اصول و شيوه هاي تحقيق درآثار و انديشه هاي امام خميني - اصول و شیوه های تحقیق در آثار و اندیشه های امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول و شیوه های تحقیق در آثار و اندیشه های امام خمینی (ره) - نسخه متنی

عباس ایزدپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





اصول و شيوه هاي تحقيق درآثار و انديشه هاي امام خميني


نويسنده: عباس ايزدپناه


مقدمه


توفيق در هر كاري ـ فكري يا عملي يا آميخته اي از آندو ـ در گرو دو ركن اساسي است: يكي تعيين هدف كه در فلسفه از آن به علت‏غايي تعبير مي شود و ديگر روش يا شيوؤ رسيدن به آن هدف كه از آن به اسلوب، شيوه يا متد ( meThod(ياد مي كنند.


اهل منطق ـ منطق نظري و منطق عملي يا روش شناسي در علوم ـ به روش، اهميت فوق ـ العاده اي داده اند. در منطق نظري آنجا كه از اركان و اجزاي تشكيل دهندؤ علوم بحث


مي شود در بخش مبادي تصوريه و تصديقيؤ علوم از روش تحقيق بعنوان يكي از رئوس ثمانيه ياد مي شود و فرزانگان، پيش از ورود به اثبات مسائل علم، نخست روش تحقيق در آن علم را مشخص مي كنند كه اسلوبشان برهاني، تاريخي، تجربي يا نيمه تجربي است. كارشناسان روشهاي تحقيق نيز


مي گويند: "پژوهشگر پس از تعيين و تنظيم موضوع تحقيق بايد در فكر انتخاب روش تحقيق باشد. مراد از انتخاب روش انجام تحقيق اين است كه مشخص كنيم، چه روش تحقيقي براي بررسي موضوع خاصي لازم است. يكي از روانشناسان برجسته ( MillerG.A(مي‏گويد: متاسفانه، آنچه كه در يك تحقيق علمي مورد توجه ديگران و حتي سرانجام، مدّ توجه خودمحقق هم قرار مي گيرد موضوعي است كه كشف شده است، امّا اغلب روش كشف كه اصلي ترين نقش را در يك پژوهش علمي دارد، ناديده انگاشته مي شود." (1)



در تعريف اجمالي روش تحقيق مي توان گفت: مجموعؤ قواعدي است كه پژوهشگر را براي دستيابي سريع و مطمئن به پاسخ پرسشهاي تحقيقي مورد نظر ياري مي كند. قرآن مجموعؤ نظام ارزشي و اعتقادي اسلام را صراط مستقيم و مسلكهاي ديگر را سبل ناميده است كه همان راه و بهترين روش نيل به سعادت و كمال دو جهان است: "و انّ هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله" (2) اين راه مستقيم من است از آن پيروي كنيد و از راههاي پراكنده پيروي نكنيد كه شما را از طريق حق دور مي‏سازد. چنانكه در سورؤ بقره، گزينش روش صحيح در انجام امور بعنوان مصداق نيكي شناخته شده است: "وليس البربان تأتواالبيوت من ظهورها و لكن البر من اتقي و اتواالبيوت من ابوابها" (3)


كار نيك آن نيست كه از پشت به خانه‏ها داخل شويد؛ بلكه نيكي اين است كه از خدا پروا كنيد و از در خانه ها وارد شويد.


گذشته از آيات ياد شده اصولاً دعوت قرآن به پيروي از سنت رسول اكرم (ص) و اهل بيت (ع) او همان دعوت به شيوه و روش آنهاست كه در گفتار و كردار شان متجلي شده است زيرا سنت به مفهوم روش و اسلوب است كه گاهي از آن به "سيره" و سبك تعبير مي شود. "و سنة النبي طريقته التي كان يتحراها" (4) سنت پيامبر (ص) شيوه و طريقؤ اوست كه آن را سزاوار عمل
مي دانسته است.


شرح و تفسير صحيح آثار و انديشه هاي مربيان بزرگ بشريت بخصوص عالمان رباني به لحاظ نقش كليدي آنها در اعتلاي تمدن بشري و دنياي اسلام، از اهميت فوق‏العاده‏اي برخوردار است؛از همين روي،فردوسي شناسي،مولوي‏شناسي،حافظشناسي،شيخ مفيدشناسي و...جايگاه ويژه‏اي پيدا كرده است.امام خميني ـ ره ـ آيينؤ زلال ثقلين است. برگزاري سمينارها و كنگره هاي متعدد نشان مي دهد كه د ر جامعؤ قدر شناس ما خميني شناسي جايگاه ويژه اي يافته است و مي رود كه ابعاد ناشناخته و نا پيداكرانؤ آن انسان كامل بيش از پيش به جهان و نسلهاي آينده معرفي شود. ولي بايد توجه داشت كه امام شناسي بسان شناخت هر شخصيت يا طرز تفكري روش و شيوؤ خاص خود را مي‏طلبد كه بي توجهي به اصول و ضوابط آن، تحقيق ما را با ناكامي مواجه خواهد ساخت. اينجاست كه‏روش شناسي تحقيق در آثار امام جايگاه ويژه اي مي يابد.


اين مقاله در صدد است كه اصول و قواعد كلي شيوؤ پژوهش در آثار امام را ـ باختصار ـ مورد بحث قرار دهد. بنابراين، نخست به بررسي بنيادهاي تحقيق، نظري مي افكنيم پس از آن ، اصول و مباني تحقيق نظام مند و سيستمي در آثار و انديشه هاي امام
راحل ـ ره ـ را ارائه خواهيم داد.


