ز - دائرة المعارف جامع اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دائرة المعارف جامع اسلامی - نسخه متنی

عباس به نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ز

ز

حرف سيزدهم از حروف هجاء فارسى ويازدهماز الفباى عربى ، از حروف مصمته است ودر حساب جمل آن را به هفت دارند ؛ نام آن زاءو زاى است

زائِد

نمو كننده و افزون شونده بالنده رشدكننده افزون فزونى دهنده و زياده كننده

اميرالمؤمنين "ع" : انّ للنكبات غاياتٍلابدّ ان يُنتَهى اليها ، فاذا حُكِمَ على احدكم بها فليتطأطأ لها و يصبر حتى يجوز، فانّ اِعمال الحيلة فيها عند اقبالها زائدٌ فى مكروهها "بحار:95/71"

رسول اللَّه "ص" : ستّةٌ لعنهم اللَّه و كلّنبىّ مجاب : الزائد فى كتاب اللَّه ، و المكذّب بقدراللَّه ، و التارك لسنّتى ، والمستحلّ  من عترتى ما حرّم اللَّه ، والمتسلّط بالجبروت ليذلّ من اعزّه اللَّه و يعزّ من  اذلّه اللَّه ، و المستأثر بفى‏ء المسلمينالمستحلّ له "بحار:87/5"

زائِل

رونده و دگرگون شونده ، دور شونده ازجاى ، متنحّى عن ابى‏عبداللَّه "ع" قال : خمس خصال من فقد منهنّ واحدة لم يزلناقص العيش ، زائل العقل ، مشغول القلب : فاوّلها صحّه البدن ، و الثانية الأمن ،و الثالثة السعة فى الرزق ، و الرابعة الانيس الموافق "بحار:299/79"

زائو

زنى كه به تازگى وضع حمل كرده باشد نفساء از حضرت رسول "ص" روايت است كه بايستى اوّلين غذاى زن زائو پس از وضع حمل رطبباشد چنانكه خداوند به مريم "چون عيسى را بزاد" فرمود: وهزّى اليك بجذع النخلةتساقط اليك رطبا جنيا عرض شد : اگر فصل رطب نبود؟ فرمود : هفت دانه از خرماىمدينه ، اگر نبود هفت خرما از خرماى محل خودتان، كه اگر چنين كند نوزاد حليموبردبار شود

از آن حضرت رسيده كه چون زن زائو بر سرزائيدن بميرد فرزندش با همان بند نافش او را به بهشت بكشد

و از امام صادق "ع" آمده كه بدون حساب بهبهشت رود "بحار:135/66 و 117/82 و 107/104"

اين زن را در شرع اسلام احكامى خاصّ است به نفاس رجوع شود

زاج

معرّب زاغ مادّه‏اى معدنى داروئى شيمى‏دانانقديم اقسام سولفات‏ها را به نام زاج = ويتريول و يا كوپروز مى‏ناميده‏اند

زاجِر

باز دارنده از كارى از سخناناميرالمؤمنين "ع" : واعلموا انه من لم يُعَن على نفسه حتى يكون له منها واعظوزاجر لم يكن له من غيرها زاجر ولا واعظ "نهج : خطبه 89" ظهر الفساد فلا منكرمغيّر ولا زاجر مزدجر "نهج : خطبه 129" فالقرآن آمر زاجر "نهج : خطبه 182"

زاجِل

فرمانده سپاه حلقه آهن بن نيزه بهطرب درآورنده

زاحِف

لشكر ، كه آرام آرام به سوى جهاد رود؛ قوله تعالى : اذا لقيتم الذين كفروا زحفا قال الزجّاج : اى زاحفين ، وهوان يزحف اليهم قليلا قليلا "تاج العروس"

زاد

توشه ، طعامى كه در سفر با خود گيرند وتزوّدوا فانّ خير الزاد التقوى "بقره:197" از سخنان اميرالمؤمنين "ع" : فارتحلوامنها باحسن ما بحضرتكم من الزاد "نهج : خطبه 45"

