ص": هر كه لقمهاى پيه بخوردآن پيه به اندازه خود درد را از تن بيرون مىكند زراره گويد: از امام صادق "ع" پرسيدم: آن پيهكه به اندازه خود درد را از بدن بيرون مىبرد كدام پيه است؟ فرمود: پيه گاو "بحار:58/66"