بنيادهاي تحقيق


تحقيق در لغت، به معناي حقيقت يابي يا پي جويي حقيقت است و در اصطلاح،
پي جويي حقيقت با شيوؤ سازمان يافته را گويند. اين مفهوم به تعريف فكر در منطق كلاسيك نزديكتر است. اهل منطق در تعريف تفكر گفته اند:"حركة العقل بين المعلوم والمجهول". حكيم سبزواري در ضمن بيتي فكر را اينگونه تعريف كرده است:





  • الفكر حركة الي المبادي
    و من مبادي الي المراد



  • و من مبادي الي المراد
    و من مبادي الي المراد



يعني، فكر عبارت است از حركت عقل به سوي معلومات و از معلومات به سوي مطلوب.منطق‏دانان براي سيرتفكر،مراحلي برشمرده‏اند:حركت به سمت معلومات، حركت عقل ميان معلومات براي يافتن مجهول و حركت عقل از معلومات و مبادي به سوي مطلوب.(5) صورت دقيقتر اين مراحل كه در ميان دانشمندان معاصر به "روش عمومي تحقيق" معروف است، عبارت است از:


1. مواجه شدن با موقعيت نامعلوم و مبهم كه نخستين گام تحقيق است.


2. جمع آوري اطلاعات و مدارك؛ در اين مرحله، محقق، به جمع آوري اسناد و مدارك مي پردازد.


3. ارائؤ فرضيه يا فرضيه ها؛ در اين مرحله، محقق راه حلهاي ممكن را حدس ميزند و مطرح مي سازد.


4. بررسي فرضيه؛ پژوهشگر با روشهاي متناسب با موضوع تحقيق به بررسي فرضيه يا فرضيه ها مي پردازد.


5. استنتاج؛ در اين مرحله، پژوهش به پايان مي رسد و پژوهشگر به گوهر حقيقت دست مي يابد و حاصل پژوهش خود را بصورت كتاب، كنفرانس يا سخنراني منتشر
مي كند.(6)


چنانكه ملاحظه مي شود طرح مراحل و اركان تحقيق در عرف دانشمندان معاصر با جوهرؤ طرح اهل منطق مباينتي ندارد. پس منطق دانان قديم در طرح مراحل و روش حقيقت‏يابي پيشتاز بوده اند.


در هر تحقيقي اين مراحل طي مي شود، ولي مهمترين ركن تحقيق كه شيوه را محققانه مي‏سازد، اتخاذ اسلوب و روش صحيح در بررسي فرضيه هاست.


روش بررسي، بر اساس ماهيت موضوع تحقيق و اسناد و مدارك متناسب با آن گزينش مي‏شود.در كتاب روشهاي تحقيق آمده است:"انتخاب روش انجام تحقيق بستگي به هدفها و ماهيت موضوع پژوهش و امكانات اجرايي آن دارد. بنابراين، هنگامي مي توان در مورد روش بررسي و انجام يك تحقيق تصميم گرفت كه ماهيت موضوع پژوهش، هدفها و نيز وسعت دامنؤ آن مشخص باشد." (7) موضوع يا محور تحقيق از دو قلمرو بيرون نيست: موضوع شناسي و حكم شناسي، گاهي پژوهشگر در صدد آن است كه حقيقت پديده‏اي را به دست آورد؛ بعنوان مثال، مي خواهد سمّي بودن مايع يا ماهيت دموكراسي غربي را اثبات كند. چنانكه گاهي مي خواهد ديدگاه اسلام يا حكم شرعي آن مايع يا نظام سياسي خاص را بررسي نمايد.


از سوي ديگر مي دانيم كه ماهيت
پديده ها از جهت خواص و ويژگيها متفاوت است؛ از همين روي براي پي بردن به حقيقت موضوعات، شيوه هاي مختلفي وجود خواهد داشت.


فرضيه هاي مورد بررسي ممكن است مربوط به يكي از قلمروهاي تاريخي، عقلاني، تجربي، شبه تجربي و شهودي باشند؛ يعني، پديده هاي تاريخي و حوادث مربوط به زمان گذشته با روش و اسلوب تاريخي بررسي مي شوند؛ چنانكه پديده هاي فراحسي و غير قابل مشاهده و تجربه، شيوؤ عقلاني و برهاني مي طلبند، همانگونه كه واقعيتهاي حسي و قابل تجربه با شيوؤ تجربي و پديده هاي تربيتي و روانشناسي يا


جامعه شناسي با اسلوب نيمه تجربي بررسي مي گردند. گاهي نيز واقعيت بگونه اي است كه دست تجربه وعقل از اثبات آن كوتاه و پاي هر دو چوبين است، راه حقيقت يابي در قلمرو آن، شهود و مكاشفؤ عرفاني خواهد بود. همچنانكه اگر درصدد تبيين ديدگاه اسلام بر آييم بايد روش اجتهادي را برگزينيم. ولي تحقيق هميشه بصورت مزبور انجام
نمي گيرد در نتيجه، هدايت از گمراهي و تحقيق از تحريف سردر مي آورد.


اينك نگاهي به دو اسلوب منفي در تحقيق و ويژگيهاي شيوؤ صحيح مي افكنيم تا


شيوه هاي منفي و مثبت تحقيق در آثار امام خميني ـ ره ـ به دست آيد.


