تفاوت های بیولوژیک زن و مرد «بدن، روان و هوش» نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفاوت های بیولوژیک زن و مرد «بدن، روان و هوش» - نسخه متنی

سید هادی حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌ ‌تفاوتهاي‌ بيولوژيك‌ زن‌ و مرد

‌ ‌«بدن، روان‌ و هوش»

‌ ‌حسيني‌

انسان‌ در طول‌ تاريخ‌ از ناحيه‌ زياده‌روي‌ و كم‌انگاري‌ آسيبهاي‌ فراوان‌ ديده‌ است‌ و اين‌ دو گرايش‌ او را از پيمودن‌ راه‌ تعادل‌ بازداشته‌اند. مسأله‌ شناخت‌ زن‌ و نگرش‌ به‌ ويژگيهاي‌ او نيز دستخوش‌ اين‌ روند گرديده‌ است‌ و يك‌ سونگريها دربارة‌ زن‌ در شرق‌ و غرب‌ رواج‌ داشته‌ است.

يك‌ نگرش‌ به‌ تحقير زن‌ مي‌پردازد، حقوق‌ انساني‌ و جايگاه‌ اجتماعي‌ مطلوب‌ را براي‌ او به‌ رسميت‌ نمي‌شناسد و شناخت‌ ناقصي‌ از ويژگيهاي‌ بدني‌ و رواني‌ او ارائه‌ مي‌دهد و نگرش‌ افراطي‌ ديگر بر آن‌ است‌ تا تمايزات‌ طبيعي‌ دو جنس‌ را ناديده‌ انگارد و زن‌ را به‌ فضاي‌ مردانه‌ بكشد و رفتار مرد را براي‌ او بهشت‌ آرماني‌ جلوه‌ دهد و تفاوتهاي‌ طبيعي‌ و رواني‌ بين‌ زن‌ و مرد را صرفاً‌ با عواملي‌ چون‌ فرهنگ، محيط، تربيت، شرايط‌ اجتماعي‌ و... توجيه‌ كند و مسائل‌ زيستي‌ و ذاتي‌ را ناچيز و بي‌اهميت‌ به‌ حساب‌ آورد. اين‌ نوشته‌ بر آن‌ است‌ تا روش‌ واقع‌بينانه‌تري‌ را در اين‌ زمينه‌ ارائه‌ دهد و از ديدگاه‌ علم، نظرات‌ متخصصان‌ را بازگويد و مسائلي‌ را در سه‌ زمينه‌ روشن‌ سازد.

1. مسائل‌ فيزيولوژيكي‌ و ساختمان‌ بدن.

2. كيان‌ رواني‌ زن‌ و مرد.

3. هوش‌ و استعداد.

اميد است‌ اين‌ تحقيق‌ زمينه‌هاي‌ پژوهش‌ ژرف‌تر دربارة‌ زن‌ و مرد را فراهم‌ آورد.

‌ ‌يكم: تفاوتهاي‌ بدن‌ زن‌ و مرد

‌ ‌1. دستگاه‌ توليد مثل‌

اساسي‌ترين‌ تفاوت‌ ميان‌ زن‌ و مرد، تمايز دستگاه‌ تناسلي‌ آنها از يكديگر است‌ كه‌ خود خاستگاه‌ تفاوتهاي‌ بسيار ديگري‌ است‌ و از جنس‌ آدمي، دو نوع‌ متمايز با ويژگيهاي‌ جسمي‌ و رواني‌ مختلف‌ پديد مي‌آورد. رفتار جنسي‌ زن‌ و مرد و نوع‌ تمايلاتشان، تفاوتهاي‌ اساسي‌ دارد و منشأ تفاوت‌ در احكام‌ جنسي‌ ميان‌ زن‌ و مرد در شرع‌ اسلام‌ را از جمله‌ بايد در همين‌ تفاوتهاي‌ طبيعي‌ جست. اگر در احكام‌ تمكين، دفعات‌ مقاربت، جنابت، تعدد زوجات، حرمت‌ مقاربت‌ در دوران‌ قاعدگي‌ زن، منع‌ چند شوهري‌ زن‌ در زمان‌ واحد، تحريم‌ روابط‌ جنسي‌ نامشروع، و... موارد ديگري‌ احياناً‌ تفاوت‌ در برخي‌ احكام‌ شرعي‌ ديده‌ مي‌شود بي‌شك‌ به‌ تفاوتهاي‌ جدي‌ طبيعي‌ در بدن‌ و اعصاب‌ و روان‌ آن‌ دو نيز مربوط‌ است. همچنين‌ به‌ احكام‌ بارداري، احكام‌ آميزش، احكام‌ بلوغ، احكام‌ يائسگي، احكام‌ شيردادن، احكام‌ قاعدگي، احكام‌ مربوط‌ به‌ زايمان، احكام‌ نفقه‌ و وظيفة‌ مرد در تأمين‌ اقتصادي‌ زن‌ و مجبور نبودن‌ زن‌ در تأمين‌ مخارج‌ زندگي، احكام‌ ارث‌ و نيز برخي‌ تفاوتها در حدود و ديات‌ و احكام‌ جهاد و... مي‌توان‌ اشاره‌ كرد و برخي‌ از علل‌ تفاوتهائي‌ در بعضي‌ از احكام‌ و حقوق‌ را مي‌توان‌ در همين‌ تفاوتهاي‌ بيولوژيك‌ و فيزيولوژيك‌ تعقيب‌ كرد. اينك‌ براي‌ روشن‌ شدن‌ اختلافهاي‌ تكويني‌ و طبيعي‌ ميان‌ زن‌ و مرد، به‌ شمه‌اي‌ از اين‌ تفاوت‌ها اشاره‌ مي‌كنيم‌ و نظريات‌ گوناگوني‌ كه‌ در جهان‌ علم‌ جديد در خصوص‌ تفاوتهاي‌ زن‌ و مرد مطرح‌ است‌ ارائه‌ مي‌كنيم:

سلول‌ تخم‌ (اسپرم‌ و تخمك) در دو جنس‌ از نظر شكل، اندازه، تعداد، تحرك‌ و عمر از هم‌ متمايزند. زن‌ در طور دوران‌ باروري‌ حدود 400 تخمك‌ توليد مي‌كند، حال‌ آن‌ كه‌ در هر بار انزالِ‌ مرد 400 ميليون‌ اسپرم‌ وجود دارد. سلول‌ تخم‌ زن‌ تنها كروموزوم‌ جنسي‌ X (ايكس) دارد، ولي‌ اسپرمها داراي‌ دونوع‌X و Y (ايگرگ)اند و جنسيت‌ جنين‌ بسته‌ به‌ اين‌ كه‌ كدام‌ يك‌ از اسپرمهاي‌ مرد با تخمك‌ لقاح‌ كند، معين‌ مي‌شود و زن‌ در پسر يا دختر شدن‌ نطفه‌ نقش‌ چنداني‌ ندارد. بلوغ‌ جنسي‌ به‌ طور معمول‌ در جنس‌ زن‌ زودتر از مرد رخ‌ مي‌دهد، و صفات‌ ثانويه‌ جنسي‌ در دختران‌ حدود 2 سال‌ زودتر از پسران‌ پديد مي‌آيد.

توان‌ باروري‌ مرد بسي‌ بيشتر از زن‌ است و تا 80 سالگي‌ و پس‌ از آن‌ مي‌تواند ادامه‌ يابد، در حالي‌ كه‌ مي‌توان‌ باروري‌ زن‌ با يائسگي‌ كه‌ در حدود 50 سالگي‌ رخ‌ مي‌دهد، پايان‌ مي‌يابد. و بعلاوه‌ عقيمي‌ در زنان‌ بسيار شايعتر از مردان‌ است. در مراحل‌ مختلف‌ آميزش‌ جنسي: مرحله‌ تحريك، ميل‌ به‌ جنس‌ مخالف، مرحله‌ تهييج‌ و استمرار شهوت، مرحله‌ اوج‌ لذت‌ جنسي‌ و نيز ارضاي‌ جنسي‌ و فروكش‌ نمودن‌ شهوت، ميان‌ زن‌ و مرد تفاوتهايي‌ وجود دارد. ميل‌ جنسي‌ مرد شديدتر از زن‌ است و جنبة‌ شهواني‌ بيشتري‌ دارد. زن‌ براي‌آميزش‌ به‌ عوامل‌ رواني، احساسي، ذهني‌ و فيزيكي‌ نيازمند است. توان‌ آميزش‌ در مرد با انزال‌ پايان‌ مي‌يابد ولي‌ در زن‌ مي‌تواند بارها تكرار شود.

در دستگاه‌ توليد مثل‌ زن‌ تحولات‌ هورموني‌ و نوسان‌ آنها و تأثير هورمونها بر مغز و ديگر اندامها به‌ ويژه‌ در اعضاي‌ تناسلي، پديده‌هايي‌ چون‌ قاعدگي‌ آبستني، زايمان، شيردهي‌ و يائسگي‌ را پديد مي‌آورد، و بر جسم‌ و روان، كار، رفتار و فعاليت‌ زن‌ تأثير مي‌گذارد. زن‌ با باردار شدن، احساس‌ تماميت‌ و كمال‌ مي‌كند و حس‌ جاودانگي‌اش‌ ارضأ مي‌شود. بهترين‌ سن‌ براي‌ بارداري‌ 17 تا 25 سالگي‌ است‌ و در 30 سالگي‌ توان‌ باروري‌ زن‌ كاهش‌ مي‌يابد و در طول‌ دوران‌ بارداري‌ تغييرات‌ زيادي‌ در بدن‌ مادر پديد مي‌آيد. در حدود 40 تا 50 سالگي‌ با بي‌نظم‌ شدن‌ قاعدگي‌ و قطع‌ آن‌ و پايان‌ كار تخمدانها يائسگي‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ خود از بحراني‌ترين‌ مراحل‌ زندگي‌ زن‌ است.

‌ ‌2. نقش‌ هورمونها

هورمون، يك‌ رابط‌ يا پيام‌ رسان‌ شيميايي‌ است‌ كه‌ از غدد درون‌ ريز ترشح‌ مي‌شود، در سراسر بدن‌ انتشار مي‌يابد و بر سلول‌ خاصي‌ (سلول‌هاي‌ هدف) تأثير مشخص‌ بر جاي‌ مي‌گذارد و اعمال‌ حياتي‌ بدن‌ را سامان‌ مي‌دهد.

‌ ‌آ. تستوسترون‌

هورمون‌ ويژه‌ جنس‌ نر تستوسترون‌ نام‌ دارد كه‌ در سراسر عمر از بيضه‌ها ترشح‌ مي‌شود و در دوران‌ بلوغ، ميزان‌ آن‌ به‌ سرعت‌ فزوني‌ مي‌گيرد و باعث‌ تمايزاتي‌ با زن‌ مي‌شود:

‌ ‌آ/1. تمايز و صفات‌ جنسي‌

در هفته‌هاي‌ نخستين‌ رشد، جنين‌ دختر و پسر از نظر اندامها بهم‌ شبيه‌اند و از دو ماهگي‌ به‌ بعد، هورمون‌ نر ترشح‌ كرده‌ و تفاوتها آغاز مي‌شود.

