گام
پا شانه پا كه به زمين رسد ، از سرانگشتان تا پاشنه قدم آن قدر از زمين كه ميان دو پا باشد گاه راه رفتن امام باقر "ع" : چون بنده مؤمن ، ساز سفر حجكند ، هيچ گامى برندارد وگامى ننهد جز آن كه خداوند ، حسنهاى در نامه اعمالش ثبتنمايد "وسائل:105/11"نيز از آن حضرت آمده : هركسى كه در پى حاجتبرادر مسلمانش برود ، هيچ گامى در اين راه بر ندارد جز آن كه خداوند حسنهاى برايشبنويسد وگناهى از او محو سازد ودرجهاى برايش بالا برد "وسائل : 366/16"گاندى
پيشواى هندوان وموجد استقلالهندوستان موهندس كرمچند گاندى ، روز دوم اكتوبر 1869ميلادى در شهر پور بندر كه يكى از توابع كاتياوار واقع در ايالت غربى هند است ، پابه عرصه وجود گذاشت او از يك خانواده متوسط متعلق به گروه بازرگانان بود پدربزرگ او رئيس وزيران حكومت محلى بود وپدرش نيز به همان شغل اشتغال داشت مادر اوبانوئى متدين بود همين سجيه در اخلاق فرزند او كه بعدها به صورت پدر ملت هند درآمد اثر فراوانى نهاد موهندس تحصيلات ابتدائى را در همان شهر شروعكرد ولى شاگرد باهوش وزرنگى نبود بعد همراه با خانواده خود به شهر راجكوت - يكىديگر از نواحى ايالت فوق الذكر - رفت وبه ادامه تحصيل پرداختاز دوران تحصيل او اثرى از عظمت آينده وىمشاهده نمىشد جز اتفاقى كوچك كه روزى يك بازرس انگليسى به دبستانى كه او تحصيل مىكرد، رفت تا كودكان را امتحان كند گاندى نمىتوانست يك كلمه را صحيح بنويسد معلمبا اشاره به او فهمانيد تا از نوآموز كنار خود رونويسى كند وچون گاندى از اينكار سرباز زد ، بعدها مورد طعن وبى احترامى آموزگار قرار گرفت او از همان اوان مايل بود ديگران را تربيتكند وبه راهى كه صحيح مىپنداشت هدايت نمايد وچون مىديد يكى از دوستان برادرشپسرى مهمل ونامرتب است وبه بعضى عادات ناپسند از جمله خوردن گوشت كه در نزد هندوانمكروه است اعتياد دارد تصميم گرفت به هدايت وى بپردازد غافل از اينكه خود رفتهرفته تحت نفوذ اخلاقى او قرار گرفت وبه خاطر دوستى با او حتى به سرقت دستبند طلاىبرادر خود مبادرت ورزيد اثر ديگرى كه از علاقه گاندى حتى در دورانطفوليت به هدايت مردم مشاهده مىكنيم ؛ ارتكاب وى به خوردن گوشت است همان دوستبه وى گفت : علت تفوق قوم انگليس بر هنديان اين است كه چون گوشت مىخورند قوىهستند ما كه بدين كار نمىپردازيم ، ضعيف وناچار از انقياد هستيم گاندى جوان ،به عشق كسب نيرو به منظور پيشرفت ملت يكبار غذاى گوشتدار خورد ولى چنان ناراحت شدكه به قول خود او آن شب در خواب ديدم كه گوسفند بينوا در معدهام بع بع مىكند هنوز سيزده سال از سنين عمرش نمىگذشت ودردبيرستان بود كه بخواست پدر با دخترى به نام كاستورباى ، به سن و سال خود ازدواجنمود وچنانكه در سرگذشت خويش مىنويسد در آن سن وسال از عروس جز ميهمانىهاى مرتبويافتن يك همبازى دختر چيزى نمىفهميددر زمانى كه در يكى از كالجهاى محلى دورهدوم دبيرستان را طى مىكرد پدرش بسال 1885 بدرود حيات گفت وضع خانوادگى آنهااز نظر درآمد خوب نبود وبزرگان قوم به وى توصيه كردند شغل پدر در پيش گيرد ولى اوآرزو داشت وكيل دادگسترى شود وپيشنهاد كرد به لندن رود اگرچه مادر متعصب او نخستبا اين پيشنهاد مخالفت ورزيد اما بالاخره راضى شد مشروط بر آنكه فرزندش قول دهدهرگز به زن ، شراب وگوشت دست نزند گاندى در چهارم سپتامبر 1888 به طرف انگلستانحركت كرد ماههاى اول اقامت در آن شهر تغييراتى عظيم در اخلاق وروحيه وى بوجودآورد ؛ به طوريكه به آموختن ويولن ورقص وآئين سخنورى پرداخت ولى بر اثر تماس باطرفداران گياهخوارى وبخصوص آشنائى با دو برادر متصوف روشى ساده در پيش گرفت وسعىداشت هرچه بيشتر زندگى را ساده وارزان بگذراند گاندى به هنگام اقامت در لندنآثار بزرگ دينى خود را به زبان انگليسى خواند وآنگاه به مطالعه ساير اديان بخصوصاسلام ومسيحيت پرداخت كتاب نور آسيا ، تأليف ادوين آرنولد ، بويژه فصل مربوط بهپيغمبر اسلام "ص" اثرى عميق در وى گذارد و همين كه قرائت انجيل را به پايان رسانيد، تحولات بزرگ اخلاقى وى شروع شد ودر تاريخ دهم ژوئن 1891 ميلادى به وطن خويش بازگشت در بمبئى مطلع شد كه مادرش بدرود حيات گفتهوبه قول خود او مرگ مادر اندوهى به مراتب بيش از درگذشت پدر براى وى ايجاد كرد پساز رسيدگى به امور خانوادگى ، به بمبئى رفت تا به وكالت پردازد در عرض چند ماهفقط يك موكل به وى رجوع كرد وروزى هم كه مىخواست از او در محكمه دفاع كند ، چنانناراحت شده سرش گيج رفت كه روى نيمكت افتاد وسبب تمسخر حضار گرديد ناچار به شهرخود