فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جِيَّض و جِيَضّى: نوعى از رفتار متكبرانه.

(جاظَ) جَيَظاناً: متكبرانه رفت، جَيَّاظ، ص.

جاظَ بِحَمْلِهِ: گرانبار رفت.

(جَيْعَر): كفتار.

(جَيْعَم): گرسنه.

(جافَتِ) الْجيفَةُ جَيْفاً، ض و جَيَّفَتْ و اَجافَ و اِجْتافَ و اِنْجافَ: بوى گرفت مردار.

جافَ، جَيَّفَ، تَجَيَّفَ: گنديد، فاسد شد، متعفن شد.

جَيَّفَهُ: زد او را.

تَجْييف: مردار شدن.

جَيَّفَ فُلانٌ فى كَذا: ترسيد و ترسانيد.

جيفَة - جِيَف و اَجْياف، ج: مردار بوى گرفته.

اَلغُراب الجيفى: كلاغ لاشخور.

جَيَّاف: كفن دزد.

لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ جَيَّافٌ (حديث): كفن دزد داخل بهشت نميشود.

(جَيْفَر): شير قوى پنجه.

(جَيْفَل): نام ماه ذى القعده.

(جَيْل) - اَجْيال و جيلان، ج: گروهى از مردمان.

جِيْل: نژاد، قبيله، عشيره، طائفه، نسل يك عصر، روزگار، دوره تاريخى، قرن، عهد.

جَيْلان: (معرّب گيلان) نام ولايت معروف، سنگريزه ها و خاك كه باد آن را حركت دهد.

يَوْمٌ جَيْلانِىّ: روز پر گرد و غبار.

جِيْلانِىّ: بستنى.

جِيْلاتين: ژلاتين، لرزانك.

چُيُولُوچِيا: علم زمين شناسى يا طبقات الارض.

چُيُولُوچى: وابسته به زمين شناسى.




/ 5263