شيوه هاي ناصواب و شيوؤ صحيح


پژوهشگر ممكن است براي مدلل كردن فرضيه ها از يكي از سه شيوه پيروي كند:


1. برخورد گزينشي:


تحقيق در گرو دو حركت اساسي است: يكي جمع آوري اطلاعات و ملاحظؤ همؤ اسناد و مدارك متناسب با موضوع؛ دوّم، تلاش براي يافتن بهترين راه حل براي مساله كه مستلزم برخورداري پژوهشگر از ذهن خلاق و جوال است. در شيوؤ برخورد گزينشي محقق به ركن اوّل پژوهش توجهي ندارد. او به يك يا چند شاهد يا سند تمسك مي جويد و بر اساس آن به داوري مي نشيند. بعنوان مثال، او بسان پژوهشگري است كه


مي خواهد فيل را از راه مشاهده يا لمس پا، يا خرطوم آن بشناسد. بديهي است كه چنين اسلوبي، چهره اي وارونه از واقعيت به ما نشان خواهد داد.


2. برخورد قالبي يا با موضع پيشين (پيش داوري):


در اين اسلوب، پژوهشگر پيش از آنكه به اسناد و مدارك موضوع بپردازد، نتيجه را باور داشته و به آن يقين پيدا مي كند. در نتيجه به سراغ اسناد و مداركي مي رود كه باورهاي وي را تاييد كند و يا با آن هماهنگ باشد و دلايل مخالف با باورهاي خويش را توجيه يا انكار مي كند. اينگونه از برخوردها بزرگترين آفت تحقيق است. مفهوم تفسير به راي قرآن نيز كه در روايات بشدت از آن سرزنش شده است به همين دو اسلوب در برخورد با آيات نظر دارد. تفسير به راي يا افترا به خدا و دروغ زدن به او همان تحميل گرايشهاي فكري و باورهاي خويش به قرآن است. چنانكه مي دانيد قرآن، گروهي را بخاطر نسبت دادن دروغ و بستن افترا به خدا ملامت كرده است همانگونه كه در آيات متعددي برخورد گزينشي با وحي را با تعبيرهاي مختلف مردود شمرده است مانند: "يقولون نومن ببعض و نكفر ببعض"
مي گويند: "به بعضي ايمان مي آوريم و بعضي را انكار مي كنيم. يا "بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا ياتهم تاويله" (8) بلكه چيزي را تكذيب كردندكه احاطؤ علمي به آن نداشتند و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده بود.


شهيد صدر ـ ره ـ در قلمرو روش تحقيق در اقتصاد اسلامي به دو نكته تاكيد ويژه اي دارد: يكي اينكه "الاقتصاد الاسلامي جزءٌ من كل" اقتصاد اسلامي جزئي است از كل پيكرؤ معارف و نظامهاي اسلامي. در تبيين اين مدعا مي نويسد: "در قلمرو شناخت اقتصاد اسلامي نبايد آن را بطور مجزا از ساير
جنبه هاي اسلام مورد بررسي قرار دهيم مثل اينكه حكم اسلام به حرمت ربا يا تجويز مالكيت خصوصي را بگونؤ منفصل از خطوط كلي اقتصاد اسلامي بررسي كنيم. چنانكه روا نيست مجموعؤ اقتصاد اسلامي بعنوان


پديده اي جدا و بنياد مذهبي مستقل از ساير ابعاد مذهب چون بعد اجتماعي و سياسي و طبيعت روابط حاكم ميان آن ابعاد مورد تحقيق قرار دهيم... بلكه ضروري است اقتصاد اسلامي را در ضمن مجموعؤ اسلام بطور عام كه جنبه هاي متعدد زندگي جامعه را نظم مي بخشد بشناسيم چنانكه يك پديدؤ حسي را ضمن يك نظام كلي كه از مجموعؤ اشيايي تركيب يافته است ادراك مي كنيم."(9)


استاد شهيد صدر ـ ره ـ از شيوؤ ناصواب دوّم زير عنوان "اجتهاد و خودمحوري" ياد مي كند و مهمترين جلوه هاي آن را چهار چيز مي داند: "تبريرالواقع، دمج النص ضمن اطار خاص، تجريد الدليل الشرعي من ظروفه و شرايطه و اتخاذ موقف معين بصورةٍ مسبقة تجاه النص."(10) توجيه واقعيت، گنجانيدن نص در ضمن چارچوب خاص، جدا كردن دليل شرعي از شرايط و مقتضيات خود و موضع گيري پيشين در برابر نص. از ديدگاه او، ممكن است پژوهشگر نص شرعي را به نفع واقع توجيه كند چنانكه عده اي، ادلؤ حرمت ربا را به مبلغ معتنابه كه از مرز معقول پا فراتر نهاده ـ اضعاف مضاعف ـ اختصاص داده اند.


جلوؤ دوّم نيز ممكن است از واقعيتهاي مانوس زندگي ناشي شده باشد يا از غير آن. "فيحاول الممارس ان يفهم النص ضمن ذلك الاطار المعين فاذا وجده لاينسجم مع اطاره الفكرا همله."(11) پژوهشگر مي كوشد تا نص را در ضمن چارچوب و قالب معين فكري خويش بفهمد پس چون آن را با چارچوب فكري خويش ناسازگار ديد كنار مي نهد. چنانكه ممكن است محقق دليل شرعي را از شرايط حاكم بر آن جدا كند مثلاً سكوت پيامبر (ص) در قبال مالكيت خصوصي معادن را دليل امضاي آن حضرت قلمداد كند. دربارؤ نمود چهارم نيز مي فرمايد: "دو تفكر را در نظر بگيريد كه مي خواهند نصوص شرعي را بررسي كنند ولي يكي بيشتر متوجه كشف جنبه هاي اجتماعي (اصالت اجتماع) و ديگري متوجه رفتار و عملكرد فردي است با آنكه هر دو با نصوص واحدي سر وكار دارند ولي نتيجه گيريها و برداشتهاي آنان متفاوت خواهد بود... اين موضعگيري كه ذهنيت محقق آن راتحميل مي كند و مربوط به عينيت موضوع نيست تنها به ناديده گرفتن برخي از مباني قانون اسلامي محدود
نمي شود بلكه به گمراهي در فهم نصوص و خطا در استنباط حكم شرعي منتهي مي شود. اين هنگامي است كه پژوهشگر موضع فكري و باور پيشين خود را بر نص تحميل مي كند، "فلا يوفق حينئذٍ الي تفسيره بشكل موضوعي صحيح." (12) در نتيجه به تفسير عيني صحيح توفيق نمي يابد.


