دائرة المعارف جامع اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف جامع اسلامی - نسخه متنی

عباس به نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دِيوار

بنائى كه در اطراف خانه مى‏گذارند وبدان وى را محصور مى‏كنند جدار ، حصار ، حائط

ديوان

دفتر محاسبات دفتر آمار اشياء يااشخاص

داوود رقى گويد : به امام كاظم "ع" عرض كردم: آيا نام من در آن دفترى كه اسامى شيعه در آن است ونزد شما مى‏باشد موجود است ؟فرمود : آرى به خدا سوگند در ناموس مى‏باشد

ودر روايت حذيفه غفارى از امام مجتبى"ع" آمدهكه : حضرت چند ديوان به نزدش بود كه اسامى شيعه در آن بود ونام مرا وبرادر زاده‏امكه با من بود ومن بى سواد بودم وبرادر زاده سواد داشت به ما نشان داد "بحار:123/26"

جلال الدين سيوطى آورده : نخستين كسى كهديوان محاسبات جهت بيت المال بنيان نهاد عمر بن خطاب بود ، وى در اين باره با اهلنظر مشورت كرد ، على "ع" فرمود : تو را نرسد كه اموال بيت المال را بيش از يك سالحبس كنى ، بلكه بايستى سر سال همه آنچه كه باقى مانده به مصرف لازم رسانيده ميانمستحقين تقسيم كنى عثمان گفت : مال فراوانى در بيت المال گرد آمده ، اگر تحتضابطه دقيقى در نيايد بيم آن مى‏رود كه حساب ناشده در ميان مردم تقسيم شود وبرخىمحروم وعدّه‏اى بيش از استحقاق به آن دست بيابند وليد بن هشام بن مغيره گفت : سلاطينشام را ديدم كه جهت اين امر ديوانى مقرر داشته بودند وسلاح دارانى را بر آن گماشتهحسب ضوابط در آن عمل مى‏كردند ، تو نيز چنين كن خليفه را سخن وى پسند آمدوكسانى را كه در امر شناسائى بيوت عرب وقبايل آن سامان آگاهى وتخصص داشتند مانند :عقيل بن ابى طالب ومخرمة بن نوفل وجبير بن مطعم به تصدى اين امر گماشت ودستور داداموال را به ترتيب ميان : بنى هاشم ، خويشان وفاميل ابوبكر وسپس عمر وفاميل اوتوزيع كنند اين كار در سال 20 هجرت صورت گرفت "تاريخ الخلفاء:159"

ديوانگى

جنون ، بى خرد بودن ديوانگى گاهاصلى وبر اثر نقص مغز بود وگاه عارضى كه بر اثر خلل در مغز يا عصب پيش آيد ودر طبقديم وجديد قابل درمان است از حضرت رسول "ص" روايت شده كه : حجامت درمانديوانگى است

در حديث آمده كه مردى به خدمت امام صادق "ع" آمدكه او را اختلال حواس عارض شده بود حضرت به وى دستور داد كه چون به بستر خواب روىبگو : بسم اللَّه وباللَّه آمنت باللَّه وكفرت بالطاغوت اللهم احفظنى فى منامىويقظتى اعوذ بعزة اللَّه وجلاله مما اجد واحذر "بحار:126/62 و 149/95"

ديوانه

بى خرد ، منسوب به ديو است يعنىمشابه ديو در صدور حركات ناملايم به عربى مجنون روزى پيغمبر "ص" از جائى مى‏گذشتديد جمعى گرد كسى جمعند فرمود : اين را چه شده ؟ گفتند : ديوانه شده فرمود : خير ، او مبتلى است واما ديوانه واقعى كسى است كه دنيا را بر آخرت برگزيند

امام صادق "ع" فرمود : كسى كه بنا داشتهباشد هر سؤالى را پاسخ دهد وى ديوانه است "بحار:131/1 و 117"

دَيّوث

آنكه مردان را بر زن خود وارد كندوآنكه در باره زن خود غيرت نداشته باشد

پيغمبر "ص" فرمود : بوى بهشت از پانصد سالراه به مشام رسد ولى به مشام عاق والدين وديوث نرسد عرض شد : يا رسول اللَّه ! ديوثچه كسى است ؟ فرمود : آنكه زنش زنا مى‏دهد وخود بر آن آگاه است "بحار:114/79"

ديو جانس : يا ديوژن فيلسوف يونانى پيرو مكتبكلبى كه در سينوپ متولد شد ودر آتن مى‏زيست وچنانكه از داستان‏هاى مربوط به سادهزيستن او معروف است وى همواره سفالى گود در جيب خود داشت تا با آن آب بياشامد روزىديد دختركى به سرعت با دو دست خود آب مى‏نوشد بى‏درنگ سفال را بر زمين زد وبه خودخطاب كرد كه : تو خود را فيلسوف مى‏دانى در حالى كه به قدر اين دخترك ده نشين عقلندارى وسالها اين سفال را با خود حمل مى‏كنى ؟!