بازگشت در اينجا نيز از وى استقبالى به عمل نيامد ، لذا به پيشنهاد يككمپانى هندى به افريقاى جنوبى رفت تا پرونده آن را مورد مطالعه قرار دهد ودر محكمهاز آن دفاع كند اين مسافرت كه در آوريل 1893 صورت گرفت در واقع مقدمه مبارزاتسياسى واجتماعى وى بشمار مىرود در آن زمان روش دولت افريقاى جنوبى نسبت به غيراروپائيان بخصوص هنديها بسيار ناپسند بود ومقاومتهاى سرسخت ولى مسالمت آميز گاندىدر برابر قوانين ظالمانه آن دولت ، سبب شهرت وى گرديد به طورى كه هنديها او رانماينده خود دانستند وبه دستورهاى وى رفتار مىكردندگاندى در طول اقامت در افريقاى جنوبى چند باراز طرف مأمورين دولتى وغير دولتى مورد ضرب قرار گرفت وبه زندان افتاد ، ولى هرگزاز خود عكس العمل نشان نداد در ايامى هم كه آزاد بود ، روزى در دادگاه دريافت كهموكلش به او دروغ گفته وبا اينكه حق الوكاله هنگفت به وى وعده داده شده بود ، دردادگاه اعلام كرد كه چون موكل وى او را فريب داده از دفاع او خوددارى كرد كرمچند پس از سه سال اقامت در افريقاى جنوبىومسافرت به نقاط مختلف آن به هند بازگشت وتصميم گرفت ملت هند را از بى عدالتىهائىكه نسبت به هموطنان او در افريقاى جنوبى روا مىداشتند مستحضر سازد ؛ چند جزوهانتشار داد كه يكى از آنها سبب شد به هنگام بازگشت مجدد به افريقاى جنوبى مورد شتمولعن اروپائيان قرار گيرد به طورى كه اگر زوجه رئيس كلانترى محل ، به داد وىنرسيده بود اروپائيان با پاره آجر وسنگ وحتى گوجه فرنگى به قتلش رسانده بودند اينعمل قبيح چنان ايجاد هياهو كرد كه چمبرلين نخست وزير وقت انگليس به استاندارانگليسى افريقاى جنوبى دستور رسيدگى داد ووقتى كه استاندار به گاندى گفت : متهمينحاضرند وهر حكمى كه درباره آنها صادر كنيد به منظور امتناع مقامات عاليه لندن قابلاجرا است ، گاندى فقط گفت : آنها را آزاد كنيد گاندى كه در دومين مسافرت به افريقاى جنوبىخانواده خود را به همراه برده بود در موقع شروع جنگهاى بوئر بسال 1899 به علتاعتماد به حكومت انگليسى واحترامى كه براى آن قائل بود از جماعت هنديهاى آن سامانيك واحد بهدارى بوجود آورد وبه قشون انگليسى خدمت كرد وبه دنبال آن بسال 1901 بهميهن خويش بازگشت و رود او به هند مصادف بود با تشكيل جلساتسالانه حزب كنگره ملى گاندى با استفاده از موقعيت ، چند قطعنامه راجع به وضعهنديان مقيم افريقاى جنوبى به حزب پيشنهاد كرد كه همه به تصويب رسيد وبه دنبالآن پدر آينده ملت هند تصميم گرفت سراسر كشور را به وسيله قطار راه آهن درجه سهمسافرت كند ، تا هم با روحيه مردم ووضع زندگى ايشان در صفحات مختلف كشور آشنا گرددوهم طى مسافرتهاى طولانى خود از نزديك ببيند طبقه سوم چگونه زندگى مىكنند وبه چهچيز احتياج دارند وچه عواملى براى پيشرفت ايشان مورد لزوم است و لى مثل اينكه سرنوشت هنوز تماس گاندى را بامردم هند زود مىدانست ؛ زيرا چند صباحى از مسافرتهاى وى نمىگذشت كه هنديهاىمقيم ناتال بوسيله تلگرام او را احضار كردند تا هنگام مسافرت چمبرلين به افريقاىجنوبى همراه با هيأت نمايندگى هنديها با وى ملاقات كند وخواستههاى ايشان را كهلغو مالياتهاى سنگين وجلوگيرى ازسياست امتيازات فعلى وتبعيضات نژادى بود به اطلاعنماينده انگلستان برساند ولى مقامات اروپائى آن سامان مانع از ملاقات گاندى باچمبرلين شدند واو بناچار براى آغاز فعاليت مجدد خود عليه زورگوئىها راه ديگرىانتخاب كرد وبراى وكالت در دادگاه عالى ژوهانسبورگ نام نويسى كرد در همين ايام بود كه زولوها عليه حكومتانگليسى در افريقاى جنوبى قيام كردند وگاندى به پيروى از عقيده خود مبنى بر مفيدبودن حكومت انگليس براى بشريت، يك واحد بهدارى جديد تشكيل داد تا به زخمىهاوبيماران كمك كند به جرأت مىتوان ايام خدمت گاندى را در اينواحد پايه اصلى زندگى عالى اخلاقى آينده او دانست درست است كه تجربيات وى درامور مختلف از سالها قبل آغاز گرديد وحتى در نيمه دوم توقف خود در لندن به هنگامتحصيل از تشريفات زندگى كناره گرفت وعزم جزم كرد تا حدّ امكان به سادگى زندگى كندولى راهپيمائىهاى طولانى كه در ايام نبرد قشون انگليس عليه زولوها انجام مىشد ،فرصت بسيار مناسبى بود تا گاندى به تعمّق وتجسّس نفس بپردازد تصميمات وى در اين ايام راه زندگى او را بهطور كلى تغيير داد واو را در مسير جديدى انداخت ؛ نخستين تصميم وى به اصطلاح هندى تجرددر عين تأهل است بدين معنى كه شوهر در حالى كه نهايت احترام وعزت را براى زوجهوحقوق او قائل است از توسل به اعمال شهوانى پرهيز مىكند واجازه نمىدهد