البته مفسر يا هر پژوهشگري نمي تواند از هرگونه ذهنيت يا باور و معلومات پيشين
بي نياز باشد زيرا علم را فقط با علم مي توان به دست آورد "وتلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون" (31) اينها مثالهايي است كه براي مردم مي زنيم و جز دانايان ادراك نمي كنند؛ يعني، با معلومات مي توان به معلومات جديد دست يافت. آنچه كه شايستؤ سرزنش است باور و يقين به نتيجه ـ پيش داوري ـ پيش از بررسي اسناد بطور
همه جانبه است نه برخورداري از باور و معلومات پيشين كه لازمؤ هر تحقيقي است.


در مورد شرح انديشه هاي امام نيز محقق بايد متوجه باشد كه با تمسك به يك يا چند نمونه از سخنان امام نمي توان ديدگاه جامع آن بزرگ را نسبت به موضوعي خاص به دست آورد، چنانكه بايد هشيار باشيم بجاي شرح ديدگاههاي امام، ديدگاههاي خود را به نام آن بزرگوار سكه نزنيم و باورها و قالبهاي پيش ساختؤ خود را بر انديشه هاي او تحميل نكنيم. سخنان امام به دليل جامعيت و تعالي شخصيت و انديشه داراي ابعاد مختلفي است. از همين روي پيش باوران و قالبي انديشان به آساني مي توانند امام را با خود هماهنگ كنند! و يا جزئي نگران مي توانند گوشه اي از كردار يا گفتار او را مستمسك قرار داده و جناح مقابل را در موضع اتهام قرار دهند ولي بايد توجه داشت كه اينگونه برخوردها محققانه نيست بلكه مصداق تفسير به راي و برخوردي تحريفگرانه است.


3. برخورد نظام مند يا تحقيق جامع:


در برابر دو شيوؤ ناقص و منفي ياد شده، روش صحيح تحقيق يا برخورد سيستمي با موضوع تحقيق قرار دارد. در اين شيوه، پژوهشگر، اوّلاً دو مرحله از مراحل تحقيق را كه عبارت از برخورد با مشكل و جمع آوري اطلاعات بود طي مي كند. پس از آن به ارائؤ فرضيه يا فرضيه ها مي پردازد سپس به بررسي و تجزيه و تحليل اسناد با روشهاي متناسب با آن همت مي گمارد و نتيجه را بصورت مدون يا شفاهي ارائه مي دهد. بنابراين در اين شيوه همؤ اسناد و مدارك مرتبط با موضوع تحقيق، جمع آوري و بررسي مي شوند در حاليكه در روش نخست فقط به پاره اي از آنها توجه مي شد. در اين شيوه محقق با معلومات لازم ولي بدور از پيش داوري نتيجه مي گيرد در صورتيكه در شيوؤ دوّم، پژوهش در چارچوب قالب و باورهاي پيشين محدود مي شد.


اينك بايد توجه داشت كه پژوهشگر ممكن است در يكي از قلمروها يا اهداف چهارگانؤ زير در شخصيت، آثار و انديشه هاي امام به تحقيق و بررسي بپردازد:


1. معرفي آثار و تصنيفات اجتهادي و فكري.


2. كشف ديدگاهها و مباني فكري آن بزرگ از مطالعؤ آثار.


3. تحقيق در آفاق و ابعاد شخصيتي


امام ـ ره ـ.


4. بررسي تطبيقي آثار و ابعاد شخصيتي آن حضرت.


پژوهشگر در قلمرو نخست درصدد آن است كه آثار اجتهادي و شاهكارهاي علمي امام در زمينه هاي عرفاني، فلسفي، فقهي، اصولي، اخلاقي و... را به جامعؤ علمي و دين پژوهان معرفي كند ولي در محور دوّم


مي كوشد ديدگاهها و مبادي فكري آن حضرت در زمينه هاي مختلف را از لابلاي آثار پراكنده كشف و استخراج كند و سبك و نگرش او را براي ديگران تبيين كند. پژوهش در محور سوّم ماهيّت انسان شناسي دارد در اين وادي هدف اين است كه ابعاد عرفاني، عقلاني، اخلاقي، حماسي، فقهي و... مورد تحليل قرار گيرد و بعنوان الگوي انسان كامل و شخصيت رباني به نسل حاضر و آينده معرفي شود و در بعد چهارم، درصدد آن است كه آثار و انديشه ها و ابعاد شخصيتي امام را در مقايسه با شخصيتها و احياگران بزرگ بشناسد و جايگاه شخصيت و آثار او را در كنار شخصيتهاي تمدن ساز ديگر ارزيابي و ارزش گذاري كند.