رشد سريع‌ قد، بيضه‌ها، آلت، انزال، تمايل‌ به‌ جنس‌ مخالف، روييدن‌ مو در ناحيه‌ زهار، سينه، زير بغل‌ و صورت، پهن‌ شدن‌ شانه‌ها، رشد ماهيچه‌ها و عضلات‌ و بمي‌ صدا از ترشح‌ هورمونهاي‌ مردانه‌ ناشي‌ مي‌شود.

‌ ‌آ/2. تفاوت‌ در قدرت‌ عضلاني‌ و تركيب‌ استخوانها

قدرت‌ عضلاني‌ زن‌ و مرد نيز بدين‌ علت، متفاوت‌ است‌ و كاركرد بدن‌ زن‌ و مرد را متفاوت‌ مي‌كند. تستوسترون‌ اثر سازنده‌ پرقدرتي‌ در توليد پروتئين‌ در سراسر بدن‌ دارد، رشد بافتهاي‌ عضلاني‌ را تحريك‌ مي‌كند، و بر قدرت‌ بدني‌ مرد مي‌افزايد. تودة‌ عضلاني‌ بدن‌ مرد به‌ طور متوسط‌ 50 درصد بيشتر از بدن‌ زن‌ است، از اين‌ رو مرد براي‌ انجام‌ كارهاي‌ سنگين‌ توانايي‌ بيشتري‌ مي‌يابد.

تستوسترون‌ از عوامل‌ رسوب‌ كلسيم‌ در استخوانهاست‌ و بر اندازه‌ و استحكام‌ آنها مي‌افزايد، اينكه‌ در مجموع‌ استخوانهاي‌ مرد نسبت‌ به‌ زن‌ درشت‌تر و با قوام‌ترند، و لگن‌ مرد شكل‌ قيفي‌ مي‌يابد و براي‌ تحمل‌ بارهاي‌ سنگين‌ آمادگي‌ بيشتري‌ دارد، از ترشح‌ اين‌ هورمون‌ ناشي‌ مي‌شود.

‌ ‌آ/3. پرخاشگري‌

تستوسترون‌ حالات‌ تهاجمي، رقابتي‌ و پرخاشگري‌ را برمي‌انگيزاند، وجود اين‌ هورمون‌ و نوسان‌ آن‌ گاه‌ مردان‌ را آن‌ چنان‌ خشمناك‌ مي‌سازد كه‌ ممكن‌ است‌ زندگي‌ خود و ديگران‌ را در خطر اندازند.

‌ ‌آ/4. افزايش‌ گلبولهاي‌ قرمز و متابوليسم‌ پايه‌

سطح‌ بالاي‌ هموگلوبين‌ و تعداد بيشتر گلبولهاي‌ قرمز در خون‌ مردان‌ ناشي‌ از ترشح‌ آندروژنها در جنس‌ مرد است. تستوسترون‌ حدود 10 تا 15 درصد بر ميزان‌ متابوليسم‌ پايه‌ مي‌افزايد، اشتها را برمي‌ انگيزد، و از عوامل‌ فزوني‌ نيازهاي‌ غذايي‌ مردان‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد.

‌ ‌آ/5. ضخامت‌ پوست‌

سختي‌ بافت‌ زير جلدي‌ و پوست‌ سراسر بدن‌ مرد ضخيم‌تر است.

‌ ‌آ/6. بيماريها و ايمني‌ بدن‌

ميزان‌ كلسترول‌(LDL) در خون‌ مرد بيشتر است و در فزوني‌ مقدار چربي‌ موجود در گردش‌ خون‌ و نيز رسوب‌ پلاكهاي‌ آترواسكلروزي‌ اثر زيادي‌ دارد و از اين‌ رو بيماريهاي‌ قلبي‌ و سكتة‌ مغزي‌ را در ميان‌ مردان‌ افزايش‌ مي‌دهد. و از سويي‌ باعث‌ كاهش‌ پاسخ‌ آنتي‌باديهاست‌ كه‌ خود آسيب‌ پذيري‌ دستگاه‌ ايمني‌ بدن‌ مرد را مي‌نماياند.

‌ ‌آ/7. رفتار و روان‌

اعتماد به‌ نفس‌ در مرد، بيشتر است و نياز به‌ نوازش‌ و در آغوش‌ كشيده‌ شدن‌ در زنان‌ زياد است.

‌ ‌آ/8. مغز

هورمونها به‌ طور مستقيم‌ سلول‌هاي‌ مغز را تحريك‌ مي‌كنند و بين‌ هورمونهاي‌ جنسي‌ و مغز، نوعي‌ تعامل‌ برقرار است. با برداشتن‌ بيضه، به‌ تدريج‌ قدرت‌ ابداع‌ از بين‌ مي‌رود و فرد به‌ كار و زندگي، كم‌ اعتنا مي‌شود. تستوسترون‌ در تمركز فكر اثر دارد، از خستگي‌ مي‌كاهد، و ادامه‌ فعاليتها و اجراي‌ كارها را آسان‌ مي‌كند.

‌ ‌ب. استروژن‌

استروژن‌ را مي‌توان‌ از هورمونهاي‌ ويژه‌ جنس‌ زن‌ دانست كه‌ در طول‌ عادت‌ ماهانه‌ نوسان‌ دارد، و بيشترين‌ ميزان‌ ترشح‌ آن‌ پيش‌ از تخمگذاري‌ است. استروژن‌ در زندگي‌ زن‌ نقش‌ اساسي‌ و مهم‌ دارد، بيش‌ از 300 بافت‌ مختلف‌ بدن‌ زن‌ براي‌ آن‌ گيره‌ دارد و كمبود آن‌ با تغييرات‌ فيزيكي‌ شديدي‌ همراه‌ است. موارد زير نقشهاي‌ عمدة‌ اين‌ هورمون‌ را مي‌نماياند:

‌ ‌ب/1. صفات‌ ثانويه‌ جنسي‌ و دستگاه‌ تناسلي‌

ترشح‌ استروژن‌ اندامهاي‌ زنانه‌ را تشكيل‌ مي‌دهد و رحم، پستانها و اندامهاي‌ تناسلي‌ خارجي‌ زن‌ پس‌ از بلوغ‌ بر اثر افزايش‌ ترشح‌ اين‌ هورمون‌ رشد مي‌كنند. لگن، پهن‌ و عمق‌ آن‌ كم‌ مي‌شود، چربي‌ زير پوست‌ افزايش‌ مي‌يابد، و ميل‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ پديد مي‌آيد.

‌ ‌ب/2. آبستني، زايمان‌ و شيردهي‌

ترشح‌ استروژن‌ به‌ رشد و تكامل‌ غدد آندومتر (لاية‌ داخلي‌ رحم) مي‌انجامد كه‌ ديواره‌ رحم‌ را براي‌ پذيرش‌ جنين‌ آماده‌ مي‌كند. و شيردادن‌ طبيعي‌ با مصرف‌ آن‌ متوقف‌ مي‌شود.

‌ ‌ب/3. استخوانها و مفاصل‌

استروژن‌ با آن‌ كه‌ در تحريك‌ رشد استخوانها و عضلات‌ اثر دارد و از رشد زياد آنها جلوگيري‌ مي‌كند. و از اين‌ روست‌ كه‌ به‌ طور نسبي‌ قد زن‌ از مرد كوتاهتر مي‌ماند. كاهش‌ ترشح‌ اين‌ هورمون‌ عامل‌ مؤ‌ثري‌ در بروز پوكي‌ استخوان‌ به‌ شمار مي‌رود، واز روست‌ كه‌ حدود 14 زنان‌ در 60 تا 90 سالگي‌ دچار يك‌ شكستگي‌ در استخوان‌ ميشوند. تحرك‌ و نرمي‌ مفاصل و نرمي‌ و انعطاف‌پذيري‌ بيشتر بدن‌ زنان‌ را مي‌توان‌ ناشي‌ از آن‌ دانست.

‌ ‌ب/4. قلب‌ و عروق‌

استروژن‌ در كاهش‌ چربي‌ خون‌ مؤ‌ثر است، و از اين‌رو بيماريهاي‌ ناشي‌ از تنگي‌ عروق‌ و تصلب‌ شرائين‌ در ميان‌ زنان‌ كمتر است.

‌ ‌ب/5. سيستم‌ ايمني‌ بدن‌ و بيماريها

استروژن‌ مقاومت‌ طبيعي‌ بدن‌ را در برابر بيماريهاي‌ سوخت‌ بالا مي‌برد.

‌ ‌ب/6. حس‌ بويايي، پوست، چربي‌ و...

استروژن‌ بر حساسيت‌ حس‌ بويايي‌ مي‌افزايد و از عوامل‌ رسوب‌ چربي‌ در بدن‌ زنان‌ است و در نرمي‌ و صافي و كم‌ مويي پوست‌ بدن‌ نقش‌ دارد.

‌ ‌ب/7. روان‌ و رفتار

از عوامل‌ اصلي‌ تغيير حالات‌ زنان، نوسان‌ سطح‌ استروژن‌ در خون‌ آنهاست‌ كه‌ در رفتار زن‌ اثر مي‌گذارد. وقتي‌ ترشح‌ استروژن‌ تنزل‌ مي‌يابد، زن‌ بي‌تاب‌ مي‌شود و آرامش‌ رواني‌اش‌ بهم‌ مي‌خورد.

‌ ‌ب/8. مغز

پيداست‌ كه‌ اثر هورمونها در بدن‌ از طريق‌ تأثير آنها بر مغز است. زناني‌ كه‌ از هورمون‌ استروژن‌ براي‌ جلوگيري‌ از بارداري‌ استفاده‌ مي‌كنند، علائم‌ خستگي‌ روحي‌ و رواني‌ در آنها بروز مي‌يابد، مطالعات‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ اين‌ افسردگي‌ بااختلال‌ در متابوليسم‌ مغز ارتباط‌ دارد. تأثير استروژن‌ بر مغز و در نتيجه‌ بروز رفتارهاي‌ خاص‌ در انسان‌ و حيوانات‌ مورد تأييد پژوهشگران‌ است.

‌ ‌ج. پروژسترون‌

اين‌ هورمون‌ نيز ويژه‌ جنس‌ زن‌ است. و در تنظيم‌ دورة‌ جنسي آماده‌ سازي‌ رحم‌ نقش‌ دارد، ادامه‌ بارداري‌ بدون‌ آن‌ ممكن‌ نيست، رشد غده‌هاي‌ شيري‌ پستان‌ ناشي‌ از افزايش‌ ترشح‌ آنست. و عامل‌ افزايش‌ حرارت‌ پاية‌ بدن‌ زن‌ در زمان‌ تخمك‌ گذاري‌ مي‌باشد. پروژسترون‌ يك‌ هورمون‌ آرام‌ بخش‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد و در ايجاد صلح‌ و آرامش‌ در جنس‌ ماده‌ هنگام‌ بارداري‌ نقش‌ دارد و از اين‌ رو برخي‌ از محققان‌ استفاده‌ از آن‌ را براي‌ كنترل‌ رفتارهاي‌ غيرقانوني‌ و تجاوزها مطرح‌ ساخته‌اند.