ديو شهوتحتى براى يكبار او را فريب دهد تصميم دوم وى عدم تملك است كه گفت : لزومىندارد به گرد آوردن مال پردازم حدّ اقل وسيله براى سهلترين راه زندگى كافى است اين تصميم با هديه كليه دارائى خود - حتى جواهر آلات زوجهاش - به كنگره هندىهاىمقيم افريقاى جنوبى آغاز گرديد وبه اين حقيقت پايان يافت كه در روز شهادت وىهنگامى كه مأمورين دولت براى ثبت وضبط موقت اموال وى اقدام كردند معلوم شد تنهاثروت اين مرد ، عبارت بود از : يك ساعت ، دو جفت كفش چوبى ، يك عينك ، يك قلم ،كاردى مخصوص براى باز كردن پاكتها ، يك نمكدان ، دو كاسه چوبى ويك قاشق چوبى بهاضافه پارچه سفيدى كه شبيه به لنگ بر خود مىبست وگاه گوشهاى از آن را روى شانهمىانداخت البته بايد افكار عميق او را در راهپيمائيهاىنبرد زولو با مطالعات وى همراه دانست چه ، به تصديق خود او آثار تولستوى ، جانرسكين ، آدولف ژوست ، ومافوق اينها تعليمات گيتا كتاب مقدس هنود وانجيل وقرآن مجيدبخصوص فرمايشات حضرت پيغمبر "ص" در نوعپرورى وخلوص واخوت وسادگى اثرات فراوانى درفكر وى از خود باقى گذاشت گاندى معتقد بود هر كس پندى مىدهد و اصلى راموعظه مىكند بايد در درجه اول خود واجد آن شرائط ومزايا باشد بدين سبب با هر اصلىكه مواجه مىگشت نخست آن را در مورد خود به مرحله آزمايش در مىآورد ، در صورتى كهمقرون به حقيقت وواقع مىيافت ، آن را به دوستان وآشنايان تعليم داد گاندى به دنبال مطالعه آثار تولستوى وتورودريافت كه يگانه راه مبارزه عليه زورگوئى مقامات اروپائى به هنديان در آن ساماناستفاده از روش ساتياگ راها است كه در اصطلاح غير هندى آن را مقاومت منفى عنوانكردهاند ولى مفهوم اصلى كلمه پافشارى براى راستى وحقيقت است گاندى به پيروى ازاصل با شرير مقاومت مكن كه از اندرزهاى عيسى مسيح است به همميهنان خود مىگفت :در راه راستى مبارزه كنيد ، هرگز به اعمال زور وتشدّد نپردازيد تا موفق شويد گاندى براى اولين بار مبارزه ساتياگ راها رابسال 1908 در افريقاى جنوبى عليه قانون سياه آغاز كرد كه فوراً بازداشت شد ومدتده ماه در زندان گذرانيد ژنرال اسموتس استاندار انگليسى افريقاى جنوبى قول داد درصورتى كه هنديها عليه قانون سياه مبارزه نكنند ، آن را لغو كند گاندى به قول اواعتماد كرد وعليرغم مخالفتهاى شديد وحتى تهديد به مرگ هنديها برگه مخصوص را امضاءكرد ولى اسموتس به عهد خود وفا نكرد وبه همين دليل قيام آرام وبدون سلاح هنديهاآغاز شد ودسته دسته در سپتامبر 1908 به دنبال گاندى به زندان رفتند گاندى براى سومين بار در فوريه 1909 به زندانبا كار محكوم شد در طول سه ماه محكوميت ساعات فراغت را به مطالعه پرداخت وچناناز حيث روحيه وجنبههاى اخلاق تقويت شد كه اعلام داشت بهترين محل براى ساختن وپرداختنروح ، زندان است مبارزه گاندى هنوز ادامه داشت كه دولتافريقاى جنوبى اعلام كرد فقط ازدواج اروپائيان رسميت دارد زنان هندى اين اعلاميهرا موجب هتك احترام وحيثيت خود تلقى كردند واز آن پس در مبارزات مسالمت آميز بامردان شركت وهمكارى كردند هنديها به منظور نقض قانون به طور دسته جمعى از مرزترانسوال گذشتند وبا اينكه عده زيادى از ايشان را گلوله سربازان اجنبى از پاى درآورد ولى پايدارى آرام وعدم توسل به اسلحه وپاسخ متقابل دولت را به زانو درآورد بهطورى كه گاندى را هم پس از چهارمين زندان ، آزاد كرد وقوانين غير قانونى بودنازدواج غير اروپائيان وقانون سياه وقانون منع عبور از سرزمين ترانسوال وناتال رالغو كرد گاندى در يكى از همين چهار زندان بود كه يكجفت كفش صندل راحت براى ژنرال اسموتس بافت وژنرال مزبور پس از بيست وپنج سالهنگامى كه راجع به گاندى صحبت كرد ، گفت : حالا فهميدم كه شايسته نبودم پا در كفشچنان مردى كنم در سال 1893 كه گاندى به طرف افريقاى جنوبىحركت كرد يك وكيل جوان وبىتجربهاى بود وبه دنبال ثروت مىرفت در ژانويه 1915كه بار ديگر به ميهن خويش بازگشت به قول تاگور شاعر فيلسوف هند روحى بزرگ ولىژنده پوش بود كه از مال دنيا چيزى نداشت ولى عزم كرده بود به اصلاح اخلاق همميهنانخود بپردارد در آن ايام هنوز كم بودند افرادى كه در خودهند گاندى را مىشناختند ولى مسافرتهاى مرتب او به استانهاى كشور وبخصوص آغازمبارزه ساتياگ راها در يكى از شهرهاى ايالت بهار موسوم به چام پاران وموفقيت اينمبارزه كه عليرغم ميل گاندى توسط مطبوعات در سراسر كشور تبليغ وبزرگ مىشد ، باعثشد تا روز به روز بر پيروان او افزوده گردد مبارزه مسالمت آميز چام پاران به قولمطبوعات ملى هند ثابت كرد ، ملتى كه بخواهد مستقل شود بايد بپا خيزد وبرخاستنمولود يك عامل است ؛ آن هم تصميم مبارزه كارگران نساجى احمد آباد ، دومينوسيلهاى بود كه سبب اشتهار بيشتر گاندى در خود هند شد وچون صاحبان كارخانجات حاضرنشدند خواستههاى كارگران را برآورند وخطر گرسنگى براى كارگران بود ، گاندى اعلامكرد كه روزه خواهد گرفت وتاروزى كه مسئله حل نشود، به غذا دست نخواهد زد اين امردر صاحبان كارخانجات نساجى احمدآباد بسيار مهم تلقى شد به طورى كه در عرض سه روزكارگر وكارفرما با هم كنار آمدند وگاندى روزه را شكست گاندى طى دو سال اول بازگشت اخير از افريقاىجنوبى چندين مبارزه مسالمت آميز را هدايت كرد ودر هيچ متينگ وتظاهراتى نبود كه خودپيشاپيش ديگران حركت نكند به تصديق حتى دشمنان ومخالفين وى علت اصلى پيشرفت اوهمين بود كه اگر تظاهراتى بايد صورت بگيرد خود در صف اول مىايستاد و به جلو مىرفتتا هرگاه مامورين شهربانى و دولتى حملهاى كنند اول خود او را بزنند وبازداشتشكنند در سال 1917 نايب السلطنه وقت انگليسى از اوتقاضا كرد كه براى توفيق انگليس در جنگ ، مردم را تشويق تا در ارتش انگليسى هندنام نويسى كنند گاندى كه هنوز امپراطورى بريتانيا را منزه مىپنداشت ، پياده بهراه افتاد وبا تحمل مصائب بسيار ، واحد بزرگى تشكيل داد ولى ضمناً دريافت اگر مردمبراى مبارزه به نفع حق خود وعليه زورگوئى با وى همگام هستند او نبايد بپندارد كهدر جنگ براى ديگران نيز به همان نسبت فدائى وآماده هستند گاندى تا اين زمان در امور سياسى دخالت نكردهبود يا به عبارت ديگر قدم به صحنه سياست امور هند نگذاشته بود ؛ ولى حكومت انگليسىهند بجاى پاداش فداكاريهاى هنديان در جنگ بين المللى اول قانونى گذراند كه هند رادر غل وزنجير نگاه دارند به موجب اين قانون كه رولت بيل ناميده مىشد ، دولتمىتوانست هر فرد هندى را كه عليه او سخنى راند ويا نويسد ، بدون محاكمه زندانى يااعدام كند رولت بيل در واقع قانون خفقان عمومى بودوهمين قانون گاندى را از خواب ممتدى كه سالها بدان فرو رفته بود بيدار كرد ونظرشرا نسبت به حكومت خارجى تغيير داد وبالضرورة او را به صحنه سياست كشاند مبارزات سياسى گاندى از سال 1919 ميلادى شروعشد وتا سال 1948 كه به ضرب گلوله يك فرد جاهل از پاى در آمد ، ادامه داشت درواقع بايد او را در طول چنين مدتى طولانى يكه تاز سياست هند دانست گاندى در اين بيست ونه سال وضع كلى سياست هندرا تغيير داد ولى خود او كوچكترين تغييرى ننمود براى بيدار كردن احساسات مردموتعميم مبارزات دستور هرتل صادر كرد هرتل را بايد نوعى اعتصاب واعتراض عمومىدانست كه به هنگام اجراء آن بايستى كليه دكاكين وبازارها بسته شود ، كارمندانادارات وبنگاهها اعم از دولتى وغير دولتى از حضور در محل كار امتناع ورزند نخستين هرتل كه به عنوان مبارزه با قانونخفقان عمومى بود موجب تعجب عمومى حتى خود گاندى گشت ؛ زيرا تا به آن روز باور نكردكه ملت هندوان ومسلمانان تا به اين حدّ براى پيشرفت امور مشترك خود صميمانه همكارىكنند ولى او در اين مبارزه بازداشت شد وچون شنيد يك افسر پليس به دست جمعيت دراحمد آباد به قتل رسيده است ، متأسف شد وبه منظور اعتراض عليه اين اقدام كه خلافروح مسالمت آميز مبارزات او بود ، مدت سه روز ، روزه گرفت در روز اعلام روزه "سيزدهم آوريل 1919" ژنرالداير ، فرمانده انگليسى پادگان احمدآباد به سربازان خود دستور داد اشخاصى را كه درتظاهرات شركت داشتند در محلى به نام باغ جليان والا به مسلسل بستند در نتيجهيكهزار ودويست نفر در همان محل به قتل رسيدند وسى وشش هزار نفر ديگر زخمى شدند اينقتل عام عمومى كه در تاريخ بشر كمتر نمونه وتالى دارد حتى در پارلمان انگليس موردبحث قرار گرفت ويكى از نمايندگان آن گفت : اين روز ، سياهترين يوم در تاريخحكومت انگليسى در هند است سيزدهم ژوئيه را هنديها عزاى عمومى مىدانند چندى پس از اين واقعه مسئله خلافت به علت ازبين رفتن امپراطورى عثمانى پيش آمد اين امر كه در هند باعث تشكيل متينگهاومجامع مختلف شده بود كه توجه گاندى را به خود جلب كرد ، در چند متينگ به نفعهنديهاى مسلمان نطق كرد ودر يكى از همين متينگها بود كه نهضت عدم همكارى باحكومت انگليسى را پيشنهاد واعلام كرد سپس نهضت سواراج يا مبارزه براى حكومت خودمختارى هند را آغاز نهاد شايد جالب توجه باشد اگر گفته شود همان گاندى كه چهارسال قبل مورد بى اعتنائى بعضى از مقامات حزب كنگره ملى هند بود وايشان او را مردىبى اطلاع از اوضاع هند وبى سياست تلقى مىكردند ، بسال 1920 