بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
رَيْن: تيره و سياه شدن دل از تكرار گناه. اَران الْقَوْمُ: هلاك شد مواشى آنها. ران: چيزى از چرم و جز آن مانند ساق موزه كه از مفصل تا نزديك زانو را بپوشد. رَيْنَة - رَيْنات، ج: مى، شراب. (راهَ) الرَّجُلُ رَيْهاً، ض: آمد و رفت. راهَ السَّرابُ: نمودار و ناپديد شد. تَرَيَّهَ السَّرابُ: درخشيد و ناپديد شد. سَرابٌ مُرَيَّة: سراب نمودار و ناپديد شونده. (اَرَيْتُ) الرَّايَةَ اِرياءً: در زمين زدم نيزه را. رِىّ: ديدار نيكو، صورت نيكو و خوب. رايَة - راى و رايات، ج: نيزه، گلوبند يا آنچه در گردن بنده فرارى افكنند. رِئَة، رِيَّة: جگر سفيد. اَريَى الرَّايَةَ: پرچم را بلند كرد، افراشت. رايَةُ شاذِن: بادبادك.