وى فضيلت را در ساده زيستن مى‏دانست از اينرو به آداب ورسوم ومقررات اجتماعى يكسره پشت پا زد هنگامى كه اسكندر مقدونىبرابر او كه بر آفتاب كنار ديوارى نشسته بود رسيد وپرسيد چه خدمتى از اسكندر براىوى ساخته است ؟ تنها از او خواست تا از برابر او رد شود تا مانع تابش آفتاب نگردد

گويند اسكندر روزى توسط پيكى او را به نزدخود خواند وى گفت : همان كه او را از آمدن به نزد من مانع است مرا نيز از رفتنبه نزد او مانع است وآن بى نيازى است

وى روز روشن با جراغ در كوچه‏ها دنبال انسان "انسانىكه معرف فضايل بشرى باشد" مى‏گشت واين برجسته‏ترين معرف نظر تحقير آميز او به مردمروزگار وى بود

دُيون

جِ دَين ، وام‏ها

دِيةَ "اصل آن وَدى ، وتاء عوض واو محذوف ،مانند عدة" : خون‏بها ، ودى القاتل القتيل : قاتل خونبهاى مقتول را به ولىّ او داد

در اصطلاح فقه ، عبارت از مالى است كه درمقابل جرح وقتل ونقص عضو بايد جانى به مجنى عليه يا ورثه او دهد و در اسلام درموارد مختلف ديه واجب است ودر مواردى قصاص يا ديه هر يك روا باشد بسته به نظر ولىدم است

در قتل عمد صاحب دم مخير است  بين ديه يا قصاص يا عفو وديه زن  نصف است در تمام مواردى كه معين يا مخير است

ديه قتل

ديه قتل عمد "كه قاتل به قصد كشتن كارى باكسى كند كه كشته شود" يكى از شش چيز است كه قاتل هر يك را كه بپردازد مى‏تواندوآنها عبارتند از : صد شتر پنج ساله كه در سال ششم داخل شده باشند يا دويست گاو يادويست جفت پارچه كه يكى را بتوان لُنگ كرد وديگرى را به دوش انداخت وبايد ازبُردهاى بافت يمن باشد يا هزار گوسفند يا هزار دينار "طلاى سكّه‏دار" يا ده هزاردرهم "نقره سكّه‏دار" وبايد خود قاتل در ظرف مدت يك سال بپردازد

وديه قتل شبه عمد "كه قاتل با قصد ، كارى رابا مقتول كرده باشد ولى نه به قصد كشتن چنانكه كسى به نيّت ادب كردن كسى را بزند واو بميرد" همان شش چيز است با اين تفاوت كه اگر قاتل شتر را انتخاب كند در سنّشترها پنج سال شرط نيست "كه در كتب فقهيه ذكر شده" وديگر اينكه مى‏تواند خونبها راظرف دو سال بپردازد وبايد خود قاتل بپردازد

وديه قتل خطا "كه اصلا قصد مقتول را نكردهچنانكه سنگى را به سمتى بپراند واتفاقا به سر كسى بخورد وكشته شود" همان شش چيز استبا اين تفاوت كه در سنّ شترها "اگر عاقله شتر را انتخاب كند" تخفيف بيشترى دادهشده وديگر اينكه مى‏تواند خونبها را ظرف سه سال بپردازد وديگر اينكه در اين قتل "خطاىمحض" ديه را بايد عاقله "يعنى خويشان پدرى از قبيل : عمو وبرادر وفرزندان آنها" بپردازند "لمعه دمشقيه"

ديه اعضاء بدن

در ستردن تمام موى سر كسى چنانكه نرويد ديهكامل "كه در ديه قتل بيان شد" بايد پرداخت وهمچنين ستردن موى ريش واگر موى زنسترده شود - كه باز برويد - جانى بايد مهر زنى مانند او را به وى بپردازد

ودر ستردن موى دو ابرو پانصد دينار واگرقسمتى از آن را بسترد به همان نسبت

واگر موى مژه سترده شود به قولى ديه كاملبايد پرداخت وبه قولى تفاوت قيمت با مژه و بى مژه را "كه آزاد را برده فرض كنيم"

اگر كسى دو چشم كسى را از بين ببرد بايد ديهكامل به وى بپردازد واگر يكى را از بين برد نصف ديه را وچهار پلك چشم ديه كاملدارد وهر يك ربع ديه وچشم يك چشم را از بين بردن ديه كامل دارد ، از بين بردن دوگوش كسى ديه كامل ويكى را نصف ديه

از بين بردن بينى ديه كامل دارد اگر از بيخبريده شود يا نرمه آن بريده شود واگر كمتر باشد به همين حساب كم مى‏شود