ميلادى مركز سياست حزبكنگره ملى شد وچون به هيچ وجه رياست حزب را نپذيرفت غير مستقيم آن را اداره كردوواسطهاى بود كه شكاف بين افراد تحصيلكرده وروشنفكر را با تودههاى مردم پر نمودوايشان را به هم مربوط ساخت نهضت عدم همكارى با اقدام گاندى مبنى بربازگرداندن كليه مدالها ونشانهايى كه دولت انگليس در افريقاى جنوبى به وى اهداءكرده بود آغاز گرديد گوئى ميليون هندو در انتظار چنين اقدامى بودند چه بهپيروى از گاندى عده بسيار زيادى مدالهاى خود را براى نايب السلطنه ارسال داشتند شاگردانمدارس كلاسهاى درس را به عقب گذارده در كوچه وخيابان اجتماع كردند تا به فرمانگاندى پردازند زنان هند كه قرنها از حقوق اجتماعى محروم مانده بودند ، در پىفرصتى مىگشتند تا نقش خود را در اجتماع ثابت كنند گاندى با مشاهده علاقه مردم براى آزادىواستقلال در هر موعظهاى كه مىكرد ومقالهاى كه در دو روزنامه هفتگى خويش موسومبه هند جوان و نوجوان به رشته تحرير در آورد ، مردم را به آرامش تشويق مىكرد در مبارزهاى كه ماه فوريه 1922 در ناحيهچورى چورا روى داد بار ديگر مردم يكى از مأمورين دولت را به قتل رساندند وگاندى بااعتراض عليه اين عمل روزه پنج روزه خود را اعلام داشت ، دولت كه در پى فرصت بود اورا بازداشت كرد وقاضى انگليسى مهاتما را به شش سال حبس بدون كار محكوم ساخت گاندى مطالعات مذهبى واخلاقى خود را در زندانادامه داد اما به علت كسالت شديدى كه ژانويه 1924 عارض او گشت ، به بيمارستانمنتقل گرديد ودر حالى كه بيهوش بود ، يك طبيب انگليسى ، آپانديس او را عمل كرد روزى كه گاندى به زندان رفت ، دو گروه بزرگمسلمان و هندو به يكديگر نزديك شده واحساسات عمومى به نفع آزادى ملت برانگيخته شدهبود ولى از بين رفتن مسئله خلافت با روى كار آمدن كمال آتاترك در كشور تركيه ،كه سبب شد هنديهاى مسلمان به كمك برادران هندوى خود احتياج نداشته باشند ، همراهبا زد وخوردهاى متعددى كه به اشاره سياست خارجى در نقاط مختلف روى داد اين گروه رااز يكديگر جدا ساخت گاندى به مدت پنج سال از فعاليت در سياستكنارهگيرى كرد وفقط در راه وحدت نظر مسلمانان وهندو كوشيد ؛ زيرا علاوه بر اختلافنظرات مذهبى ، حزب كنگره ملى نيز در دوران حبس وى از هم شكافت وانشعاب در آن وجودآمد گاندى در پايان سال 1929 كه جلسات سالانه حزببرپا بود قطعنامهاى پيشنهاد كرد كه به موجب آن حصول آزادى واستقلال هدف عالى حزباعلام مىشد با تصويب اين قطعنامه ثابت شد كه گاندى مصمم است بار ديگر قدم بهعرصه سياست گذارد نهضت سواراج بار ديگر رونق گرفت وروز بيستوششم ژانويه 1930 به نام روز خودمختارى اعلام شد هنديها از آن پس اين روز را جشنگرفتند وچون در همين تاريخ "26 ژانويه 1948" جمهوريت هند اعلام گرديد لذا امروزه روزجمهورى خوانده مىشود گاندى روز دوم مارس 1920 پس از اطلاع به نايبالسلطنه وقت انگليسى در هند همراه با هفتاد وهشت نفر از زنان ومردانى كه با او دريك خانقاه زندگى مىكردند نهضت جديدى را كه اعتراض عليه قانون نمك عنوان شد ، آغازنهاد ومدت بيست وچهار روز پياده در سواحل هند به حركت در آمد اين اقدام به ظاهر ساده وى در مردم اثر عميقگذارد به طورى كه مرد وزن وكاسب وادارى وبزرگ وكوچك در هر محلى به ساحل دريارفتند ونمكى را كه آب بر خشكى گذارده بود برداشتند وبه چوب وضرب وشتم وحتىتيراندازى وبازداشت پليس عليه اين اقدام اعتنا نكردند روز ششم آوريل بود كه گاندى صبح زود به كناردريا رفت ومشتى نمك به دست گرفت وگفت ما اجازه نمىدهيم دولت خارجى با استفادهسرشار از منابع طبيعى مملكت را در ناراحتى گذارد در چهارم ماه مه بود كه نيمه شببازداشت وزندانى گشتدولت انگليس كه با مشكل بزرگى مواجه گرديدهبود در نوامبر 1930 نخستين كنفرانس ميزگرد را در لندن تشكيل داد واظهار اميدوارىشد كه حزب كنگره در دومين كنفرانس ميزگرد شركت جويد مذاكرات گاندى - ايروين براىتعيين سرنوشت هند واعلام خواستههاى ملت به دولت انگليس در ماه فوريه 1931 آغاز شدودولت كارگرى انگليس وعده مساعدت داد همان گاندى - ايروين در پنجم مارس امضاءگرديد وگاندى روز بيست ونهم اوت بوسيله كشتى به صوب لندن حركت كرد تا در دومينكنفرانس ميزگرد شركت جويد مسافرت او اگرچه از نظر امور سياسى براى هند مفيدفايده واقع نشد ولى ملت انگليس از تقاضاى واقعى ملت هند آگاه گرديد گاندى هنگامبازگشت به هند در كشور سوئيس با رومن رولان ملاقات كرد ودر يكى از جلسات هوادارانوى بود كه براى نخستين بار اعلام كرد راستى ، خداست قبل از آنكه پاى گاندى