پژوهشگر پس از احراز صلاحيتها و شرايط ويژه در قلمرو تحقيق حكمي و موضوعي در زمينه هاي هر يك از انواع جنبه هاي ياد شده، بايد در بررسي و تحقيق خويش به اصول زير عنايت كامل داشته باشد وگرنه تحقيق او جامع و حايز شرايط نخواهد بود. آن اصول عبارتند از:


1. لزوم اتخاذ شيوه اي متناسب و نظام مند در پژوهش:


نخستين اصلي كه تحليلگر انديشه و آثار بايد به آن ملتزم شود اين است كه بايد توجه داشته باشد كه امام عالمي است رباني كه به پديده هاي فردي و اجتماعي با ديدؤ وحي
مي نگرد و در مواردي نيز موضوع را تحليل
مي كند. پس پژوهشگر آثار امام با دو قلمرو اساسي سر وكار خواهد داشت كه هر كدام شرايط و ويژگيهاي خاص خود را دارند؛ يكي قلمرو حكم شناسي و ديگر بعد موضوع شناسي. پژوهشگر، نخست بايد محور تحقيق خويش را معين كند كه آثار امام را از چه نگاهي مي خواهد بررسي كند؟ آيا محور بحث حكم شناسي يا موضوع شناسي است؟ اينك مي گوييم: كسي كه مي خواهد ديدگاههاي حكم شناسانؤ امام را تبيين كند بايد به شرايط و اصول روش اجتهادي مسلط و پايبند باشد چنانكه انديشه هاي فيزيكي اينشتين را فقط فيزيكدانان مي توانند تفسير كنند. بعنوان مثال، ديدگاه امام دربارؤ اصل ولايت فقيه با اصل آزاديهاي سياسي و فرهنگي، بحثي است فني و مشكل كه تحصيل مبادي و مسائل آنها آموزشهاي
ويژه اي مي طلبد.


البته آثار امام در مواردي نيز جنبؤ موضوع شناسي محض دارد. مانند؛ شناخت او نسبت به سيستم سلطنتي يا نگاه او به صنعت و دانش تجربي كه ناگزير بايد پژوهشگر، شيوؤ تحليل موضوعي مناسب با آن را در پيش گيرد چنانكه در تحليل حكمي آثار آن بزرگ پاي موضوع شناسي در ميان است زيرا هر حكمي بر موضوع خاصي بار مي شود. پس لزوم جامع نگري در پژوهش اقتضا
مي كند كه تحليلگر حكمي نيز بايد بعد
زمان شناسي و موضوع شناسي قلمرو حكمشناسي خود را جدي بگيرد . براي مثال؛ كسيكه مي خواهد پديدؤ جنگ و صلح يا سياست اقتصادي متمركز يا بازار آزاد را از ديدگاه امام بررسي كند حتماً بايد از ساختار موضوعي جنگ و صلح و مكانيسم نظام اقتصادي متمركز و آزاد شناخت كافي داشته باشد زيرا حكم شناسيهاي دقيق امام بر موضوع شناسي يا زمان شناسي دقيق معاصر مبتني است. آنچه كه بايد به آن توجه داشت اين است كه امام ـ ره ـ چنانكه حكم شناسي را از زمان شناسي جدا نمي كند، به موضوعات نيز بطور جامع و نظام مند


مي نگرد بدانسان كه او بر اساس ارتباط طبيعي ميان رژيم پهلوي با سياستهاي استكباري آمريكا و ساختار سياسي و اداري نظام شاهنشاهي به لزوم حذف شاه و نفي اصلاحات و رفرمهاي ادعايي او فتوا مي داد و اصلاحات اساسي و انقلابي را با بقاي رژيم ناممكن مي دانست.


2. لزوم احاطه بر مباني و مبادي نظري آثار:


بدون احاطه بر مبادي تصوريه و تصديقيؤ محور تحقيق نمي توان مسائل آن را بررسي و تبيين نمود. آثار و انديشه هاي امام به منزلؤ حالات و عوارضي هستند كه بر اصول و جوهرهاي پنهان، ريشه مي دوانند كه در عرف علوم از آنها به اصول متعارفه و موضوعه تعبير مي شود. پژوهشگر نمي تواند بدون دستيابي به ملكوت آثار امام ـ ره ـ به مُلك انديشه هاي آن بزرگ احاطؤ علمي حاصل كند. سيرؤ نظري و عملي امام بر يك سلسله اصول موضوعه يا مبادي تصديقيه مبتني است كه عدم احاطؤ پژوهشگر بر آنها فهم آثار او را وارونه و سطحي جلوه خواهد داد، چنانكه اثبات مسائل دانش اخلاق بر فلسفؤ اخلاق و شناخت مسائل علوم بر فلسفؤ علوم متكي است. آنچه كه مي توان بعنوان مبادي تصديقيه يا مباني آثار و انديشه هاي امام از آن نام برد عبارتند از: محور بودن ثقلين، عينيت ديانت با سياست، جمع ميان فقه
پويا و سنتي، تفكيك ميان اسلام ناب محمدي(ص) و اسلام تحريف شده، جمع ميان عشق عرفاني و حماسه و حضور در صحنه هاي اجتماعي و تعقل، وحدت علم و دين، هماهنگي ميان ولايت مطلقؤ فقيه با حكومت مردمي يا دموكراسي، وحدت آزادي با كنترل و هدايت پيامبرگونه و... اين مباني، اصول موضوعه يا مبادي تصديقيؤ آثار و انديشه هاي امام را تشكيل مي دهند كه به نظر ما بدون شناخت و فهم عميق آنها نمي‏توان به معرفي و تبيين جامع آثار امام همت گماشت.


