حِيَل
جِ حيله علم الحيل: نيرنگ، نيرنجات فىالحديث: من اخطأ وجوه المطالب خذلته الحيل "بحار: 81 / 78"حَيلوله
حايل شدن ميان دو چيزحَيله
بزان بسيار گله گوسفندحِيله
چاره حذاقت و جودت نظر و توانائى ج :حِوَل و حِيَل الاّ المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيلة ولا يهتدون سبيلا "نساء: 98"اميرالمؤمنين "ع": ايها الناس، ان الوفاءتوأم الصدق، و لا اعلم جنة اوقى منه، و لا يغدر من علم كيف المرجع، و لقد اصبحنافى زمان قد اتخذ اكثر اهله الغدر كيسا، و نسبهم اهل الجهل فيه الى حسن الحيلة مالهم! قاتلهم اللَّه، قديرى الحُوّل القلب وجه الحيلة و دونها مانع من امر اللَّه ونهيه "نهج : خطبه 41"در تداول فارسى بجاى مكر و غدر بكار رود: اميرالمؤمنين"ع": بسا حيلهگر كه همان حيلهاش وى را سرنگون سازد "غرر الحكم"حيله شرعى: چاره جوئى جهت حل مشكل شرعىچنانچه ضرورت اقتضا كند: عبد الرحمن بن حجاج "از ياران ثقه امام صادق ع " گويد: ازحضرت پرسيدم: اگر هزار درهم و يك دينار را بدو هزار درهم بخرم چه حكمى دارد؟ فرمود:اشكالى ندارد، پدرم "ع" كه درباره مردم مدينه بيش از من جرأت داشت همين "مسئله" رابيان ميداشت، آنها ميگفتند: اين كار بحقيقت فرار "از ربا" است! چه ميدانيم كه كسىهزار درهم را بعوض يك دينار ندهد، چنانكه هزار دينار را ببهاى هزار درهم ندهند، وپدرم ميفرمود: كار خوبى است فرار از حرام و رفتن بسوى حلال : نعم الشىء الفرارمن الحرام الى الحلال "وسائل: 178 / 18"نقل است كه چون خبر وفات امام صادق"ع" به ابوحمزه ثمالى رسيد وى صيحهاى زد و از هوش برفت، چون بهوش آمد از مخبر پرسيد آياحضرت كسى را وصى خويش قرار داد؟ گفت: آرى ! فرزندش عبداللَّه و فرزند ديگرش موسى وابو جعفر منصور "خليفه عباسى"ابو حمزه چون شنيد بخنديد و گفت: الحمدللَّه الذى هدانا الى الهدى و بين لنا عن الكبير و دلّنا على الصغير و اخفى عن امرعظيم سپاس مر خداوندى كه ما را براه صحيح "ولايت" هدايت نمود و وضعيت "پسر" بزرگتر"عبداللَّه" را براى ما روشن ساخت "زيرا عبداللَّه به بزرگى سر كه بدين جهت او راافطح ميگفتند ناقص الخلقه بود و از شرائط امام كمال خلقت است" و ما را به "فرزند" كوچكتر"موسى" راهمنائى نمود و امر عظيم امامت را "بوصى نمودن خليفه بر دشمنان" پنهانداشت "بحار: 4 / 47"حَين
"مصدر"، نزديك شدن وقت چيزى: حان الشىء:قرب وقته هلاك شدن در محنت و رنج افتادن احانه اللَّه: اهلكهحِين
وقت مدت ج : احيان جج : احايين ولكم فى الارض مستقر و متاع الى حين "بقره: 36" هل اتى على الانسان حين من الدهرلم يكن شيئاً مذكورا "نسان:1"حينئذٍ
در اين هنگام آن هنگام تنوين ذالعوض جمله است، يعنى حينئذ كان كذا، چنانكه گوئى: جئتنى فاكرمك حنيئذٍ، يعنى حين اذجئتنىحينيّه مُطلقه:
قضيه موجهه بسيطه كه در آنحكم شود بتحقيق نسبت در موقعى كه ذات موضوع متصف است بوصف عنوانىحينيه ممكنه:
قضيه موجهه بسيطه است كه در آنحكم شود بسلب ضرورت وصفيه از جانب مخالف و اين چون حينيه مطلقه نزد منطقييناعتبار ندارد مثال: كل مَن به ذات الجنب ممكن ان يسعل فى بعض اوقات كونه مجنوبا و اين نقيض مشروطه عامه است چنانكه حينيه مطلقه نقيض عرفيه عامه است و آن قضيهايستكه حكم شود در آن به ثبوت يا سلب بالفعل در بعض اوقات وصف موصوف مثال: كل من بهذات الجنب يسعل بالفعل فى بعض اوقات كونه مجنوبا "كشاف اصطلاحات الفنون" و رجوعبه اساس الاقتباس شودحَيَوان