به بمبئى برسد بهدستور نايب السلطنه جديد ، عده زيادى منجمله جواهر لعل نهرو بازداشت شدند وهمينكهگاندى به بمبئى وارد شد ، گفت : هديه ميلاد مسيح يك نايب السلطنه مسيحى براىهنديان ذيقيمت است ، خود او را هم بازداشت كردند وبدون محاكمه به زندان يراوداافتاد گاندى به علت اطلاع از تصميمات جديد دولتانگليس داير بر اينكه قصد دارد در قانون اساسى هند براى پيروان هر مذهب انتخاباتجداگانهاى منظور كند ، طى نامهاى به نايب السلطنه اطلاع داد تا پاى مرگ روزهخواهد گرفت دولت انگليس در پنجمين روز روزه گاندى اعلامكرد كه از قصد خود بازگشته وگاندى نيز روزه را شكست گاندى پس از رهائى از زندان ، شش سال تمامبراى بهبود زندگى افرادى كه نجس خوانده مىشدند و او ايشان را فرزندان خدا لقبداده وامروزه نيز چنين خوانده مىشود ، كوشيد وهندوان ومسلمانان را به وحدت دعوتكرد آغاز جنگ بين المللى دوم بار ديگر گاندى رابه صحنه سياست دعوت كرد پيشرفت سريع ژاپنىها به سوى مرزهاى هند وعدم توانائىانگليس به دفاع از اين شبه قاره بزرگ ، سبب شد گاندى دست به ابتكار جديد زندومبارزهاى را آغاز نهد كه به از هند خارج شويد معروف است گاندى روز هفتم اوت 1942 نطق شديدى عليهانگلستان ايراد كرد ودو روز بعد همراه با ساير پيشوايان حزب كنگره ملى هند بازداشتشد وبه زندان افتاد در فوريه سال بعد روزه بيست ويك روزه خود رابراى آشتى ومودت مسلمانان وهندوها در سراسر هند آغاز نهاد كه به علت وخيم شدن وضعمزاجى واحتمال بلواى عمومى در آن كشور روز ششم مه آزاد گرديد زندان اخير از دوحيث براى گاندى گران تمام شد ؛ زيرا زوجه وصميمى ترين دوست ودبير مخصوص او در طولآن دوران ، بدرود حيات گفتند نايب السلطنه هند در ماه مه 1947 جلسه مخصوصىبراى ملاقات با گاندى وترتيب استقلال هند برپا ساخت در نتيجه اين ملاقات ومذاكرهآزادى هند در پانزدهم اوت 1947 اعلام گرديد وبدين ترتيب مبارزهاى كه از سالها قبلآغاز شده وگاندى سبب تعميم آن در كليه ايالات هند شده بود، به نتيجه رسيد گاندى از اين پس براى رفع اختلافات پيروانمذاهب مختلف ، بخصوص هندو ومسلمين همت گمارد ومرتب پياده از شهرى به شهر ديگر رفت هر كجا كه با مشكلى مواجه گشت روزه مىگرفت ومردم فوراً اوامر او را پذيرفته و وىافطار مىكرد در دومين روز از روزه آخر يك بمب دستى به طرفاطاقى كه او نشسته بود پرتاب شد كه به وى اصابت نكرد وصدمهاى نرساند ده روز بعددر سىام ژانويه 1948 هنگام مراجعت از عبادتگاه ساعت نه ونيم صبح محلى كه به نام بيرلاهاوس خارج مىشد تا براى انجام فريضه مذهبى به خانقاه رود يك هندوى متعصب از اهل پونهبه نام رامينات ، به او نزديك شد ودر حالى كه تظاهر به اداى احترام به او كرد بهوسيله طپانچه كوچك خودكار سه تير به طرف قلب وى شليك نمود گاندى كه بر اثر روزههاىاخير بيش از پيش ضعيف واستخوانى شده بود ، بر زمين افتاد وپس از اداى دو كلمه ههرام "يعنى خداوندا" قلبى كه هميشه براى محبت به ديگران مىطپيد ، از حركت بازايستاد را مينات در بازرسى گفت : من به اين جهت گاندىرا كشتم كه با سياست اين مرد كه نهرو نيز از او پيروى مىكرد مخالفت داشتم نهرومىگويد : گاندى كشته شد ، اين قهرمان مقاومت منفى كه مظهر اخلاق عالى ومخالف باهر گونه عمل شديد بود چنين مقرر شده بود كه به نحو شديدى از دنيا برود هنگامى كهگاندى مىخواست براى صلح واخوت بويژه در هندوستان دعا كند دعاى او قطع شد آنچه را گاندى تعليم مىداد ، جنبه هندى نمىتوانداد وآن را مخصوص به هند نمىتوان دانست ؛ زيرا تعليمات اخلاقى وى ارزش جهانى داشتومىتوان آن را در دو كلمه راستى و عدم تشدد تلخيص كرد او گفت : سالك راهحقيقت نبايد تحت هيچ شرايط ومقتضياتى پا از راهى كه انتخاب نموده فرا نهد وبراىرسيدن به هدف ، اگر چه دشمن در پيش باشد ، نبايد به اعمال جبر وزور متوسل گردد گاندى كتب مقدسه اديان بزرگ را همراه با آثاراخلاقى پيشروان اخلاق وفلسفه مورد مطالعه قرار داد وارزش معنوى او به پيروى از نظرانسان دوستى او در اين است كه به حقيقت تمام اديان پى برد وبه آنها عمل كرد از رسوم وى يكى اين بود كه همه روزه يك آيهاز هر يك از كتب مقدسه اديان بزرگ تلاوت مىكرد وآنگاه به كارهاى روز رسيدگى مىنمود هفتهاى يك بار "روزهاى دوشنبه" روزه مىگرفت وهفتهاى يك روز "ايام سهشنبه" حرفنمىزد وبه تعمّق وتفكّر مىپرداخت آثار گاندى - گاندى داراى انتشارات وتأليفاتمختلف است :1- تجربيات من با راستى يا سرگذشت مهاتماگاندى به قلم خود او "اين كتاب توسط نويسنده مقاله