بنابراين، سيرؤ نظري و عملي امام بسان سيرؤ انبيا و اولياي الهي داراي سبك و مبتني بر اصول و مباني است كه شناخت آنها در شرح و تفسير افكار آن بزرگ نقش كليدي ايفا مي كند و عدم احاطه بر آنها ممكن است چنين تصوري پديد آورد كه امام افكار و انديشه اش متناقض است و با يكديگر همخواني ندارد؛ بعنوان مثال چرا از سويي جامعه را به ولايت مطلقؤ فقيه فرا مي خواند و از سوي ديگر بطور قاطع اعلام مي دارد كه: "ميزان راي ملت است"؟ چرا از سويي بر فقه سنتي تاكيد مي كند و از سوي ديگر بر نقش زمان و مكان و پويايي فقه اصرار مي ورزد؟


اينها و دهها معماي ديگر كه كليد حلشان در فهم مباني و اصول فكري آن حضرت نهفته است.


3. لزوم هم آوايي با امام در انديشه و احساس:


بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه گفتار و كردار امام راحل ترجمان قرآن و سنت معصومين (ع) است و قرآن دريايي است ناپيدا كرانه كه جز پاكان و راسخان در علم را به اعماق آن راه نيست "لايمسه الاالمطهرون" و "مايعلم تاويله الا اللّه و الراسخون في العلم"(14) جز پاكان، حقيقت آن را لمس نتوانند كرد. و تاويل آن را جز خدا و راسخان در علم ندانند.





  • هر دلي از سر او آگاه نيست
    محرم آن جز ولي اللّه نيست(15)



  • محرم آن جز ولي اللّه نيست(15)
    محرم آن جز ولي اللّه نيست(15)



به همين سبب عترت از كتاب خدا جدايي ناپذير است چون قرآن صامت را فقط قرآن ناطق مي تواند تبيين كند. گفتار و كردار معصوم (ع) تفصيل اجمال قرآن است. همانگونه كه عمق قرآن را جز پاكان ادراك نمي كنند ژرفاي سنت ائمه (ع) را نيز جز پاكان و نوادر روزگار و عالمان رباني ادراك نتوانند كرد علي (ع) فرمود: "انّ امرنا صعب مستصعب، لايحمله الا عبد مومن امتحن اللّه قلبه للايمان، و لايعي حديثنا الا صدور امينه و احلام رزينه" (16) دانستن كار ما بسي دشوار است، كسي آن را بر نمي تابد جز بنده اي كه خداوند قلب او را براي ايمان آزموده باشد و سخن ما را نمي فهمد جز سينه هاي امانتدار و عقلهاي استوار. عقل رزين همان است كه مولوي از آن به عقلِ عقل يا عقل كل و عقل انبيا و اوليا يا خرد تعبير مي كند:





  • "عقل عقلند اوليا و، عقلها
    "عقل جزئي را قرين كن با خرد
    تا كه بازآيد خرد از خوي بد"



  • بر مثال اشتران تا انتها"
    تا كه بازآيد خرد از خوي بد"
    تا كه بازآيد خرد از خوي بد"



شايد تعبير "اولوالالباب" يا خرد ناب در قرآن نيز در همين مفهوم به كار رفته باشد. پس، بايد ميان عالم و معلوم، تجانس و سنخيتي باشد تا ادراك كامل تحقق پذيرد به گفتؤ مولوي:





  • پس قيامت شو قيامت را ببين
    تا نگردي او، ندانيّش تمام
    عقل گردي عقل را داني كمال
    عشق گردي عشق را داني جمال(17)



  • ديدن هر چيز را شرط است اين
    خواه كان انوار باشد يا ظلام
    عشق گردي عشق را داني جمال(17)
    عشق گردي عشق را داني جمال(17)



اينك بايد دانست كه سخن و سيرؤ امام راحل، تفسير و تجسم ثقلين است. كردار و گفتار آن ولي بحق پرتوي است از آفتاب قرآن و سنت. بدينسان، شرح و فهم سيره و سخن او نيز عقل رزين مي طلبد "شمس تبريز تو را عشق شناسد نه خرد" يا:





  • تو را شور حسيني مي شناسد
    خميني را خميني مي شناسد(18)



  • خميني را خميني مي شناسد(18)
    خميني را خميني مي شناسد(18)



يا به گفتؤ حافظ:





  • "شرح مجموعؤ گل مرغ سحر داند و بس
    اي كه از دفتر عقل آيت عشق آموزي
    ترسم اين نكته بتحقيق نداني دانست"



  • كه نه هر كو ورقي خواند معاني دانست
    ترسم اين نكته بتحقيق نداني دانست"
    ترسم اين نكته بتحقيق نداني دانست"




به عبارت ديگر؛ سخن بزرگان را بزرگان مي‏فهمند. سخنان و سيرؤ امام راحل برخاسته از انديشؤ عادي نيست بلكه محصول افكار و انديشؤ عالي است. آنانكه مي خواهند سخنان او را شرح كنند بايد از انديشؤ عالي برخوردار باشند وگرنه نمي توان با انديشؤ عادي به بررسي فكر و انديشؤ عالي همت گماشت.


