فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ضِياق: پاره اى از پارچه هاى آلوده خوشبو كه زنان به آن فرج را تنگ نمايند.

مَضيق - مَضائِق، ج: مكان تنگ، كار سخت، تنگه.

مَضيق: جاده باريك، تنگه، بغاز، گردنه، گدوك، كتل خاكى.

مُتَضايِق: به ستوه آمده، پريشان و گرفتار.

(ضاكَتِ) النَّاقَةُ ضَيْكاً، ض: گشاده و متفرق انداخت پاى خود را از سختى گرما و قادر نماند كه جمع نمايد ران خود را بر پستان.

ضاكَ عَلَىَّ غَيْظاً: خشم گرفت بر من، خشمناك شد.

ضائِك - ضُيَّك، ج: ماده شتر گرمازده كه از سختى گرما پايش برگشته و نتواند ران خود را با پستانش جمع نمايد.

ضَيْكان: نوعى از رفتار مرد فربه و (آن گشاده داشتن هر دو زانو و حركت دوش است).

(اَضالَ( الْمَكانُ و اَضيَلَ اِضيالاً: رويانيد كُناره )درخت سدر) را.

ضال: كُنار (درخت سدر) كه از باران آب خورد.

قالَ لِجرير: اَيْنَ مَنْزِلُكَ؟ قالَ: بِاَكْنافِ بيشَةَ بَيْنَ نَخْلَةٍ وَ ضالَةٍ: گفت به اطراف جنگل بين نخل و درخت سدر منزل من است.

ضالَة: سلاح هر نوع باشد يا تير.

(ضامَهُ) ضَيْماً، ض: ستم و ظلم كرد او را.

ضامَ حَقَّهُ و اِستَظامَ: كم كرد حق او را.

ضيمَ الرَّجُلُ، ل: ستم كرده شد (در آن سه لغت است ضيم و ضُيِم و ضُوم).

ضَيْم - ضُيُوم، ج: ظلم و ستم.

ضيم: ناحيه كوه، كناره كوه.

ضيمَة و الضَّامَة: حاجت.

ضائِم: ستمكار، بيدادگر.

مُسْتَضام، مِنْضام: ستمديده.

مُضيم: مظلوم، مردى كه به تمام حق خود نرسيده.

مُسْتَضام: مظلوم، آنكه از حق او كم كرده باشند.

/ 5263