پرولاكتين، اكسي‌ توسين، و ريلاكسين‌ نيز از هورمونهايي‌ هستند كه‌ در جنس‌ مرد نقش‌ چندان‌ شناخته‌ شده‌اي‌ ندارند، و در جنس‌ زن‌ وظايف‌ مهم‌ برعهده‌ دارند. پرولاكتين‌ رفتار مادرانه‌ را به‌ وجود مي‌آورد و در شيردهي، جلوگيري‌ از تخمك‌ گذاري، نقش‌ دارد. و در پرندگان‌ اين‌ هورمون‌ موجب‌ لانه‌ سازي، و خوابيدن‌ روي‌ تخمها مي‌گردد و برخي‌ آن‌ را هورمون‌ محبت‌ مادري‌ ناميده‌اند.

به‌ اين‌ ترتيب‌ مي‌توان‌ دريافت‌ كه‌ پس‌ از عامل‌ كروموزومي، هورمونهاي‌ جنسي‌ متفاوت‌ در زن‌ و مرد، يك‌ عامل‌ بيولوژيكي‌ تعيين‌ كنندة‌ جنسيت‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد، و هورمونهاي‌ جنسي‌ نر و ماده‌ با هم‌ در تضاد هستند، تزريق‌ هريك‌ از آنها به‌ جنس‌ مخالف، به‌ افول‌ صفات‌ جنسي‌ مربوط‌ به‌ آن‌ مي‌انجامد، و همين‌ خاصيت‌ مورد استفادة‌ كساني‌ قرار گرفته‌ كه‌ با استفاده‌ از هورمونها جنسيت‌ خود را تغيير مي‌دهند.

‌ ‌3. طول‌ عمر و مرگ‌

براساس‌ آمارها به‌ طور متوسط‌ زنان‌ 7 سال‌ بيشتر از مردان‌ زندگي‌ مي‌كنند، و در دوران‌ جنيني، نوزادي، كودكي‌ و سالمندي، مرگ‌ جنين‌ مرد بيش‌ از زن‌ است. با آن‌ كه‌ در بسياري‌ از كشورها توليد نوزاد پسر بر دختر پيشي‌ دارد، در پايان‌ عمر تعداد بيوه‌ زنان‌ بيشتر مي‌شود، و آمار پيرزنهاي‌ بالاي‌ 100 سال‌ در جهان‌ به‌ 9 برابر پيرمردان‌ مي‌رسد. و بي‌ گمان‌ در شرايط‌ مساوي‌ از نظر امكانات‌ بهداشتي‌ و رفاهي‌ به‌ طور محسوسي‌ زنان‌ بيشتر از مردان‌ عمر مي‌كنند. براي‌ توجيه‌ اين‌ پديده‌ موضوع‌ زير قابل‌ توجه‌ است:

‌ ‌تفاوت‌ فيزيولوژيكي‌ بدن‌ و اندامها و نيازها

زن‌ و مرد از نظر ساختمان‌ بدني‌ نقاط‌ تمايز آشكار دارند، سن‌ بلوغ‌ آنها با هم‌ فرق‌ مي‌كند، نيازهاي‌ غذايي، ويتاميني‌ و معدني‌ آنها از هم‌ متفاوت‌ است. تودة‌ چربي‌ بدن‌ زن‌ بيشتر و بافت‌ عضلاني‌ آنها كمتر است، متابوليسم‌ پايه‌ زنان‌ حدود 5 درصد كمتر از مردان‌ است، و در نتيجه‌ آنان‌ با طول‌ عمر مساوي‌ سوخت‌ و ساز كمتري‌ دارند، مقدار كالري‌ كه‌ مرد در طول‌ 70 سال‌ براي‌ اعمال‌ حياتي‌ خود مصرف‌ مي‌كند براي‌ 75 سال‌ زن‌ كافي‌ است. اين‌ گونه‌ تفاوتها مي‌تواند در راستاي‌ توجيه‌ عمر بيشتر زنان‌ مطرح‌ شود. گذشته‌ از اين‌ها، مقاومت‌ جسمي‌ و رواني‌ در برابر بيماريهاي‌ عفوني و شرايط‌ نامناسب‌ در جنس‌ زن‌ بيشتر از مرد است، نقش‌ هورمونهاي‌ جنسي‌ را نيز در اين‌ ميان‌ نمي‌توان‌ ناديده‌ انگاشت. وجود دستگاه‌ تناسلي‌ متفاوت‌ و ايفاي‌ نقش‌ فاعل‌ مرد در آميزش‌ جنسي‌ كه‌ طي‌ آن‌ حدود 150 كيلوكالري‌ انرژي‌ مصرف‌ مي‌كند، و مسائل‌ خاص‌ زنان‌ همچون‌ قاعدگي‌ و يائسگي، همه‌ در اين‌ راستا مطرحند. وجود كروموزوم‌Y در مردان‌ و بيماريهاي‌ وابسته‌ به‌ جنس و نيز ديگر بيماريها كه‌ در مردان‌ شيوع‌ بيشتر دارد، مسائل‌ درماني‌ و مراقبتهاي‌ بهداشتي، نوع‌ شغل‌ و حوادث نويد بخش‌ عمر بيشتر براي‌ زنان‌ است. آنان‌ با آن‌كه‌ به‌ بعضي‌ از اختلالات‌ همچون‌ پوكي‌ استخوان‌ و رماتيسم‌ و... بيشتر دچار مي‌شوند،ولي‌ بي‌ آنكه‌ از پا در آيند، به‌ زندگي‌ و روند طبيعي‌ عمر ادامه‌ مي‌دهند.

‌ ‌4. يافته‌هاي‌ آزمايشگاهي‌

در يافته‌هاي‌ آزمايشگاهي‌ تفاوتهاي‌ قابل‌ توجهي‌ بين‌ دو جنس‌ در اندازة‌ هورمونهاي‌ هيپوفيز، تستهاي‌ كليه، دفع‌ كراتي‌ نين، باز جذب‌ گلوكز و... مشاهده‌ مي‌شود:

‌ ‌4/1. ارزشهاي‌ خوني‌

محدوده‌ طبيعي‌ گلبولهاي‌ قرمز در مردان‌ به‌ طور متوسط‌ 4/5 و در زنان‌ 8/4 ميليون‌ در هر ميكروليتر است. و به‌ طور كلي‌ مقادير اجزأ خوني‌ در زنان‌ در گروه‌ سني‌ باروري‌ 10 درصد كمتر از مردان‌ است.

‌ ‌4/2. هورمونهاي‌ جنسي‌

پيداست‌ كه‌ محدودة‌ طبيعي‌ تستوسترون، استراديول‌ و پروژسترون‌ در زن‌ و مرد فرق‌ مي‌كند.

‌ ‌5. نيازهاي‌ غذايي‌

تغذيه‌ كافي‌ و مناسب‌ در سلامت‌ جسمي‌ و رواني‌ انسان‌ نقش‌ مهمي‌ دارد، براي‌ رشد مغز و اندامها لازم‌ است‌ و بر مقاومت‌ بدن‌ در برابر عفونتها و بيماريها مي‌افزايد، و از بسياري‌ بيماريها پيش‌گيري‌ مي‌كند. تفاوت‌هاي‌ جنسي‌ در نيازهاي‌ غذايي‌ به‌ گونه‌ زير است:

‌ ‌1. چربيها

با آن‌ كه‌ در ساختمان‌ بدن‌ زن‌ حدود 10 درصد چربي‌ بيشتر از بدن‌ مرد است، و چاقي‌ مرد با زن‌ تفاوت‌ دارد. نياز به‌ اسيدهاي‌ چرب‌ ضروري‌ در جنس‌ مرد بيشتر از زن‌ است.

‌ ‌2. پروتئين‌ها

نياز به‌ پروتئين‌ در پسران‌ بيش‌ از دختران، و در مردان‌ بيش‌ از زنان‌ است. مرد براي‌ هر كيلوگرم‌ وزن‌ بدنش‌ به‌ 57/0 گرم‌ پروتئين‌ نياز دارد، اين‌ رقم‌ در زنان‌ به‌ 52/0 گرم‌ مي‌رسد. و در دوران‌ بارداري‌ و شيردهي‌ نيازهاي‌ پروتئيني‌ زنان‌ حدود 20 تا 30 گرم‌ در روز افزايش‌ مي‌يابد.

‌ ‌3. انرژي‌

نياز به‌ انرژي‌ به‌ عواملي‌ چون‌ فعاليت، اثر غذا و... وابسته‌ است، ولي‌ همواره‌ فرد درشت‌ اندام‌ بيشتر از ريزاندام‌ به‌ انرژي‌ نياز دارد. نياز به‌ انرژي‌ در زنان‌ روزانه‌ 1500 و در مردان‌ 2000 كالري‌ برآورد شده‌ است.

‌ ‌4. ويتامينهاي‌ محلول‌ در چربي‌K , E , D , A) )

در حالات‌ عادي‌ به‌ جز موارد اندك‌ نيازهاي‌ ويتاميني‌ مردان‌ از زنان‌ بيشتر است، تنها در دوران‌ بارداري‌ و شيردهي‌ است‌ كه‌ نيازهاي‌ ويتاميني‌ زنان‌ افزايش‌ مي‌يابد.

‌ ‌5. ويتامينهاي‌ محلول‌ در آب‌

از ميان‌ اين‌ ويتامينها، نياز مردان‌ به‌ ويتامين‌C ، فولاسين، نياسين، تيامين‌ (1B)، يبوفلاوين‌ (2(B و پريدوكسين‌ (6(B از زنان‌ بيشتر است.

‌ ‌6. مواد معدني‌

حدود 4 درصد وزن‌ بدن‌ را عناصر معدني‌ تشكيل‌ مي‌دهد، كمبود آنها در بدن‌ اختلالاتي‌ پديد مي‌آورد، نياز زن‌ و مرد به‌ برخي‌ از اين‌ عناصر مساوي‌ است، و بجز آهن‌ در ديگر عناصر، مردان‌ بيشتر از زنان‌ نياز دارند.

‌ ‌7. آب‌

ميزان‌ آب‌ موجود در بدن‌ زنان‌ در سنين‌ مختلف‌ (حتي‌ با قد و وزن‌ يكسان) از مردان‌ كمتر است. نسبت‌ آب‌ به‌ وزن‌ بدن‌ پس‌ از بلوغ‌ در دختران‌ 5 درصد كاهش‌ و در پسران‌ 5 درصد افزايش‌ مي‌يابد. ميزان‌ آب‌ بدن‌ در جنس‌ مرد در سن‌ 18 تا 40 سالگي‌ 61 درصد وزن‌ بدن‌ است، در مورد زنان‌ اين‌ رقم‌ به‌ 51 درصد مي‌رسد. در 40 تا 60 سالگي‌ ميزان‌ آب‌ بدن‌ مردان‌ 55 درصد و در بالاي‌ 60 سال‌ 52 درصد وزن‌ بدن‌ است. اين‌ ارقام‌ به‌ ترتيب‌ در مورد زنان‌ 47 و 46 درصد است.