4. لزوم توجه به قواعد اصولي ـ بخصوص اصول لفظي ـ در بررسي:


سخنان امام مانند آيات قرآن و روايات و يا هر گفتار يا كردار ديگري مشتمل بر نص و ظاهر، عام و خاص، مفهوم و منطوق، محكم و متشابه است. بنابراين، قواعدي چون: حكومت و ورود، قاعدؤ تخصيص و تخصص و جمع عرفي و... كه در اصول لفظي و غيرلفظي جاري است عيناً در شرح آثار و انديشه هاي امام جاري خواهد بود؛ يعني، همانگونه كه در ادلؤ لفظي، نص بر ظاهر، خاص بر عام مقدم بود و مفهوم مانند منطوق حجيّت داشت يا متشابه در پرتو محكم تفسير مي شد و در صورت تعارض جمع عرفي به عمل مي آمد يا قطعي السند بر


ظني السند مقدم داشته مي شد در شرح و بررسي آثار و انديشه هاي امام خميني نيز طبق همان ضوابط عمل مي شود. زيرا اصول و قواعد لفظي براي فهم مراد خداوند، سنت رسول اكرم (ص) و اهل بيت (ع) است. شارح و مفسر آثار آن بزرگ نيز مي خواهد خط امام را از گفتار و كردار او به دست آورد؛ بديهي است كه اصول و قواعد لفظي و
پاره اي از قواعد اصولي غيرلفظي اختصاص به تحقيق و بررسي در قرآن يا گفتار و كردار معصومين (ع) ندارد.


نص، اثري است كه بطور صريح بر مراد گوينده دلالت دارد و جز يك مفهوم از آن به ذهن نمي آيد مانند: "علم توانايي مي دهد" ولي "ظاهر "سخني است كه داراي دو معني است ولي هنگام شنيدن آن فقط يكي از دو معني به ذهن متبادر مي شود مانند "نماز بپا داريد" كه مفهوم واجب بودن نماز به ذهن متبادر مي شود.


عام سخني است كه بر شمول و فراگيري يك حكم دلالت دارد. مانند "هر عالمي را گرامي بداريد" ولي "خاص" سخني است كه حكم آن فقط مصاديق خاصي را شامل
مي شود. مانند "عالمان پروا پيشه را گرامي بداريد". يا امام ـ ره ـ آنجا كه مي فرمايد:


"ما انقلاب خود را به تمام جهان صادر مي‏كنيم" بطور عام سخن گفته است ولي آنجا كه مي فرمايد: "ما از اوّل گفتيم كه انقلابمان را صادر مي كنيم ولي صدور انقلاب به لشكركشي نيست"(19) عموم عام را تخصيص زده و دايرؤ آن را محدود كرده است؛ چنانكه سخن ممكن است علاوه بر منطوق، مفهوم داشته باشد منطوق همان دلالت مطابقي سخن است ولي مفهوم مدلول التزامي است؛ براي مثال وقتي كه آيؤ سورؤ حجرات مي فرمايد: "اگر فاسقي براي شما خبري آورد دربارؤ آن تحقيق كنيد."(20) مفهوم مخالف آن چنين مي شود "اگر شخص عادلي براي شما خبري آورد تحقيق و تفحص لازم نيست. محكم، سخني است كه دلالت آن بر مقصود نياز به تاويل ندارد ولي متشابه آن است كه بدون تاويل و توجيه، مفهوم ظاهري آن غلط و غيرمعقول به نظر مي رسد. براي مثال، آيؤ "وجوهٌ يومئذٍ ناضره الي ربها ناظره" در آن روز صورتهايي شاداب و مسرور است و به پروردگارشمي نگرد، متشابه است ولي آيؤ "لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار" (21) چشمها او را نمي بينند ولي او همؤ چشمها را مي بيند، محكم است از همين روي آيؤ پيشين را تفسير مي كند.


بنابراين، دعوت امام به حفظ فقه سنتي و فقه جواهري متشابه است(22) زيرا علاوه بر دلالت بر حفظ سبك و شيوؤ عميق فقاهتي گذشتگان، بر جمود و پافشاري بر متون فقه استدلالي و مسائل گذشته و عدم نوآوري در اجتهاد نيز دلالت دارد ولي در پرتو توجه به نقش زمان و مكان و طرد تحجر و جمود
مي توان به مراد واقعي امام از آن سخن متشابه پي برد. همانگونه كه در شرايط تعارض ظاهري ميان آثار او ممكن است قاعدؤ حكومت و ورود يا جمع عرفي جاري گردد. براي مثال امام در جايي مي فرمايد: "ميزان راي ملت است" كه بر گرايش عميق بر نظام دموكراسي دلالت دارد ولي ازسوي ديگر امام بر"ولايت مطلقؤ فقيه" تأكيد مي‏كند:"همين ولايتي كه براي رسول اكرم(ص) و امام در تشكيل حكومت و اجرا و تصدي اداره هست براي فقيه هم هست."(23) كه
خام انديشان حمايت از نظام استبدادي يا "استبداد فقيه" را از آن مي فهمند. ليكن اين دو سخن به ظاهر متعارض كاملاً قابل جمع است و آن اينكه امام نه دموكراسي به مفهوم غربي آن را تاييد مي كند و نه از نقش رهبري به مفهوم استبدادي آن حمايت مي كند بلكه او طرفدار نظام حكومتي "الهي ـ مردمي" است؛ يعني، نظامي كه در آن شرايط رهبر توسط قرآن و سنت معين شده است و مردم نيز موظفند كه بر اساس همان شرايط و ويژگيها رهبر را انتخاب كنند و مورد پشتيباني قرار دهند. پس حاكميت از آن خداست كه از مجراي حاكميت مردم و فقيه عينيّت پيدا مي‏كند. بنابراين، دموكراسي اسلامي، دموكراسي است كه با نقش و حاكميت مردم گره خورده است از همين روي از مفاسد و معايب دموكراسي غربي بدور است.