آه من قلّة الزاد و طول الطريق "نهج : حكمت77" بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد "نهج : حكمت 221" رسول اللَّه"ص": خير الزاد التقوى "بحار:99/38"

زادبوم

وطن مولد زادگاه

زادگاه

مولد ، وطن به وطن رجوع شود

زادَن

توليد كردن زائيدن وِلاد وِلادت وضع حمل قرآن كريم : ما انسان را به نيكى واحسان در باره پدر ومادرش سفارشنموديم ، كه مادرش با رنج وزحمت بار وى را حمل كرد وباز با درد ومشقت او را بزادوسى ماه تمام دوران حمل وشيرخوارگى وى بود "احقاف:15" خداوند شما را "نخست"از خاك بيافريد وسپس از قطره آبى خلق كرد وآنگاه شما را جفتها "مرد وزن" قرار داد، وهيچ زن بار حمل بر ندارد وبار خود را فرو ننهد جز به علم واراده او "خداوند" و "فاطر:11"

از اميرالمؤمنين "ع" روايت شده كه روزى رسولخدا "ص" سخن از جهاد به ميان آورد ، زنى عرض كرد : يا رسول اللَّه ! آيا زنان رانيز از اين ، حظ ونصيبى باشد ؟ فرمود : آرى ، براى زن از زمان باردارى تا زادن تابچه از شير باز گرفتن اجر وثوابى مى‏باشد مانند كسى كه در راه خدا مرزدارى كردهباشد ، واگر در خلال اين مدت بميرد وى را مقام ومنزلت شهيد باشد "من لايحضر:369/3"

زاذان

ابو عبداللَّه زاذان كندى از مشاهيرتابعين است در تاريخ ابن عساكر آمده است : زاذان كوفى مولاى كنده ، بزاز بودكنيت وى را ابو عمرو وگاه نيز ابى عبداللَّه گفته‏اند ، از جماعتى از تابعين روايتحديث كرده است حافظ در كتاب مسند به نقل از زاذان آرد : من جوانى بودم زيبا روىخوش آواز وساز "طنبور" را نيكو مى‏نواختم روزى در چمن زارى من ويكى از دوستاننشسته وبساط ساز ونبيذ فراهم آورده بوديم ناگاه عبداللَّه بن مسعود بر ما گذر كردوچون آواز مرا شنيد ، نزد ما آمد و ساز را بشكست وگفت : اگر آواز خوشت را درخواندن قرآن بكار مى‏بردى خود شخصى بودى چون از سخن فارغ شد ورفت من در پى اورفتم ودر خانه او به دستش توبه كردم "لغت نامه دهخدا"

زار

ناله شير ناله اندوه‏زدگان نالان وگريان درمانده زئير نياح نحيف مسكين

زارِع

برزگر زراعت كننده افرأيتم ماتحرثون × أأنتم تزرعونه ام نحن الزارعون "واقعه:64"

زازى

نوعى شراب كه از خرما سازند در كتابوسائل الشيعه حديثى نقل شده كه راوى در حضور امام باقر "ع" سخن از قعوة به ميانمى‏آورد ، و چون آن حضرت ماهيت قعوة را از او مى‏پرسد ، وى مى‏گويد : قعوة همانزازى مى‏باشد ، فرمود : زازى چيست ؟ وى گفت : سلف خرما را مدتى در ميان ظرف مخصوصمى‏خوابانند تا آن كه به غليان بيايد ، سپس آن را مى‏جوشانند و پس از ته‏نشين شدن، آن را مى‏نوشند حضرت مى‏فرمايد : اين نوشابه حرام است "وسائل:353/25"

زاغ

مرغى كه به عربى غراب گويند از امامصادق "ع" روايت شده كه فرمود : سه چيز را از زاغ بياموزيد : پنهان داشتن آميزشجنسى وپگاه به دنبال روزى رفتن ومواظبت وهشيارى "بحار:262/64"