زنده بودن زندگى زندگانى كه در آنمرگ نباشد و ان الدار الآخرة لهى الحيوان "عنكبوت: 64"حَيوان
موجود زنده متحرك حساس كه از موجوداتديگر: زنده و بيجان تغذيه كند ج : حيوانات "المنجد"در قرآن كريم، حيوان بعناوينى مانند بهيمه ،دابّه ، انعام ، و وحوش و يا اسامى برخى حيوانات مانند خيل، بغال، حمير، بقر،غنم، عجل، نحل، ذباب و عنكبوت، ذكر شده است و اينكه حيوانات، هر صنف آنها مانندانسان امتى ميباشند: و ما من دابة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الاّ اممامثالكم "انعام: 38"در آيهاى آمده كه بعضى از آنها "جز آدميان" درقيامت محشور ميگردند: و اذا الوحوش حشرت "تكوير: 5"در آياتى آمده كه خداوند روزى همه حيوانات رابعهده گرفته است: و ما من دابّة فى الارض الا على اللَّه رزقها "هود:6"و در بعضى آيات آمده كه همه حيوانات،پروردگار و آفريدگار خويش را سجده ميكنند: و للَّه يسجد ما فى السماوات و ما فىالارض من دابة "نحل: 49"و در بعضى آمده كه برخى حيوانات مسخر آدميانآفريده شدهاند: و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة "نحل: 8" و در بعضىآمده كه نشر حيوانات در روى زمين نشانه وجود خداوند است: و من آياته خلق السماواتو الارض و ما بثّ فيهما من دابة "شورى: 29" از همين آيه استفاده ميشود كه درآسمانها نيز حيواناتى وجود دارنددر آياتى از منافع برخى حيوانات سخن رفته: وان لكم فى الانعام لعبرة نسقيكم مما فى بطونها و لكم فيها منافع كثيرة و منهاتأكلون × و عليها و على الفلك تحملون "مؤمنون: 22 - 21" و اوحى ربك الى النحلان اتخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون × ثم كلى من كل الثمرات فاسلكىسُبُل ربك ذللاً يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس ان فى ذلك لآيةلقوم يتفكرون "نحل: 69 - 68"واينك ترجمهبعضىآيات مربوطه :و اللَّه خلق كل دابّة من ماء خداوند هرجنبنده "به اراده" را از آبى بيافريد "كه مراد نطفه يا منشأ آفرينش جهان مادياتچنانكه فرمود: و كان عرشه على الماء ميباشد" پس برخى "چون خزندگان" بر شكم وبرخى بر دو پا و برخى بر چهارپا راه روند، خداوند هر چه بخواهد مىآفريند كه اوبهر چيز توانا است "نور: 45"و ما من دابّة الاّ على اللَّه رزقها و يعلممستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبين هيچ جنبنده بر زمين نباشد جز اينكه روزيش برخدا بوده و خداوند قرارگاه و آرامشگاه او را ميداند همه احوال خلق در دفتر علمازلى خدا ثبت است "هود: 6"و ما من دابّة فى الارض و لا طائر يطيربجناحيه الا امم امثالكم هيچ جنبنده در زمين و نه پرندهاى كه بدو بال خودپرواز كند نباشد جز اينكه آنها مانند شما امتهائى باشند "انعام: 38"در تفسير اين آيه آمده كه همه حيوانات بهدايتخدائى به آفريدگار خويش آگاه بوده خداى خود را تسبيح كنند و پس از مرگ رستاخيزشاندر رسد چنانكه آيه و اذا الوحوش حشرت بدين اشارت دارد و نيز از اين آيه استفادهميشود كه انسان را نشايد بهيچ حيوانى تعدى و تجاوز روا دارد و يا جز در حد مجاز درآنها تصرف نمايداز حضرت رسول "ص" حديث شده كه فرمود: اگر نهاين بود كه سگان يك امتند دستور كشتن آنها ميدادم