ترجمه شده است" 2- نامههاى من به ميرا "1924- 48"3- صد در صد ساخت هند 4- وحدت جماعات وفرق 5- برنامه خلاقه - مفهوم ومحل آن 6- خاطرات دهلى 7- رژيم غذائى واصلاحات آن 8- كمبود خواربار ومسئله كشاورزى 9- براى صلح دوستان 10- از زندان مندير 11- مكاتبات من با دولت 12- خود مختارى داخلى هند 13- قانون كار هندو 14- خوشههائى كه در پاى گاندى چيده شد 15- كليد بهداشت 16- عدم تشدد در صلح وجنگ "دو جلد" 17- رام نامه 18- ساتياگ راها 19- ساتياگ راها در افريقاى جنوبى 20- منتخب نامهها "دسته اول" 21- منتخباتى از باپو 22- كف نفس 23- صداى ملت 24- به دانشجويان 25- به بانوان 26- به هندوها ومسلمانان 27- به شاهزادگان 28- بانوان وظلم اجتماعى كه به ايشان روا مىشود29- ميسيونهاى مسيحى وموقعيت ايشان در هند 30- اقتصاد وپارچه ساخت هند 31- مسئله استانهاى هند "مقاله فوق به قلم آقاى مسعود برزين ، مترجمسفارت كبراى هندوستان در ايران است"
گاو
حيوان چهارپاى نشخوار كننده معروف كهدر آروارههاى بالا فاقد دندانهاى پيشين است ودندان نيش ندارد در هر آروارهداراى شش آسيا است به عربى بقر ، ماده آن بقرة ونر آن ثور نامند يك ساله تا دوساله را تبيع ، و دوساله تا سه ساله را مُسِنّ يا مُسِنَّة گويند يكى از انعام ثلاثة ومتعلق زكات است حلال گوشت وفضلاتش طاهر است از حضرت رسول "ص" آمده كه هر كه در خانهگوسفندى شيرده يا گاوى داشته باشد ، بركت است از امير المؤمنين "ع" رسيده كه گوشت گاو مايهبيمارى وشيرش درمان وروغنش شفا است "بحار 130/64 و 89/10"گاو بنى اسرائيل : آن گاو پر ماجرى كه درقرآن به داستان آن اشاره شده است اجمال داستان حسب آيات 67 سوره بقره به بعدوروايت مروى از حضرت رضا "ع" بطور خلاصه چنين است : مردى از بنىاسرائيل ، يكى از خويشان خود رابكشت وجسدش را در راه يكى از اسباط "نژادهاى دوازدهگانه" بنى اسرائيل بيفكند وسپسمدعى شد كه اين قبيله ، خويشِ مرا كشته وبايد از عهده خون آن برآيند ماجرى بهموسى "ع" گزارش شد ، وى در صدد جستجوى قاتل برآمد "به امر خداوند" دستور داد گاوىبه نزد من آريد آنها گفتند : ما را استهزاء مىكنى ؟ موسى گفت : پناه مىبرم بهخدا كه از جاهلان "مسخرهچى" باشم - حضرت رضا "ع" فرمود : اگر همان موقع گاوى بههر كيفيت مىآوردند كافى بود ولى آنها سخت گرفتند ؛ خداوند نيز سختگيرى نمود - گفتند: از خدايت بپرس اين گاو داراى چه شرائطى باشد موسى گفت : خداوند مىفرمايد : اينگاو بايد ميانه سال باشد ؛ نه بزرگ ونه كوچك از رنگش پرسيدند گفت : خداوند مىفرمايدزرد پر رنگ باشد ؛ آنچنان كه بينندگان را خوش آيد باز گفتند : بگو خداوند همه خصوصياتگاو را براى ما بيان دارد كه اين گاو بر ما مشتبه گشته موسى گفت : خداوند مىفرمايد:بايد گاوى باشد كه سابقه شخم وآبكشى را نداشته باشد ونيز يكرنگ باشد گفتند : اكنونحقيقت را گفتى ؛ پس به جستجوى گاوى برآمدند تا اينكه گاو داراى خصوصيت موصوف رانزد جوانى اسرائيلى يافتند چون خواستند از او بخرند وى گفت : نفروشم جز به بهاىپر كردن پوست آن از طلا او را به نزد موسى آوردند باز چنين گفت موسى گفت : ناچاربايد خريد پس خريدند وگاو را نزد موسى حاضر ساختند فرمود : سرش را بريدند ودمشرا به جسد آن مرده زدند وى به زبان آمد وگفت : قاتل من پسر عمّم مىباشد ؛همانكه جسد مرا در گذرگاه انداخت وديگران را متهم ساخت پس قاتل را شناختند وموسىآنچه مقتضى بود عمل كرد در اين حال يكى از اصحاب موسى به وى گفت : اين گاو راداستانى است موسى گفت : آن چه بوده ؟ گفت : جوان صاحب گاو كه بسى به پدر خويشمهربان ودرباره او به شايستگى رعايت ادب مىكند از كسى كالائى خريده بود وچونخواست بهاى كالا را بپردازد ، كليد صندوق پول را به زير سر پدر وپدر را خفته يافت، نخواست پدر را از خواب بيدار كند لذا از آن معامله صرف نظر نمود چون پدر ازخواب برخاست وماجرى را شنيد ، همين گاو را جهت جبران خسارت معامله به فرزند بداد موسى گفت : بنگريد كه نيكى به پدر ، تا به كجا مىرسد "بحار : 261/13"
گاوَرس
نوعى از ذرت وآن نوع ريزدانهسفيددانه است كه در مناطق حارّه مىرويد معرّب آن جاورس است در حديث از حليمگاورس تعريف شده است نيز در حديث ، از آرد بو داده آن آميخته با زيره جهت درماناسهال توصيف شده است "وسائل:131/25"گاوميش