‌ ‌8. مغز و اعصاب‌

مغز زن‌ و مرد را مي‌توان‌ از هم‌ متمايز دانست‌ و اين‌ امر دلايلي‌ دارد از جمله:

‌ ‌8/1. تمايز سلولي‌

از آن‌ جا كه‌ كروموزومها در زن‌ و مرد متفاوت‌ است‌ در مرد يك‌ جفت‌ كروموزوم‌XY و در زن‌ يك‌ جفت‌ كروموزوم‌XX وجود دارد (به‌ جز سلول‌هاي‌ جنسي)، سلول‌هاي‌ مغز آن‌ دو نيز متفاوتند، سلول‌هاي‌ مغز زن‌ داراي‌ كروموزوم‌XX و سلولهاي‌ مغز مرد داراي‌ كروموزوم‌XY است، مغز مرد، مردانه‌ و مغز زن‌ زنانه‌ است.

‌ ‌8/2. اندازه‌ و وزن‌

در وزن‌ مغز و اندازه‌ آن‌ انسانها متفاوتند، ولي‌ به‌ طور متوسط‌ وزن‌ مغز زن‌ 110 كمتر از وزن‌ مغز مرد است. و از آن‌ جا كه‌ مغز راهنماي‌ هوش‌ است، و توجيه‌ آن‌ با در نظر گرفتن‌ جثة‌ كوچك‌تر زن‌ و مقايسه‌ انسان‌ با حيوانات، چندان‌ درست‌ به‌ نظر نمي‌آيد، و نيز با توجه‌ به‌ حساسيت‌ و توان‌ بالاي‌ سلول‌هاي‌ مغز، اين‌ تفاوت‌ اساسي‌ به‌ نظر مي‌رسد. و چه‌ بسا تحقيقات‌ بيشتر با توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌ حقايق‌ بيشتري‌ را روشن‌ سازد.

‌ ‌8/3. هيپوتالاموس‌ و هيپوفيز

اين‌ دو غده‌ از مهمترين‌ بخشهاي‌ دستگاه‌ عصبي‌ مركزي‌اند، و بسياري‌ از فعاليتهاي‌ زيستي‌ تحت‌ كنترل‌ آنها انجام‌ مي‌شود. در عين‌ حال‌ كاركرد آنها در زن‌ و مرد فرق‌ مي‌كند و حساسيتهاي‌ متفاوتي‌ را در برابر هورمونهاي‌ مردانه‌ و زنانه‌ از خود نشان‌ مي‌دهند، تمايز غدة‌ هيپوتالاموس‌ در زنان‌ و مردان‌ است‌ با توجه‌ به‌ ارتباط‌ آنها با سيستم‌ عصبي‌ مركزي، به‌ نوعي‌ تفاوت‌ در مغز زن‌ و مرد به‌ حساب‌ مي‌آيد.

‌ ‌8/4. نيمكره‌هاي‌ مغز

در اين‌ بخش‌ نيز تفاوتهايي‌ بين‌ زن‌ و مرد قابل‌ توجه‌ است. در پسران‌ يك‌ طرفه‌ شدن‌ كارهاي‌ فضايي‌ در 6 سالگي‌ پديد مي‌آيد، ولي‌ در دختران‌ اين‌ كنشها تا 13 سالگي‌ در هر دو نيمكره‌ رشد يكسان‌ دارد، اختلالات‌ زباني‌ ناشي‌ از آسيب‌ ديدن‌ نيمكرة‌ چپ‌ در مردها شديدتر است‌ و در مجموع‌ مغز زن‌ از نظر كنش‌ با قرينه‌تر از مغز مرد است. و براي‌ پردازشهاي‌ كلامي‌ آمادگي‌ بيشتر دارد.

‌ ‌8/5. بيماريها

بيماري‌MS ، آتروفي‌ لوبر، سردردهاي‌ ميگرني، بي‌ اشتهايي‌ و يا پر اشتهايي‌ عصبي‌ در ميان‌ زنان‌ شيوع‌ بيشتري‌ دارد، و از آن‌ سوي‌ بيماري‌ پاركينسون،ALS ، تيك، مننژيت‌ ويروسي‌ در ميان‌ مردان‌ شايعتر است. اين‌ تفاوتها نيز به‌ عنوان‌ يك‌ فاكتور در راستاي‌ ناهمساني‌ مغز زن‌ و مرد مي‌تواند در نظر گرفته‌ شود.

‌ ‌8/6. تفاوت‌ كاركردها و استعدادها

برخي‌ حواس‌ در مردان‌ و برخي‌ در زنان‌ قويتر است. رشد و نمو هريك‌ از دو جنس‌ مكانيسم‌ خاص‌ خود را دارد، حالات‌ رواني‌ در دو جنس‌ فرق‌ مي‌كند. زنان‌ در كارهاي‌ دستي‌ و فعاليتهاي‌ ظريف‌ هنري‌ چابك‌ ترند، و پسران‌ و مردان‌ در درسهاي‌ رياضي‌ و استدلالي‌ قويترند. از آن‌ جا كه‌ اين‌ امور به‌ مغز مربوط‌ مي‌شود، مي‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ تفاوت‌ در كاركردها و استعدادها نشان‌ مي‌دهد كه‌ مغز زن‌ و مرد به‌ طور نسبي‌ از هم‌ متمايز است.

عوامل‌ ديگري‌ نيز مانند سن‌ رشد، و تكامل‌ دستگاه‌ عصبي نسبت‌ وزن‌ مغز به‌ نخاع‌ شوكي، اختلالات‌ رواني، و اختلاف‌ در كاركرد شيميايي‌ مغز، در اين‌ زمينه‌ قابل‌ توجه‌ است‌ و بررسيهاي‌ بيشتري‌ را مي‌طلبد. و در مجموع‌ با توجه‌ به‌ پيچيدگي‌ مغز آدمي‌ داوري‌ دربارة‌ مغز انسان‌ و اين‌ كه‌ مغز زن‌ و مرد درهمة‌ جهات‌ يكسان‌هستند، عاقلانه‌به‌نظر نمي‌رسد.

‌ ‌8/7. هوش‌ و استعداد

دربارة‌ رابطه‌ هوش‌ با جنسيت‌ مي‌توان‌ مسائلي‌ را مطرح‌ ساخت، از جمله‌ آنها موضوع‌ رشد جسمي‌ و هوش‌ است كه‌ در جنس‌ مرد بيشتر ادامه‌ مي‌يابد و طي‌ آن‌ سلول‌هاي‌ مغز كامل‌تر و پيچيده‌تر مي‌گردد. مسأله‌ ديگر قشر مخ‌ است‌ كه‌ در هوش‌ و استعداد نقش‌ اساسي‌ دارد، و از آن‌ جا كه‌ برخي‌ از كاركردهاي‌ آن‌ در دو جنس‌ متفاوت‌ مي‌نمايد، تمايز جنسي‌ در هوش‌ قابل‌ بحث‌ مي‌نمايد. در بهره‌ هوشي‌ نيز تفاوتهاي‌ جنسي‌ ديده‌ مي‌شود. ضريب‌ هوشي‌ در حد نوابغ‌ ميان‌ پسران‌ 57 درصد و ميان‌ دختران‌ 43 درصد است. و براساس‌ مطالعات‌ و برخي‌ آزمونها در ضرايب‌ بالاي‌ هوشي‌ درصد پسران‌ افزايش‌ مي‌يابد.

از 56 تحقيقي‌ كه‌ در آمريكا صورت‌ گرفته، مي‌توان‌ برتري‌ هوشي‌ پسران‌ را مشاهده‌ كرد. در اين‌ تحقيقات‌ در 28 مورد پسران‌ بر دختران‌ برتري‌ داشتند، و برتري‌ دختران‌ بر پسران‌ 25 مورد بود.

در زمينه‌ خلاقيت‌ و نبوغ‌ مطالعات‌ حاكي‌ است‌ كه‌ خلاقيت‌ مردان‌ بيش‌ از زنان‌ است، و پسران‌ در فعاليتهاي‌ اكتشافي‌ بي‌باك‌تر و كنجكاوترند، و در ميان‌ نوابغ‌ رشته‌هاي‌ مختلف‌ علوم‌ تعداد زنان‌ اندك‌ است. زنان‌ در حافظه‌ فوري‌ از مردان‌ برترند، و در حافظه‌ غيرفوري‌ مردان‌ بر زنان‌ برتري‌ دارند.

دربارة‌ تواناييهاي‌ كلامي و عوامل‌ هوشي‌ نيز تفاوتهاي‌ ناشي‌ از جنسيت‌ وجود دارد.

‌ ‌8/8. استخوانها و اسكلت‌

استخوان، داربست‌ قوي‌ و محكم‌ بدن‌ است، شكل‌ آن‌ را حفظ‌ مي‌كند، و تكيه‌ گاه‌ آن‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد، محل‌ اتصال‌ رباطها و عضلات‌ است‌ و مانند اهرمي‌ براي‌ آنها عمل‌ مي‌كند، از اندامهاي‌ بدن‌ (مغز، نخاع، قلب‌ و...) محافظت‌ مي‌كند، محل‌ ذخيرة‌ مواد معدني‌ است‌ و با توليد انواع‌ سلول‌هاي‌ خوني‌ در بيشتر فعاليتهاي‌ حياتي‌ بدن‌ نقش‌ دارد. در پزشكي‌ قانوني‌ با بررسي‌ استخوانها مي‌توان‌ به‌ زمان‌ مرگ، سن، و جنس‌ فرد پي‌ برد.

در زمينه‌ تفاوتهاي‌ جنسي، در مجموع‌ استخوانهاي‌ يك‌ زن‌ بالغ‌ از مرد بالغ‌ كوچكتر است‌ و زن‌ و ستيغها و زوائد كوچكتر و كمتري‌ دارد، نسبت‌ به‌ طول‌ قطر آنها كمتر است، زمان‌ بهم‌ پيوستگي‌ مراكز استخوان‌ سازي‌ در زنان‌ زودتر روي‌ مي‌دهد. و استخوان‌ زنان‌ استحكام‌ استخوان‌ مردان‌ را ندارد. طول، قطر و وزن‌ استخوانها و قفسة‌ سينه‌ و ستون‌ مهره‌ها، استخوان‌ لگن‌ و سر و گردن‌ زن‌ و مرد متفاوت‌ است.

