فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خَيَّالَة: اسب سواران (نقيض رجاله).

رَجُلٌ خائِل و اَخائِل و خالٍ - خالَة، ج: مرد متكبر.

اَخْيَل - خِيْل، ج: مرغى است بدفال و شوم، كبر و بزرگ منشى.

رَجُلٌ اَخْيَل و مَخيل و مَخْيُول - خَيْلاء مؤنث: مرد خال دار.

خُيَلاء و خِيَلاء و مَخيلَة: كبر و بزرگ منشى.

سَحابةٌ مَخيلَة و مَخيل و مُخيلَة و مُخْتالَة: ابرى كه بارنده پندارند.

بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ تَخَيَّلَ و اِخْتالَ (ح): بد بنده ايست آنكه گمان كند بهتر از ديگرانست و تكبر نمايد.

كَلامٌ مُخيل: سخن مشتبه و مبهم.

اَرضٌ مُتَخَيَّلَة و مُتَخايَلَة: زمينى كه گياه آن رشد كند و گل آورد.

تَخَيُّلى: تصورى.

مُخيل: حيرت انگيز.

مُخَيَّلَة: قوه تصورات.

مُخْتال: خودخواه، خودپسند، خودبين.

(خامَ) عَنْهُ خَيْماً و خَيَماناً و خُيُوماً و خَيْمُومَةً و خِياماً، ض: ترسيد و مكر و حيله نمود پس رجوع كرد بر آن، خائِم، ص.

خَيَّمَ: خيمه افراشت.

خَيَّمَ عَلَيْهِ: پرده نادانى و جهالت او را فرا گرفت.

اَخَذَ خِيْمَةً: استمزاج كرد.

خامَ رِجْلَهُ: برداشت پا را.

خامَ الْقَوْمُ فِى الْقِتالِ: گروه در نبرد به خوبى غلبه نيافتند.

اَخامَ الْخِيْمَةَ و اَخْيَمَها: خيمه ساخت.

اَخامَ اِخامَةً و اَخْيَمَ اِخْياماً: ايستاد اسب بر سه پاى و نوك سم چهارم را سبك بر زمين نهاد.

خَيَّمَ الشَّىْ ءَ: پوشيد آن را به چيزى.

خَيَّمُوا: داخل شدند به خيمه.

خَيَّمُوا بِالْمَكانِ: اقامت گرفتند در جاى.

تَخَيَّمَ هُنا: خيمه زد آنجا.

/ 5263