اين اصل در شرح انديشه هاي عرفاني و غزليات امام نيز كارآيي خاصي دارد آنجا كه مي فرمايد:





  • "در ميخانه گشاييد به رويم شب و روز
    كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم"



  • كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم"
    كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم"



چنين به ذهن مي آيد كه امام با اصل عقل و علم رسمي مدرسه سر سازگاري ندارد بلكه مشرب او مشرب عشق و ذوقيات عرفاني است ولي آنگاه كه در وصيتنامؤ الهي ـ سياسي اش مي خوانيم: "اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاي پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد باشد، هيچگاه اسلام و هيچ مذهب توحيدي با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد، بلكه علم و صنعت مورد تاكيد اسلام و قرآن مجيد است."(24) پي مي بريم كه تناقضي در ميان نيست بلكه سخن بلند است و دقت بيشتري مي طلبد.


پس چنانكه ملاحظه شد توجه به اصول لفظي در شرح و تبيين آثار امام نقش كليدي ايفا مي كند.


چكيدؤ بحث


پژوهشگر آثار امام بايد نخست بر اساس بنيادهاي تحقيق، موضوع تحقيق خويش را معين كند. پس از آن، به گردآوري اسناد و مدارك بپردازد سپس هدف تحقيق خويش را از ميان اهداف چهارگانه تعيين كند؛ يعني، مشخص سازد كه آيا هدفش معرفي آثار علمي، استنباط انديشه يا مبادي فكري و يا تحليل ابعاد شخصيتي امام و يا بررسي تطبيقي آثار اوست؟ پس از آن بر اساس شناسايي ماهيت فرضيه و موضوع تحقيق، بايد شيوؤ مناسب بررسي را انتخاب كند؛ يعني، اگر موضوع تحقيق و فرضيه ها جنبؤ حكمي داشته باشد شيوؤ اجتهادي و اگر ماهيت آن صرف مصداق و پديده شناسي باشد، روشهاي تحليل موضوعي را انتخاب خواهد كرد. آنچه كه در مرحلؤ بررسي


فرضيه ها بسيار سرنوشت ساز است اين است كه پژوهشگر بايد مراقب باشد تا به دام


شيوه هاي ناصواب؛ يعني، روشهاي گزينشي و پيش داوري گرفتار نشود بلكه اسلوب همه جانبه و نظام مند را برگزيند. آنچه كه او را در گزينش و طي طريق حقيقت ياري خواهد كرد چهار اصل اساسي است: يكي اينكه پژوهشگر بايد در بررسي خود، تحليل حكمي را از موضوعي جدا كند و هر يك از آنها را با شيوؤ مناسب بطور نظام مند بررسي كند و بخاطر خطا در تحليل موضوع به دام خطا در حكم گرفتار نشود. ديگر اينكه بر پژوهشگر لازم است بر اصول و مبادي فكري امام ـ مبادي تصديقيه ـ تسلط كافي پيدا كند، بديهي است كه چون اين مبادي غالباً از مقولؤ اصول متعارفه نيستند بلكه از مقولؤ موضوعه اند، پژوهشگر ناگزير است درصدد اثبات و تنقيح آنان نيز برآيد تا در تحليل آثار و انديشه هاي امام كه به منزلؤ مسائلمي باشند با مشكل مواجه نشود و يا تحقيق او سر از سطحي نگري برداشت عاميانه درنياورد. ديگر اينكه چون آثار و انديشه هاي امام محصول شخصيت متعالي است، سنخيت ميان عالم و معلوم ضروري خواهد بود بنابراين، پژوهشگر به ميزان تعالي شخصيتي خويش بر آثار امام احاطؤ علمي خواهد يافت؛ يعني، هر چه بيشتر از بعد احساس و انديشه با امام هم آوايي داشته باشد به همان ميزان به آفاق فكري و شخصيتي او دست مي يابد و در نهايت، جايگاه استخدام و به كارگيري قواعد و اصول لفظي در تحقيق حكمي و موضوعي است كه پژوهشگر ناگزير از توجه به آن است؛ زيرا اين اصول و قواعد، اختصاص به وادي استنباط احكام از كتاب و سنت ندارند.


من آنچه شرط بلاغ است مجملي گفتم


تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل







1. نادري، عزت اللّه و سيف نراقي، مريم، روشهاي تحقيق و چگونگي ارزشيابي آن، ص 59


2. انعام/ 53


3. بقره/ 189. ر. ك، تفسير نورالثقلين، ج ا، ص 178، حديث 623


4. راغب اصفهاني، مفردات.


5. استاد مظفر، محمد رضا، المنطق، ص 23، چاپ دارالتعارف، بيروت


6. ر. ك، شريعتمداري، علي، روانشناسي تربيتي، ص


7. نادري، عزت اللّه و سيف نراقي، مريم، روشهاي تحقيق و چگونگي ارزيابي آن، ص 59


8. نسأ/ 50 و يونس/ 39


9. شهيد صدر، محمد باقر، اقتصادنا، ص 291، چاپ دارالتعارف، بيروت


10. همان، ص 382


11. همان، ص 383


12. همان، ص 391


13. عنكبوت/ 43


14. واقعه/ 79 و آل عمران/ 7


15. از تپشهاي اين قلم.


16. نهج البلاغؤ دكتر شهيدي، خطبؤ 189


17. ر. ك، استاد همايي، جلال الدين، مولوي نامه، ج 2، ص 925.


18. از تپشهاي اين قلم.


19. روزنامؤ جمهوري اسلامي، 11/8/64، ديدار با كارداران كشورهاي عربي و آفريقايي


20. حجرات/ 6


21. قيامت/ 22 و 23 و انعام/ 103


22. صحيفؤ انقلاب، ص 5، چاپ ارشاد


23. در جستجوي راه از كلام امام، دفتر 8، روحانيت، ص241


24. صحيفؤ نور، ص 9، چاپ ارشاد.


/ 1