به كلاغ نيز رجوع شود

زافِر

بن عبداللَّه ايادى "انبارى" ازاصحاب امام صادق "ع" ، صاحب اعيان الشيعه آرد : علاّمه حلى در كتاب خلاصه وابنداود در رجال از وى نام برده واهل سنتش شمرده‏اند ، ومعلوم نيست چرا شيخ طوسى وىرا ياد نكرده است ، ونيز معلوم نيست منبع علاّمه وابن داود چه بوده است "اعيانالشيعة"

زاكى

نامى رشد ونمو كننده آن كه در رفاهونعمت بسر برد پاكيزه ونيكو زاكى العمل : نيكوكار رسول اللَّه "ص" : ياعلىّ ! اخوانك كلّ طاوٍ و زاكٍ مجتهدٍ يحبّ فيك و يبغض فيك "بحار:306/39"

زال

پير فرتوت سفيد موى

زامِلَة

شتر يا جز آن از ستوران كه بار برآن نهند حمّاد اللحّام ، قال : مرّ قطار لابى عبداللَّه "ع" ، فرأى زاملةً قدمالت ، فقال : يا غلام ! اعدل على هذا الجمل ، فانّ اللَّه تعالى يحبّ العدل "وسائل:540/11"

زان

صورتى است از زانى مرد فاجر زناكار الزانية لا ينكحها الاّ زانٍ او مشرك "نور:3"

رسول اللَّه "ص" : من ظلم امرأةً مهرها فهوعنداللَّه زان "بحار:213/7" ريح الجنّة لايجدها شيخٌ زان "بحار:193/8"

زانو

محل اتصال ساق و ران به عربى رُكبة زانو از مساجد بدن ، يعنى از هفت عضوى است كه هنگام سجده بايد به زمين برسد ونيزاز مواضع حنوط ميت است

در حديث آمده كه پيغمبر "ص" هنگامى كه درمجلسى نشسته بود زانوى خود را از زانوى ديگران پيشتر نمى‏برد "سفينة البحار"

به پا درد نيز رجوع شود

زانى

مرد زناكار ج : زُناة الزانيةوالزانى فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة ولا تاخذكم بهما رافة فى دين اللَّه نور:2

فى الحديث : لا يزنى الزانى وهو مؤمن ،يفارقه روح الايمان مادام على بطنها ، فاذا قام عاد اليه "بحار:273/68"

زاوِيَة

كنج و گوشه كرانه فى الحديث: انّفى بطن المؤمن زاويةً لا يملأها الاّ الحلواء "بحار:113/65"

زاهد

آنكه چيزى را ترك گويد و از آن اعراضكند بى رغبت به چيزى كسى كه از دنيا رويگردان باشد ج : زُهَّد و زُهّاد وزاهدون وشروه بثمن بخس دراهم معدودة وكانوا فيه من الزاهدين "يوسف:20"

اميرالمؤمنين "ع" : انظروا الى الدنيا نظرالزاهدين فيها : به دنيا همچون بى رغبتان به آن بنگريد "نهج : خطبه 103"

طوبى للزاهدين فى الدنيا الراغبين فى الآخرة : خوشا به حال بى رغبتان به دنيا ، شيفتگان آخرت "نهج : حكمت 104"

از آن حضرت روايت است كه فرمود : مردم سهدسته‏اند : زاهد وصابر وراغب ، اما زاهد كسى است كه اگر از مال دنيا چيزى به وىرسد شاد نشود واگر چيزى را از دست بدهد اندوهگين نگردد ، وصابر كسى است كه دلش بهدنيا مايل است ولى چون چيزى از مال دنيا به وى برسد عاقبت آن را بينديشد وخود رااز آن باز دارد ، واما راغب باكى ندارد كه از حلال چيزى به چنگ آرد يا از حرام "بحار:117/10"

به زهد نيز رجوع شود

زاهِر

تابان درخشان و روشن نورانى منوّر سفيد بسيار روشن گياه خرّم

/ 813