جمجمه‌ مرد به‌طور مشخص‌ از جمجمه‌ زن‌ متمايز است. جمجمه‌ زن‌ از جمجمة‌ مرد سبك‌تر است، استخوانهاي‌ آن‌ نازك‌ترند، حجم‌ آن‌ 10 درصد كمتر است. پيشاني‌ در زن‌ نسبت‌ به‌ مرد بيشتر حالت‌ عمودي‌ دارد، سوراخ‌ كاسة‌ چشم‌ در زنان‌ گردتر است. كناره‌هاي‌ بالاي‌ كاسه‌ چشم‌ در زن‌ تيزتر از مرد است. در زن‌ گلابلا، كمانهاي‌ ابرويي‌ و زوائي‌ پستاني‌ برجستگي‌ كمتري‌ دارند، سينوسهاي‌ هوايي‌ اطراف‌ بيني‌ داراي‌ حجم‌ كوچكترند، و قسمت‌ صماخي‌ استخوان‌ گيج‌گاهي‌ در زن‌ كوچكتر است‌ و زبري‌ و سختي‌ كمتري‌ دارد، رشد قاعده‌ كاسه‌ سر در زنان‌ 2 سال‌ زودتر از مردان‌ توقف‌ مي‌يابد. برآمدگيهاي‌ پيشاني‌ و آهيانه‌اي‌ در زن‌ برجسته‌تر است‌ و سقف‌ جمجمه‌ كمي‌ پهن‌تر است‌ و... و در مجموع‌ جمجمه‌ زن‌ پس‌ از بلوغ‌ گرايش‌ به‌ حفظ‌ خصوصيات‌ دوران‌ كودكي‌ دارد.

زنان‌ بالغ‌ توده‌ استخواني‌ كمتري‌ نسبت‌ به‌ مردان‌ دارند و با افزايش‌ سن، از دست‌ دادن‌ تودة‌ استخواني‌ در آنان‌ زودتر از مردان‌ شروع‌ مي‌شود و شتاب‌ بيشتري‌ نيز دارد.

‌ ‌9. ورزش‌ و فعاليت‌ بدني‌

تفاوتهاي‌ موجود در انجام‌ اعمال‌ ورزشي‌ بين‌ مردان‌ و زنان‌ ناشي‌ از تفاوت‌ ابعاد و تركيبات‌ بدن‌ آنهاست. به‌ طور متوسط‌ قد زنان‌ كوتاهتر و وزن‌ آنها سبك‌تر از مردان‌ است، داراي‌ نسوج‌ چربي‌ بيشتر و توده‌ عضلاني‌ كمتري‌ هستند. دستگاه‌ انرژي‌ آنان‌ ظرفيتي‌ كمتر از مردان‌ دارد، قدرت‌ مطلق‌ آنها حدود23 قدرت‌ مردان‌ است. به‌ دليل‌ كمتر بودن‌ تودة‌ عضلاني‌ بدن، كل‌ ذخائر فسفاژن‌ آنها در مقايسه‌ با مردان‌ كمتر است. و نيز مستعد داشتن‌ سطح‌ اسيدلاكتيك‌ كمتري‌ در خون‌ (پس‌ از تمرينات‌ حداكثر) هستند، مقدار هموگلوبين‌ زنان‌ و همچنين‌ حجم‌ خون‌ آنان‌ كمتر از

مردان‌ است، قلب‌ و شش‌ كوچكتري‌ دارند، و حداكثر اكسيژن‌ مصرفي‌ آنان‌ در مقايسه‌ با مردان‌ در سطح‌ پايين‌تري‌ قرار دارد، تعداد ميتوكندريهاي‌ زنان‌ در هر تارچه‌ عضلاني‌ كمتر و اندازة‌ آن‌ كوچكتر است. اين‌ عوامل‌ همراه‌ با بسياري‌ از عوامل‌ ديگر كه‌ به‌ تفاوت‌ فيزيولوژيك‌ زنان‌ نسبت‌ به‌ مردان‌ مربوط‌ مي‌شود، تواناييهاي‌ ورزشي‌ آنها را تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد. اين‌ گونه‌ تفاوتهاست‌ كه‌ مردان‌ را در فعاليتهاي‌ ورزشي‌ در موقعيت‌ برتر قرار مي‌دهد و آنان‌ در ركوردهاي‌ ورزشي‌ از زنان‌ جلو مي‌افتند. شانه‌هاي‌ پهن‌ و قوي، دستهاي‌ بزرگ‌ و بافت‌ عضلاني‌ بيشتر، مردان‌ را در بازيهايي‌ كه‌ مستلزم‌ پرتاب‌ و ضربه‌ زدن‌ است‌ ممتاز مي‌كند، وضعيت‌ پاها و لگن‌ سبب‌ مي‌شود كه‌ آنان‌ تندتر از زنان‌ بدوند و از نظر سرعت‌ عمل‌ و هماهنگي‌ حركات‌ بر زنان‌ پيشي‌گيرند، و در برابر خستگي‌ها مقاوم‌ باشند، و در ورزشهاي‌ سنگين‌ موفقيت‌ بهتري‌ به‌ دست‌ آورند.

‌ ‌10. دستگاه‌ ادراري‌

مجموعه‌ كليه‌ها، حالبها، مثانه‌ و پيشابراه‌ را دستگاه‌ ادراري‌ گويند، اين‌ دستگاه‌ در زن‌ و مرد داراي‌ تفاوتهايي‌ است. طول‌ پيشابراه‌ نقش‌ بخش‌ اسفنجي‌ مجرا در توليد مثل‌ شكل‌ خارجي‌ دستگاه‌ ادراري، و جايگاه‌ مثانه‌ در دو جنس‌ فرق‌ مي‌كند، اندازة‌ كليه‌ در زن‌ كوچكتر از مرد است، و سرعت‌ پالايش‌ گلومرولي‌ در زنان‌ حدود 15 درصد كمتر از مردان‌ است، و باز جذب‌ گلوكز در كليه‌هاي‌ مردان‌ بيشتر از زنان‌ صورت‌ مي‌گيرد، دفع‌ كرآتي‌نين‌ در مردان‌ بيشتر از زنان‌ است، و نيز شيوع‌ برخي‌ از بيماريها و اختلالات‌ دستگاه‌ ادراري‌ در زن‌ و مرد متفاوت‌ است. به‌ عنوان‌ نمونه‌ عفونت‌ ادراري‌ در دختران‌ زيادتر از پسران‌ مشاهده‌ مي‌شود، و شب‌ ادراري‌ در جنس‌ پسر شيوع‌ بيشتري‌ دارد.

‌ ‌11. قلب‌ و ريه‌

حجم‌ قفسه‌ سينه‌ زنان‌ كمتر از مردان‌ است، شانه‌هاي‌ باريكتري‌ دارند، و به‌ تناسب‌ قلب‌ و ششهاي‌ آنان‌ به‌ طور نسبي‌ كوچكتر است. و ظرفيت‌ حياتي‌ زنان‌ در سطح‌ پايين‌تري‌ قرار دارد در مردان، زمان‌ استراحت‌ قلب‌ در هر ضربان، كمتر است، هنگام‌ انقباض‌ بطنها فشار خون‌ بيشتر است، و قلب‌ در موارد فشار يا كارهاي‌ بدني‌ براي‌ فعاليت‌ مجال‌ بيشتري‌ دارد.

‌ ‌12. ماهيچه‌ها و عضلات‌

بدن‌ مرد به‌طور مشخص‌ از بدن‌ زن‌ عضلاني‌تر است، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ عضلات‌ يك‌ مرد بالغ‌ 40 درصد بيشتر از زن‌ همسن‌ اوست، و قدرت‌ بدني‌ يك‌ پسر 18 ساله‌ به‌ طور متوسط‌ 2 برابر نيروي‌ يك‌ دختر 18 ساله‌ است. اين‌ تفاوت‌ از دوران‌ جنيني‌ كه‌ جنس‌ مرد سريعتر از جنس‌ زن‌ رشد مي‌كند شكل‌ مي‌گيرد، و تا دوران‌ بلوغ‌ و پس‌ از آن‌ ادامه‌ مي‌يابد. و از اين‌ روست‌ كه‌ مردان‌ در تواناييهاي‌ بدني‌ و جسماني‌ ماهرتر از زنان‌اند.

‌ ‌13. حواس‌ پنجگانه‌

حس‌ بينايي‌ مردان‌ از زنان‌ بهتر است، نسبت‌ نابينايان‌ مادرزادي‌ در جنس‌ نر بيشتر مشاهده‌ مي‌شود، در برابر تاري‌ و خيرگي‌ چشم‌ زنان‌ حساس‌تر است‌ و نزديك‌بيني‌ شديد درميان‌ مردان‌ شيوع‌ بيشتري‌ دارد.

برخي‌ از گزارشها از حساس‌تر بودن‌ حسن‌ شنوايي‌ زنان‌ نسبت‌ به‌ مردان‌ حكايت‌ دارد، آنان‌ صداها را بهتر از هم‌ تميز مي‌دهند و در تشخيص‌ محل‌ صدا ماهرترند، با افزايش‌ سن، شنوايي‌ زنان‌ با سرعت‌ كمتري‌ كاهش‌ مي‌يابد و درصدي‌ كمتر از آنان‌ در سنين‌ بالا به‌ سمعك‌ نيازمند مي‌شوند.

در حس‌ بويايي‌ گزارشها حاكي‌ است‌ كه‌ مرد بالغ‌ نسبت‌ به‌ بعضي‌ بوها بي‌تفاوت‌ است، در حالي‌ كه‌ زنان‌ نسبت‌ به‌ همان‌ بوها حساسيت‌ نشان‌ مي‌دهند، و به‌طور عمومي‌ حسن‌ بويايي‌ در زنان‌ تيزتر از مردان‌ است. برخي‌ نيز حس‌ بويايي‌ مردان‌ را بسيار حساس‌تر از زنان‌ مي‌دانند. از نظر حس‌ چشايي‌ نوزادان‌ دختر به‌ محلولهاي‌ شيرين‌ علاقة‌ بيشتري‌ از خود نشان‌ مي‌دهند و زنان‌ به‌ مزه‌هاي‌ ترش‌ حساس‌ترند.

در حس‌ لامسه‌ مي‌توان‌ اظهار داشت‌ كه‌ پوست‌ زن‌ از پوست‌ مرد لطيف‌تر است، و نسبت‌ به‌ لمس‌ و درد حساسيت‌ بيشتر دارد، ميانگين‌ تحمل‌ فشار براي‌ مردان‌ 7/28 پوند (بر اينچ‌ مربع)، و در زنان‌ 9/15 پوند است. و از اين‌ روست‌ كه‌ آنان‌ با كمترين‌ ضربه‌ احساس‌ درد مي‌كنند، و دركارهاي‌ دستي‌ چابك‌ترند.

‌ ‌14. چربي‌ بدن‌

نوزادان‌ دختر نسبت‌ به‌ نوزادان‌ پسر چربي‌ بيشتر دارند، با شروع‌ بلوغ‌ ميزان‌ چربي‌ زير پوست‌ افزايش‌ مي‌يابد، و در بعضي‌ بافتها (كفلها، پستانها) ذخيره‌ مي‌شود. پس‌ از بلوغ‌ گاه‌ تا 30درصد وزن‌ بدن‌ زنان‌ را چربي‌ تشكيل‌ مي‌دهد كه‌ به‌ حدود دو برابر چربي‌ موجود در بدن‌ مردان‌ مي‌رسد.