دو لب ديه كامل ويكى نصف ديه

زبان چون از بيخ بريده شود يا تمام مخارجحروف آن از بين برود ديه كامل است

از بين بردن همه بيست وهشت دندان ديه كاملدارد كه ششصد دينار در ازاى دوازده‏تاى جلو وچهارصد دينار در ازاى شانزده‏تاى عقباست

دو جانب فكّ زيرين ديه كامل را دارد

گردن چون شكسته شود - كه كج شود - ديه كاملرا دارد

قطع نمودن يك دست نصف ديه و دو دست تمام ديهوبريدن تمام انگشتان دست ديه كامل را دارد ، قطع يك انگشت يكدهم ديه را دارد چه ازدست وچه از پا

كندن ناخن ده دينار ديه آن است

كمر چون شكسته شود يا خم شود ديه كامل رادارد

قطع رگ نخاع ديه كامل را دارد

بريدن پستان زن هر يك نصف ديه را دارد

بريدن آلت تناسلى مرد چه از بيخ وچه تمامى سرآن ديه كامل را دارد

دو بيضه ديه كامل ويكى نصف ديه را دارد

دو لب فرج زن اگر بريده شود ديه‏اش كامل است

از ذكر ديه ساير اعضاء محض اختصار صرف نظر شد

از بين بردن عقل كسى يا شنوائى يا بينائى يابويائى يا چشائى يا صداى كسى وهمچنين از بين بردن نظم ادرار كسى هر يك ديه كامل رادارد "لمعه دمشقية"

ودر شكستن استخوان عضوى ، خمس ديت آن عضوباشد واگر بسته شود بى عيبى ، چهار خمس ديت وى بود ودر موضحه هر عضوى ربع ديتشكستگى وى باشد

ودر هر عضوى كه جنايت كنند - چنانكه شل شود -چهار دانگ ديت وى بود وحكم شكستگى را كه در وى بود همان حكم بود كه در سر باشد وآن هشت نوع است :

اولين ]را[ حارصه خوانند ، وآن آن بود كهپوست باز رود ، وخون روان شود ، در وى عشرعشر ديت وى بود

ودوم را باضعه خوانند ، وآن آن بود كه گوشترا بشكافد ، در وى خمس ده يك ديت وى بود

سوم را نافذ گويند ، وآن آن باشد كه ازگوشت بگذرد ، در وى خمس عشر و عشرعشر ديت وى باشد

چهارم را سمحاق گويند ، وآن آن باشد كه بهپوستى رسد كه ميان گوشت واستخوان باشد : بر وى دو خمس عشر ديت وى باشد

ودرين چهارگانه قصاص باشد دليلش اجماع اينطائفه است

پنجم را موضحه گويند ، وآن آن بود كهاستخوان را ظاهر ]كند[ در وى نصف عشر ديت باشد بلا خلاف ، ودر وى قصاص بود بهاجماع

ششم را هاشمه خوانند وآن آن بود كهاستخوان بشكند ، در وى عشر ديت باشد

هفتم را منقّله گويند ، وآن آن بود كه باشكستگى استخوان محتاج آن گردد كه از موضعى به موضع ديگرش نقل كنند ، در وى عشر ديتونصف عشر ديت باشد

هشتم را مامومه خوانند ، وآن آن باشد كه بهام الدماغ برسد ، يعنى : به جايگاه مغزش ، ودر وى ثلث ديت باشد بى خلاف

اما جايفه آن بود كه به اندرون برسد ، وايندر تن باشد ، نه در سر

وطپانچه‏اى كه بر روى آزادى زنند - چنانكهسرخ شود - يك دينار ونيم لازم بود واگر سبز شود يا سياه ، سه دينار بود واگر برتن بود نيمى از آنكه بر روى بود ، لازم آيد

و زن در ديت اعضا با مرد يكسان بود ، تاآنگاه كه به سه يك ديت رسد ، چون به سه يكى رسيد با نيمه ديت وى برند

وديت اعضاء بندگان به حساب قيمت ايشان باشد ،تا بر ديت آزاد زايد نگردد اگر زيادت شود ، بر آن برند

وكسى را كه در اقامت حدود وآداب كشته شود وىرا ديت نباشد "معتقد الاماميه 493  487"

ديه جنين

از بين بردن نطفه‏اى كه در رحم قرار گرفتهباشد ديه‏اش بيست دينار است وعلقه چهل دينار ومضغه شصت دينار وچون استخوان بندىشده باشد هشتاد دينار واگر خلقتش كامل باشد - پيش از دميده شدن روح - صد دينار چهپسر باشد وچه دختر

واگر روح در آن دميده شده باشد اگر پسر باشدديه كامل واگر دختر باشد نصف ديه "از لمعه دمشقية"

دَيهيم

تاج مخصوص پادشاهان

/ 813