جانورى است از جنس گاو ، معرّب آنجاموس حلال گوشت ودر امر زكات ، ضميمه گاو مىباشد زراه گويد : از امام باقر "ع" پرسيدم : آيادر گاوميش زكات هست ؟ فرمود : آن در حكم گاو است "وسائل:115/9"ايّوب بن نوح بن درّاج گويد : از امام هادى "ع"درباره گاوميش پرسيدم وعرض كردم : مردم عراق مىگويند : آن از مسوخات است ؟ فرمود :مگر كلام خداى را نشنيدهاى كه مىفرمايد : ومن الابل اثنين ومن البقر اثنين ؟!"وسائل : 52/25"گاه
تخت آراسته پادشاهان اورنگگاه
عصر دوره زمان وقت حين تارة قدگاهواره
گهواره مهد به گهواره رجوعشودگبر
آتش پرست مجوس پيرو زردشت ؛ كيشايران باستان گبر از نظر اسلام ، اهل كتاب است ودر اصل داراى دينى صحيح بودهوسپس تحريف وبالاخره نسخ شده است به آتش پرست و زردشت و مجوس رجوع شودگپ
در زبان مردم خراسان وبه زبان لرى ونيزمنطقه بوشهر : به معنى سخن ودر اصل فارسى : سخن ويژه ؛ يعنى نقل وقايع باشد كهبه عربى حديث نامند در زبان لرى ونيز حومه بوشهر : بزرگ ، يكى از معانى آن استگَچ
خاكى مخصوص كه آن را پزند وديوار بدانسفيد كنند به عربى جُصّ گويند حسن بن محبوب گويد : از امام كاظم "ع" دربارهگچى كه به وسيله مدفوع نجس واستخوان مردار ، آن را پخته باشند پرسيدم كه آيا مىتوانمسجد را بدان اندود نمود ؟ حضرت در پاسخنوشت : آب وآتش آن را طاهر نمودهاند "وسائل : 358/5"از امام صادق "ع" سؤال شد درباره كسى كه گچىمىخرد وقسمتى از آن را با كيل مخصوص دريافت مىدارد وبقيه را بدون كيل برمىدارد فرمود : يا آن كه همه آن گچ را با اعتماد وتصديق فروشنده بردارد ، ويا همه آن راكيل كند "وسائل : 344/17"گدا
دريوزهگر سائل به كف صعلوك قرآنكريم : پرهيزكاران وخداىترسان ، در آن روز در ميان باغها وبه كنار چشمهسارهازندگى كنند آنان در دار دنيا نيكوكاران بودند در اموالشان جهت گدايانومحرومان حقى منظور مىداشتند "ذاريات :19- 15" گدا را هرگز به زجر از درتمران "ضحى:10"پيغمبر اكرم "ص" فرمود : چون شب هنگام گدائىبه در خانه شما آمد ونام خدا را برد او را رد مكنيد وفرمود : اگرنه اين بود كهاين فقرا دروغ مىگويند ، هر كه آنها را رد مىكرد ، رستگار نمىشد وفرمود : چونسائلى چيزى از شما خواست ، به وى نگاه كنيد ؛ اگر دلتان به حالش رحم آمد بدانيد كهوى راست مىگويد وبه او بدهيد اميرالمؤمنين "ع" فرمود : هرگاه چيزى به سائلمىدهيد ، از او بخواهيد كه شما را دعا كند ؛ زيرا دعاى آنها درباره شما مستجاباست ولى درباره خودشان نه ، چه آنها دروغ مىگويند ونيز فرمود : هرگز گدا را ردمكنيد گرچه به نيم دانه خرما باشد ، به وى بدهيد گرچه بر اسبى سوار باشد از امام صادق "ع" روايت است كه مردى به نزدپيغمبر "ص" آمد وگفت : آيا جز زكات در مال حقى مىباشد ؟ فرمود : آرى چون سائلىلباسى بطلبد او را بپوشاند وچون گرسنهاى غذائى بخواهد او را سير كند وى گفت : آخرانسان بيم دارد كه وى دروغ بگويد ومستحق نباشد ؟ فرمود : چرا نترسد كه وى راستبگويد ؟!سعيد بن مسيب گويد : روزى اول صبح به خدمتامام سجاد "ع" رفتم ناگهان سائلى در زد حضرت فرمود : به سائل بدهيد وهيچ سائلىرا رد مكنيد از حضرت رسول "ص" آمده كه اولين كسى كه بهدوزخ رود ، حاكم بىعدالت باشد وتوانگرى كه حق خدائى مال خود را ندهد وگداى متكبر مسمع بن عبدالملك گويد : در منى به خدمت امامصادق "ع" نشسته بوديم ومقدارى انگور جلومان بود كه مىخورديم ناگهان سائلى آمدوچيزى خواست حضرت فرمود : خوشه انگورى به وى دادند وى گفت : انگور ، مرا چهسودى دارد؟! اگر هست پولى به من دهيد حضرت فرمود : خدا بدهد وى برفت ودوبارهبرگشت وگفت : همان انگور را بدهيد حضرت فرمود : خدا بدهد وچيزى به وى نداد سائلديگرى آمد حضرت سه دانه انگور به وى داد سائل گرفت وگفت : الحمد للَّه ربالعالمين الذى رزقنى امام فرمود : همينجا باش ، وسپس دستهاى خود را پر از انگورنمود وبه وى داد سائل گرفت وهمان ذكر حمد وسپاس خدا را تكرار نمود حضرت فرمود :مرو وهمينجا باش وبه غلامش فرمود : چقدر پول با خود دارى؟ ديديم قريب بيست درهم باخود داشت حضرت بگرفت وبه سائل داد باز سائل همان جمله "سپاس خداوندى كه مرا روزىداد" تكرار نمود حضرت فرمود : مرو ، وجامه خويش را از تن برون كرد وبه وى داد اينبار همان الحمد للَّه را بگفت واضافه نمود : خدا تو را خير دهد حضرت ديگر چيزىبه وى نداد واو برفت ما چنين دريافتيم كه اگر وى به همان سپاس خدا ادامه مىدادوبراى شخص امام دعا نمىكرد، باز هم حضرت به وى مىداد از حضرت رسول روايت شده كه خريدن نان از گداموجب فقر مىشود "بحار:93 و 75 و 46 و 47 و 69"اميرالمؤمنين "ع" فرمود : چون بخواهى چيزى بهگدائى دهى ، سريع وبه گوارائى بده واگر هم بخواهى او را رد كنى ، با احترام وپوزشوى را رد كن "غرر الحكم"