‌ ‌15. زبان‌

دختران‌ در تقليد آواها از پسران‌ ماهرترند و به‌ طور معمول‌ زودتر از پسران‌ سخن‌ گفتن‌ را مي‌آموزند، از نظر دستوري، كاربرد واژه‌ها و... دختران‌ بر پسران‌ برتري‌ دارند. لكنت‌ زبان‌ در ميان‌ پسران‌ بيشتر ديده‌ مي‌شود. و تلفظ‌ زنان‌ درست‌تر از مردان‌ است.

‌ ‌16. صدا

صداي‌ مردان‌ به‌ طور مشخص‌ از صداي‌ زنان‌ بم‌تر است، مردان‌ از سه‌ سطح‌ تقابلي‌ زير و بمي‌ آهنگي‌ برخوردارند، در حالي‌ كه‌ زنان‌ داراي‌ 4 سطح‌اند، و اين‌ خود سبب‌ مي‌شود كه‌ بتوانند به‌ راحتي‌ عواطف‌ گوناگون‌ را ابراز كنند.

‌ ‌17. پوست‌ و ناخن‌ و مو

تفاوت‌ پوست‌ زن‌ و مرد ناشي‌ از ماهيت‌ زمينه‌اي‌ ساختمان‌ بافت‌ همبندي‌ رشته‌اي‌ زيرجلدي‌ است، همچنين‌ بافت‌ روپوست‌ زنان‌ نازكتر از مردان‌ است‌ و مقاومت‌ كمتري‌ نسبت‌ به‌ برآمدگيها و فرورفتگيهاي‌ سطحي‌ از خود نشان‌ مي‌دهد. لطافت، صافي‌ و چرب‌تر بودن‌ پوست‌ زن‌ و نيز حساسيت‌ آن‌ نسبت‌ به‌ لمس‌ و درد، در آمادگي‌ جنسي‌ وي‌ داراي‌ اهميت‌ است. در بيماريها و عوارض‌ پوستي‌ نيز بين‌ زن‌ و مرد تفاوتهايي‌ ديده‌ مي‌شود.

‌ ‌18. قد و وزن‌ و نسبت‌ اندامها

در اندازه‌ قد و وزن‌ هم‌ عوامل‌ جنس‌ دخالت‌ دارد. در يك‌ جامعه‌ با شرايط‌ نسبي‌ يكسان‌ به‌ طور معمول‌ مرد از زن‌ سنگين‌تر و بلند قدتر است. اين‌ تفاوت‌ از دوران‌ جنيني‌ و نوزادي‌ موجود است‌ و تا زمان‌ بلوغ‌ دختران‌ ادامه‌ مي‌يابد، در رشد جهشي‌ اين‌ دوران‌ طول‌ قد و اندازة‌ وزن‌ دختران‌ افزايش‌ مي‌يابد و سپس‌ با فرا رسيدن‌ بلوغ‌ پسران، آنان‌ دوباره‌ جلو مي‌افتند. در زمان‌ بلوغ‌ نسبت‌ پهناي‌ شانه‌ به‌ عرض‌ لگن‌ در پسران‌ بيشتر مي‌شود، و در دختران‌ عرض‌ لگن‌ نسبت‌ به‌ شانه‌ افزايش‌ مي‌يابد. دختران‌ پاهاي‌ كوتاهتري‌ نسبت‌ به‌ پسران‌ دارند.

‌ ‌دوم: تفاوتهاي‌ رواني‌ زن‌ و مرد

‌ ‌آ. ويژگيهاي‌ رواني‌

زن‌ و مرد چنانچه‌ از نظر ساخت‌ بدني‌ از هم‌ متمايزند، تفاوتهاي‌ رواني‌ آنان‌ نيز از نظر علم‌ روان‌شناسي‌ در فرهنگهاي‌ مختلف‌ به‌ اثبات‌ رسيده‌ است، و اين‌ تفاوتها را نمي‌توان‌ تنها زاييدة‌ تربيت‌ و محيط‌ دانست.

توجه‌ به‌ اين‌ تفاوتها و شناخت‌ بهتر از هر يك‌ از دو جنس‌ به‌ زندگي‌ سعادتمندانه‌تر آنها مي‌انجامد و آدمي‌ را به‌ سوي‌ زيست‌ بايسته‌تر رهنمون‌ مي‌گردد. تلقين‌ زيست‌ مردانه‌ به‌ زن‌ نابودن‌ انسانيت‌ و هستي‌ او و پايمالي‌ شرف‌ و امتيازات‌ انحصاري‌ زن‌ است. اثري‌ كه‌ به‌ سرگرداني‌ و استثمار زن‌ منجر مي‌شود، و روان‌ و جسم‌ او را در وادي‌ هلاكت‌ ساز بي‌هويتي‌ مي‌فرسايد و استعدادها و تواناييهاي‌ بي‌نظير او را به‌ انحراف‌ مي‌كشاند و هستي‌ پايدار و ارجمند زن‌ را متزلزل‌ مي‌سازد. برخي‌ از تمايزات‌ عمده‌ رواني‌ دو جنس‌ چنين‌ است:

‌ ‌1. شكل‌گيري‌ هويت‌

خانواده، محيط‌ و فرهنگ‌ در شكل‌گيري‌ هويت‌ نقش‌ دارند، و در آن‌ تفاوتهاي‌ جنسي‌ مشاهده‌ مي‌شود. تحقيقات‌ حاكي‌ است‌ كه‌ شكل‌گيري‌ هويت‌ دختران‌ براي‌ استقلال‌ شخصي‌ نيست. بلكه‌ براي‌ صميميت‌ و مراقبت‌ از ديگران‌ نيز هست. در حالي‌ كه‌ هويت‌ پسران‌ از اساس‌ براي‌ استقلال‌ و رقابت‌ و فرديت‌ شكل‌ مي‌گيرد.

‌ ‌2. شخصيت‌

شخصيت‌ از مجموعه‌اي‌ سرشتها پديد مي‌آيد؛ حسادت، كنجكاوي، خيالبافي، اعتماد به‌ نفس‌ عزت‌ نفس، مكانيسم‌هاي‌ دفاعي‌ و شيوة‌ زندگي‌ از عناصر سازنده‌ شخصيت‌ آدمي‌ است، و در آنها ميان‌ زن‌ و مرد تفاوتهايي‌ جلب‌ توجه‌ مي‌كند، به‌ عنوان‌ نمونه، زنان‌ از مردان‌ حسودتر و كنجكاوترند. اعتماد به‌ نفس‌ كمتري‌ دارند، خيالبافي‌ و تخيلات‌ در دو جنس‌ فرق‌ مي‌كند.

‌ ‌3. گرايش‌ معنوي‌

گرايش‌ قلبي‌ به‌ دين‌ در ميان‌ زنان‌ بيشتر از مردان‌ مشاهده‌ مي‌شود. زن‌ مسائل‌ روحي‌ و معنوي‌ را با روان‌ خودسازگارتر مي‌يابد.

‌ ‌4. گرايش‌ به‌ ماديات‌

براساس‌ تحقيقات‌ مردان‌ بيشتر از زنان‌ به‌ امور مادي‌ و اقتصادي‌ و مسائل‌ دنيوي، گرايش‌ دارند.

‌ ‌5. رشد اخلاقي‌

انديشه‌ اخلاقي‌ زنان‌ به‌ طور عمده‌ به‌ روابط‌ بين‌ فردي‌ توجه‌ دارد و با احساس‌ مسئوليت‌ نسبت‌ به‌ ديگران‌ همراه‌ است‌ و جنبة‌ از خودگذشتگي‌ دارد. براي‌ مردان‌ خودمختاري‌ و شايستگي‌ مبناي‌ قضاوت‌ اخلاقي‌ است‌ و اخلاق‌ پسران‌ بيشتر بر مبناي‌ عدالت‌ شكل‌ مي‌گيرد.

پسران‌ بيشتر از دختران‌ از سخنان‌ ركيك‌ لذت‌ مي‌برند و بيشتر از آنها از قوانين‌ اخلاقي‌ سر مي‌پيچند. زنان‌ گرچه‌ احساسي‌ترند ولي‌ در مسائل‌ اخلاقي‌ سخت‌گيرترند.

‌ ‌6. عواطف‌ و احساسات‌

زن‌ از مرد عاطفي‌تر است‌ و با اين‌ سرشت‌ به‌ دنيا مي‌آيد و زندگي‌ مي‌كند و به‌ ارتباطهاي‌ عاطفي‌ علاقه‌ نشان‌ مي‌دهد، احساس‌ محبت‌ در دختران‌ بيش‌ از پسران‌ است. مرد بيشتر بر ارتباطهاي‌ فعاليت‌ مدار توجه‌ دارد و دنياي‌ بيرون‌ را هدف‌ قرار مي‌دهد و انرژي‌ خود را صرف‌ تسلط‌ آن‌ مي‌كند.

‌ ‌7. هيجان‌

جنس‌ زن‌ هيجاني‌تر از جنس‌ مرد است، و كيفيت‌ هيجان‌ او نيز با مرد فرق‌ مي‌كند.

‌ ‌8. استرس‌ (فشار)

بر اساس‌ تحقيقات‌ 15 درصد مردان‌ از فشار رواني‌ رنج‌ مي‌برند، اين‌ رقم‌ در مورد زنان‌ به‌ 21 درصد مي‌رسد، از نظر واكنش‌ در برابر عوامل‌ فشارزا نيز بين‌ دو جنس‌ تفاوتهايي‌ مشاهده‌ مي‌شود.

‌ ‌9. پرخاشگري‌

به‌ طور قطع‌ جنس‌ نر از ماده‌ پرخاشجوتر است، در فرهنگهاي‌ متفاوت‌ اين‌ ويژگي‌ را مي‌توان‌ ديد و تا سالمندي‌ ستيزه‌جويي‌ در مرد بيشتر از زن‌ مشاهده‌ مي‌شود.

‌ ‌10. وابستگي‌ و استقلال‌

موضوع‌ وابستگي‌ زن‌ به‌ مرد و استقلال‌ خواهي‌ مرد، از نظر وضعيت‌ جسماني‌ يك‌ امر طبيعي‌ است، روان‌ زن‌ به‌ وابستگي‌ گرايش‌ دارد، از تنهايي‌ مي‌ترسد، و در ارتباط‌ با ديگران‌ كارآمدتر مي‌شود. و از آن‌ سوي‌ مرد استقلال‌ طلب‌ است. زماني‌ كه‌ نيازمندي‌ ديگران‌ را به‌ خود در يابد احساس‌ توانمندي‌ مي‌كند.

‌ ‌11. عشق‌

عشق‌ از زيباترين‌ مفاهيم‌ زندگي‌ است‌ و آن‌ را مي‌توان‌ به‌ انواعي‌ تقسيم‌ كرد. براي‌ زنان‌ عشق‌ يك‌ ارزش‌ است. در روابط‌ جنسي‌ آنان‌ به‌ آغوش‌ گرم‌ و آكنده‌ از محبت‌ نياز دارند. پوست‌ آنان‌ از پوست‌ مرد 10 بار حساس‌تر است‌ و با نوازش، نشاط‌ رواني‌ به‌ زن‌ دست‌ مي‌دهد. در مرد عشق‌ با ارائه‌ محبت‌ نمود مي‌يابد.

