ناب
خالص بى آميغ صاف صافى ناب "عربى" : نيش هر يك از چهار دندان نيش ج : اَنيُب و اَنياب و نُيوبنابِت
روئيدهنابِع
آبى كه از چشمه بيرون آيد ج : نوابعنابغة
بارز ، اگر صفت زنى باشد تائش تأنيثو اگر صفت مرد بود مبالغه استنابغة
بنت عبداللَّه مادر عمروعاص است ،زنى آوازهخوان و بدنام بود ، ابوالفرج اصفهانى آورده كه زنى از شيعيان على "ع" هنگامخطبه خواندن عمروعاص بدو اعتراضى كرد ، عمرو به وى پرخاش كرد كه بس كن اى پيرزنگمراه كم عقل زن در پاسخش گفت : آرى تنها تو سخن بگو اى پسر نابغه ، مادرت آوازهخوانمشهور مكه بود و مزدور ديگران ! تو كه پنج نفر از قريش دعوى پدريت را داشتند و هريك ترا از پشت خود مىدانست و چون از مادرت پرسيدند گفت : ببينيد به كداميك ازاينان شباهتش بيشتر است ؟ و چون به عاص بن وائل شباهت بيشترى داشتى ترا به اوبستند "اغانى:342/1"كلبى در مثالب آورده كه نابغه مادر عمروعاصاز زنان فاحشه مشهوره مكه بود كه بر خانه خود به نشان آمادگى پرچمى زده بود و عاصبن وائل و جماعتى از جمله ابولهب و امية بن خلف و ابوسفيان در يك طهر با وى نزديكىكرده بودند و چون وى عمرو را بزاد ابوسفيان و عاص بر سر او نزاع كردند و سرانجامبه قضاوت خود نابغه رضا دادند و او گفت : از آن عاص مىباشد "بحار:103/44"نابغه جعدى : از شاعران قوى طبع جاهليت واسلام است در نام و نسبش اختلاف است ابوالفرج نام او را حبان بن قيس بنعبداللَّه آورده صاحب ريحانة الادب قيس بن عبداللَّه يا قيس بن كعب بن عبداللَّهگفته صاحب قاموس الاعلام حسّان بن قيس بن عبداللَّه نوشته وى از شعراى مخضرم "بينجاهليت و اسلام" و از اصحاب و مديحه سرايان پيغمبر اسلام است به دوران جاهليتاشعارى سرود و از آن پس روزگارى خموشى گزيد و لب از شعر فرو بست و چون پس از بعثتمحمد"ص" به اسلام گرويد در مدح اسلام و پيغمبر شعر گفتن را از سر گرفت و بر اثربروز و ظهور او در شعر وى را نابغه گفتند "اغانى و تاريخ ادب اللغة العربية"و ى از كسانى بود كه در جاهليت خدا را بهيكتائى مىپرستيد و از بتپرستى و مىگسارى و دگر عادات جاهلى دورى مىجست و ازدين حنيف ابراهيم سخن مىگفت و روزه مىگرفت و استغفار مىنمود و از منكرات پرهيزمىكرد و چون به حضور پيغمبر رسيد اين ابيات سرود :اتيت رسول اللَّه اذ جاء بالهدىو يتلو كتابا كالمجرّة نشّراو جاهدت حتى ما احسّ ومن معىسهيلا اذا ما لاح ثم تغوّراو صرت الى التقوى ولم اخش كافراو كنت من النار المخوفة ازج را به نقل مرحوم شهيد نابغه خود گفت : روزى اينشعرم به حضور پيغمبر "ص" خواندم :بلغنا السماء مجدنا و جدودناو انا لنرجو فوق ذلك مظه را حضرت فرمود : آن مظهر كه از آسمان اسلام برتراست كجا است اى ابا ليلى ؟ عرض كردم: بهشت فرمود : آرى انشاءاللَّه سپس اين دوبيت خواندم :
و لا خير فى حلم اذا لم يكن له
فى جهل اذا لم يكن له
حليم اذا ما اورد الامر اصد را
بوادر يحمى صفوه او يكدّراو لا خير
حليم اذا ما اورد الامر اصد را
حليم اذا ما اورد الامر اصد را