‌ ‌12. درون‌گرايي‌ و برون‌ گرايي‌

به‌طوركلي‌ مرد برون‌گرا و زن‌ درون‌گراست. و اين‌ ويژگي‌ از كودكي‌ در جنس‌ زن‌ وجود دارد.

‌ ‌13. خودكشي‌

بر اساس‌ بيشتر آمارها خودكشي‌ در جنس‌ مرد بيشتر از زن‌ است، و از نظر سن، فصل‌ در خودكشي‌ تفاوتهايي‌ بين‌ دو جنس‌ ديده‌ مي‌شود. در زنان‌ اقدام‌ به‌ خودكشي‌ و تمايل‌ به‌ آن‌ بيشتر است. پسران‌ 3 برابر دختران‌ خود را مي‌كشند، و دختران‌ 3 بار بيشتر از پسران‌ اقدام‌ به‌ خودكشي‌ مي‌كنند.

‌ ‌ب. مراحل‌ رشد:

در مراحل‌ رشد نيز تفاوتهايي‌ بين‌ دو جنس‌ ديده‌ مي‌شود:

‌ ‌1. مرحله‌ كودكي‌

رشد جنس‌ مرد آهسته‌تر از زن‌ است، دختر زودتر از پسر مي‌نشيند، مي‌خزد، به‌ راه‌ مي‌افتد و به‌ سخن‌ مي‌آيد. پيش‌ از پسران‌ در پوشيدن‌ لباس‌ و ديگر كارها مهارت‌ مي‌يابد. در روابط‌ با دوستان، بازي‌ و نقاشي، فعاليت، ترس‌ و... تفاوتهايي‌ بين‌ دو جنس‌ قابل‌ توجه‌ است. به‌ عنوان‌ نمونه‌ دختران‌ از پسران‌ كم‌ تحرك‌تر و ترسوترند. و روابط‌ دوستانه‌ با همسالانشان‌ پايدارتر است.

‌ ‌2. دوران‌ نوجواني‌

اين‌ دورة‌ حساس‌ با مسائلي‌ همه‌ چون‌ بحران‌ هويت،بلوغ‌ جنسي‌ همراه‌ است. و در موضوعاتي‌ چون‌ تفكر، هيجان‌ و احساس، آرزو و خيال، علاقه‌ها، خود وارسي، خودآرايي، دوست‌يابي‌ اعتماد به‌ نفس، همرنگي، مشكلات‌ و رفتار اجتماعي، بين‌ دو جنس‌ تفاوتهايي‌ مشاهده‌ مي‌شود، به‌ عنوان‌ نمونه‌ دختران‌ زودتر بالغ‌ مي‌گردند، احساسات‌ شديدتر و عميق‌تر دارند، آرزوهاي‌ خاص‌ خود را دارند دختران‌ داراي‌ علايق‌ بيشتر هستند، بيشتر از پسران‌ به‌ ظاهر خود توجه‌ مي‌كنند و به‌ خودآرايي‌ مي‌پردازند، تواناييهاي‌ خود را ناچيز مي‌انگارند و به‌ وابستگي‌ رو مي‌آورند و تلقين‌ پذيرترند.

‌ ‌3. مرحله‌ جواني‌

اين‌ مرحله‌ شامل‌ 20 تا 35 سالگي‌ است، و مسائل‌ عمده‌ در آن، شغل، ازدواج، گرايش‌ ديني‌ و زندگي‌ اجتماعي‌ است. و در آنها زن‌ و مرد با هم‌ تفاوتهايي‌ دارند. روحية‌ رقابت‌ شغلي‌ در زنان‌ كمتر است در مساله‌ ازدواج‌ توجه‌ جنس‌ مرد به‌ جنبه‌هاي‌ جسمي‌ رفتار جنسي‌ متمركز است‌ و به‌ تدريج‌ متوجه‌ ديگر جنبه‌ها مي‌شود و در جنس‌ زن‌ به‌ عكس‌ است. گرايش‌ معنوي‌ زنان‌ قويتر و با ثبات‌تر از مردان‌ است.

‌ ‌4. ميانسالي‌

سالهاي‌ 35 تا 55 و 60 سالگي‌ را ميانسالي‌ نامند. تغييرات‌ جنسي، تواناييهاي‌ عقلي، ذهني‌ و حسي، فشار رواني، روابط‌ با ديگران‌ از مسائل‌ اين‌ مرحله‌اند. و در آنها تفاوتهايي‌ قابل‌ توجه‌ بين‌ زن‌ و مرد مشاهده‌ مي‌شود. در اين‌ دوران‌ زنان‌ با بحران‌ زنانگي‌ (يائسگي) مواجه‌ مي‌شوند، توانمنديهاي‌ عقلي‌ و ذهني‌ آنان‌ بيشتر از مردان‌ كاهش‌ مي‌يابد. و مرگ‌ و خودكشي‌ در اين‌ مرحله‌ ميان‌ مردان‌ بيش‌ از زنان‌ است.

‌ ‌5. مرحله‌ سالمندي‌

اين‌ دوران‌ مرحله‌ پاياني‌ عمر است، نيروي‌ جنسي‌ مرد كاهش‌ محسوسي‌ مي‌يابد و بحران‌ مردانگي‌ را پديد مي‌آورد، بازنشستگي‌ رابطه‌ جنسي‌ و مرگ‌ از مسائل‌ مهم‌ اين‌ دوره‌اند و رفتار زن‌ و مرد فرقهايي‌ دارد.

‌ ‌ج. آسيب‌شناسي‌ رواني‌ و بيماريها

انواع‌ اختلالات‌ رواني‌ ميان‌ زنان‌ و مردان‌ مشاهده‌ مي‌شود، برخي‌ از آنها در هر دو جنس‌ مشترك‌ است. و شيوع‌ دسته‌اي‌ از آنها در زن‌ و مرد فرق‌ مي‌كند.

اختلالهاي‌ ارتباطي‌ (لكنت‌ زبان، واج‌شناسي‌ و...)، اختلالهاي‌ فراگير رشد، عقب‌ماندگي‌ ذهني، برخي‌ از انواع‌ اختلالهاي‌ شخصيت‌ (پارانوئيد، خودشيفته، اسكيزوئيد...) اسكيزوفرني، تيك‌ و توره، اختلال‌ حركات‌ كليشه‌اي، اختلال‌ سلوك، اختلال‌ كاستي‌ توجه. بيش‌ فعالي، لجبازي‌ و نافرماني، هراس‌ اجتماعي، اختلال‌ هذياني، آتش‌ افروزي، بيمارگونه، اختلال‌ ساختگي، اختلالات‌ دفع‌ در ميان‌ مردان‌ شيوع‌ بيشتر دارد. اختلالات‌ مربوط‌ به‌ مصرف‌ مواد، مانند الكل، آمفتامين، كافئين، مصرف‌ حشيش‌ مواد توهم‌زا، مواد استنثاقي، مصرف‌ نيكوتين‌ و مواد افيوني‌ نيز در ميان‌ مردان‌ بيشتر مشاهده‌ مي‌شود. همچنين‌ انواع‌ انحرافات‌ جنسي‌ مانند چشم‌چراني، آلت‌ نمايي، هم‌ جنس‌بازي، شيئي‌ گرايي، استمنا، زن‌ جامگي‌ و رفتار ساديستيك، در ميان‌ مردان‌ بيشتر به‌ چشم‌ مي‌خورد و در مجموع‌ روان‌ شناسان‌ بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ هرزگيها و انحرافات‌ جنسي‌ اصولاً‌ مربوط‌ به‌ جنس‌ مرد است. و مرتكبان‌ جرايم‌ جنسي‌ بيشتر مردان‌ مجرد و جوان‌اند. و از آن‌ سوي‌ اختلالاتي‌ چون، اختلال‌ اضطراب‌ جدايي، لالي‌ انتخابي، روان‌ پريشي‌ مشترك، روان‌ آشفتگي، زوال‌ عقل، اختلال‌ دو قطبي، اختلال‌ افسردگي‌ عمده، افسرده‌ خويي، اختلال‌هاي‌ اضطراب‌ (وحشت‌زدگي، گذر هراسي، هراس‌ مشخص، اضطراب‌ فراگير و...) اختلالات‌ جسماني‌ شكل‌ (شكايت‌ جسماني، هيستري، درد)، اختلال‌ هويت‌ تجزيه‌اي، بي‌اشتهايي‌ و پراشتهايي‌ عصبي، برخي‌ از اختلالات‌ خواب‌ (بي‌خوابي‌ اوليه، كابوس‌ و...) اختلالات‌ كنترل‌ تكانه‌ (دزدي‌ بيمارگونه، وسواس‌ موكني) دسته‌اي‌ از اختلالات‌ شخصيت‌ (شخصيت‌ مرزي، نمايشي، وابسته) در ميان‌ زنان‌ شيوع‌ بيشتر دارد.

‌ ‌سوم: هوش‌ و استعداد

به‌ بخشي‌ از ادراكات‌ آدمي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ فعاليت‌ مغز و قشر آن‌ است، هوش‌ گفته‌ مي‌شود. هوش‌ از مرحله‌ احساس‌ تا مرحله‌ فعل، نمود دارد و قسمتي‌ از شخصيت‌ و عامل‌ مشترك‌ عقل، معلومات‌ و دانستنيهاست‌ كه‌ در واكنش‌هاي‌ طبيعي‌ و شرطي‌ در اعمال‌ عادي‌ و ارادي‌ نقش‌ دارد. احساس، حافظه‌ و درك‌ بهتر روابط‌ بين‌ اشيأ و تناسب‌ واكنشها در هيجانات، انفعالات‌ و عواطف‌ و ميزان‌ دقت‌ و ظرافت‌ آنها همه‌ به‌ هوش‌ مربوط‌ است. برخي‌ هوش‌ را تركيبي‌ از استعداد عددي‌ (روابط‌ و مسائل‌ رياضي)، آمادگي‌ رواني‌ كلامي‌ (حضور ذهن‌ و كاربرد هر سخن‌ در جاي‌ خود)، درك‌ معاني‌ (نقلي، عقلي، فلسفي‌ و علمي)، حافظه، استدلال، فهم‌ روابط‌ فضايي‌ و سرعت‌ ادراك، دانسته‌اند و تعريفهاي‌ ديگري‌ نيز ارائه‌ شده‌ است. هوش‌ به‌ دو نوع‌ نظري‌ و عملي‌ قابل‌ تقسيم‌ است. هوش‌ نظري‌ براي‌ شناخت‌ روابط‌ و واقعيتها به‌كار مي‌رود و هوش‌ عملي، شناخت‌ محيط‌ زندگي‌ و سازگاري‌ با آن‌ است.

در عرصة‌ بيولوژي، از نظر فراواني‌ هوش، انسانها با توجه‌ به‌ سه‌ عامل‌ از يكديگر متمايز مي‌گردند:

-1 ساختمان‌ مغز به‌ويژه‌ چين‌ خوردگي‌هاي‌ سطح‌ خارجي‌ آن.

-2 رشد و تكامل‌ مغز در دوران‌ كودكي‌ و بلوغ.

-3 وقايع‌ و امكاناتي‌ كه‌ براي‌ فرد پيش‌ آمده‌ است.

انسانها از نظر بهرة‌ هوشي‌ طبقه‌بندي‌ شده‌اند. از آن‌جا كه‌ مغز، سمبل‌ هوش‌ است‌ و با (1013) سيناپس‌ (اتصال‌ عصبي) مشخص‌ مي‌شود كه‌ رقمي‌ بسيار بزرگ‌ است‌ و رفتارهاي‌ متفاوت‌ و غيرقابل‌ پيش‌بيني‌ ممكن‌ است‌ در هر انساني‌ بروز كند، و نيز به‌خاطر عوامل‌ وراثتي، محيطي‌ و چگونگي‌ رشد مغز، هيچ‌ دو انساني‌ حتي‌ دوقلوهاي‌ همسان، رفتار و انديشة‌ يكساني‌ ندارند و آدميان‌ از نظر فكر و هوش‌ متفاوتند.

همچنين‌ از عوامل‌ مهم‌ تمايز انسانها به‌ لحاظ‌ انديشه‌ و روان‌ و استعدادها عامل‌ جنسيت‌ است. آيا هوش‌ نيز با جنسيت‌ ارتباط‌ دارد؟ بين‌ حجم‌ و اندازه‌ مغز با هوش‌ چه‌ رابطه‌اي‌ مي‌توان‌ يافت؟

در زمينه‌ هوش‌ و جنسيت، سه‌ نظريه‌ مطرح‌ است:

‌ ‌الف. نظرية‌ «عدم‌ تفاوت»

در اين‌ ديدگاه‌ ادعا شده‌ كه‌ بهرة‌ هوشي‌ زنان‌ و مردان‌ يكسان‌ بوده‌ و از برتري‌ مختصر هوشي‌ پسران‌ بر دختران‌ مي‌توان‌ چشم‌ پوشيد، زيرا از شرايط‌ محيطي‌ و اجتماعي‌ ناشي‌ مي‌شود.

‌ ‌ب. نظرية‌ «نفي‌ هوشِ‌ زنان»

برخي‌ در زمينة‌ كاستي‌ مغز و توان‌ هوشي‌ زن‌ گفته‌اند:

«زنان‌ مغز ندارند. اگر سر كوچكشان‌ را پر از مطلب‌ كنيم‌ از كار مي‌افتد.»

«شناختهاي‌ فكري‌ براي‌ زن‌ به‌ بهاي‌ از دست‌ دادن‌ ويژگيهاي‌ زنانه‌ پديد مي‌آيد. زنان‌ با هوش، سترون‌ (نازا) هستند و همه‌ تأييد مي‌كنند كه‌ زنِ‌ باهوش، صفات‌ و حالات‌ مردانه‌ دارد.»

«عدم‌ رشد عقلي‌ در برخي‌ انديشه‌ها از بزرگترين‌ نقطه‌ ضعفهاي‌ شخصيت‌ زن‌ به‌ حساب‌ آمده‌ است، امري‌ كه‌ ناستواري‌ و غيرقابل‌ اعتماد بودن‌ شخصيت‌ زن‌ به‌ حساب‌ آمده‌ و سبب‌ مي‌شود دير يا زود نتواند معنويات‌ و كمالاتي‌ را كه‌ به‌دست‌ مي‌آورد، نگاه‌ دارد. و بر اثر دخالتهاي‌ عاطفي‌ عقل‌ از مسير خودش‌ انحراف‌ يابد.»

عليرغم‌ اينكه‌ كساني‌ معتقد به‌ بهره‌هاي‌ هوشي‌ نزديك‌ زن‌ و شوهر هستند، ديگراني‌ مي‌گويند:

«فقط‌ زناني‌ كه‌ شوهران‌ خود را با هوش‌ مي‌پندارند احساس‌ نيك‌ بختي‌ دارند.»

دكتر پُل‌ ژوليوس‌ موبيوس‌ مي‌نويسد:

«ناتواني‌ ذهني‌ يا ضعف‌ فكري‌ زن‌ نه‌ فقط‌ واقعيت، بلكه‌ يك‌ ضرورت‌ است. مواهب‌ فكري‌ زن‌ از مرد كم‌تر است‌ و آنها را بسيار سريع‌تر نيز از دست‌ مي‌دهد. سر زن‌ كوچك‌تر از مرد است‌ و سر كوچك‌ به‌طور طبيعي‌ مغز كوچك‌ را جاي‌ مي‌دهد و ضعف‌ فكري، او را از استدلال‌ دور مي‌كند.»

اوگوست‌ كنت، پدر جامعه‌شناسي‌ جديد غرب‌ و از برجسته‌ترين‌ مدافعان‌ علوم‌ تجربي‌ و مخالفان‌ مذهب‌ نيز مي‌گويد:

«مرد براي‌ انديشيدن‌ ساخته‌ شده‌ است‌ و زن‌ براي‌ دوست‌ داشتن.»

پرودون‌ از پدران‌ سوسياليزم‌ مدرن‌ معتقد است:

«زن، حد‌ وسط‌ ميان‌ مرد و دنياي‌ حيواني‌ است‌ و به‌خودي‌ خود، علت‌ وجودي‌ ندارد، زماني‌ كه‌ هوش‌ خود را به‌ كار گيرد، زشت، ديوانه‌ و ايكبيري‌ مي‌شود.»

شوپنهاور مي‌گويد:

«زن‌ حيواني‌ است‌ با گيسوان‌ بلند و افكار كوتاه.»

ژان‌ ژاك‌ روسو، از برجسته‌ترين‌ نظريه‌ پردازان‌ دمكراسي‌ و قرارداد اجتماعي‌ در غرب‌ نيز دربارة‌ زن، چنين‌ قضاوت‌ مي‌كند:

«تقريباً‌ تمام‌ دختر بچه‌ها خواندن‌ و نوشتن‌ را با اكراه‌ مي‌آموزند، اما كاربرد سوزن‌ را هميشه‌ داوطلبانه‌ ياد مي‌گيرند... هيچ‌ هنري‌ را نه‌ دوست‌ دارند و نه‌ ياد مي‌گيرند و هيچ‌ نبوغي‌ هم‌ ندارند.»

و نيچه‌ فيلسوف‌ بزرگ‌ پست‌مدرن‌ غرب‌ معتقد است:

«وقتي‌ زن‌ دانشمند مي‌شود، نشان‌ آن‌ است‌ كه‌ در اندام‌هاي‌ تناسلي‌ او اختلالي‌ روي‌ داده‌ است.»

پُل‌ بروكا مي‌گويد:

«نبايد از نظر دور داشت‌ كه‌ زن‌ به‌طور متوسط، اندكي‌ كم‌ عقل‌ و هوش‌تر از مرد است. ممكن‌ است‌ دربارة‌ اين‌ تفاوت‌ مبالغه‌ شده‌ باشد اما در هر حال، تفاوتي‌ بسيار واقعي‌ است. بنابر اين‌ مي‌توان‌ فرض‌ كرد كه‌ كوچكي‌ مغز زن‌ در عين‌ حال، تابع‌ كهتري‌ جسماني‌ و كهتري‌ فكري‌ او است.»

هاولاك‌ اليس‌ اظهار مي‌دارد:

«هزاران‌ زن‌ به‌ نقاشي‌ پرداخته‌اند، اما فقط‌ مردان‌ در اين‌ رشته‌ نبوغ‌ داشته‌اند.»

‌ ‌ج. نظرية‌ «تفاوت‌ در توانمنديهاي‌ هوشي»

اين‌ ديدگاه، عامل‌ جنسيت‌ را در توانمنديهاي‌ هوشي‌ مؤ‌ثر مي‌داند و به‌ امتيازات‌ نسبي‌ در عوامل‌ هوشي‌ اشاره‌ مي‌كند و آن‌ را ناشي‌ از عوامل‌ زيستي‌ و هورموني‌ و مسائل‌ وراثتي‌ و امور طبيعي‌ مانند ديگر تفاوتهاي‌ موجود بين‌ زن‌ و مرد مي‌داند اما در اين‌ نكته، افراط‌ نمي‌كند. ضمن‌ آن‌كه‌ محيط‌ و عوامل‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ را نيز در بروز استعدادها مؤ‌ثر مي‌شمارد و بر نقش‌ مسائل‌ فيزيولوژيك‌ بويژه‌ هورموني‌ تأكيد مي‌ورزد. تحقيقات‌ در اين‌ زمينه، اصل‌ تفاوت‌ را منتهي‌ بدون‌ تعابير اهانت‌آميز و استنتاجهاي‌ افراطي، تأئيد مي‌كند:

‌ ‌1. جمجمه‌ و مغز

جمجمه‌ زن‌ با جمجمه‌ مرد متفاوت‌ است. در همة‌ نژادها استخوانهاي‌ جمجمة‌ زنان‌ نازكتر از مردان‌ است‌ و حجمي‌ حدود 10 درصد كمتر از جمجمة‌ مرد دارد، اندازة‌ آن‌ كوچكتر و وزن‌ آن‌ سبك‌تر است، اختلافات‌ جنسي‌ در قسمتهاي‌ مختلف‌ جمجمه‌ به‌طور كامل‌ مشهود است. نيز از نظر اندازة‌ وزن‌ مغز، دو جنس‌ متفاوتند و حد‌ متوسط‌ آن‌ در مردان‌ در تمام‌ سنين، زيادتر از وزن‌ مغز زنهاست. از نظر حجم، مغز زنان‌ حدود 150 سانتي‌ متر مكعب‌ و از نظر جرم، حدود 150 گرم‌ كمتر از مردان‌ است. در مورد سئوال‌ ارتباط‌ بين‌ اندازة‌ مغز و هوش‌ روشن‌ است‌ كه‌ با قابليتهاي‌ علمي‌ امروز بشر نمي‌توان‌ در مورد وظايف‌ هر سانتي‌ متر مكعب‌ مغز برآورد درستي‌ ارائه‌ نمود ولي‌ «يك‌ رابطه‌ آماري‌ بين‌ جرم‌ يا اندازة‌ مغز و هوش‌ وجود دارد» و اطلاعات‌ موجود از رابطة‌ درستي‌ بين‌ اين‌ دو حكايت‌ مي‌كند. به‌نظر مي‌رسد هرچه‌ اندازة‌ مطلق‌ مغز بزرگتر باشد، تا حد معيني‌ موجب‌ هوش‌ بيشتر مي‌شود.

در عين‌ حال‌ برخي‌ بر اين‌ باورند كه‌ وزن‌ مغز گرچه‌ راهنماي‌ هوش‌ است‌ و فردي‌ كه‌ وزن‌ مغز آن‌ از هزار گرم‌ كمتر باشد، با اطمينان‌ مي‌توان‌ گفت‌ از نظر هوش‌ عقب‌ است، ولي‌ اين‌ به‌ تنهايي‌ كافي‌ نيست. وزن‌ مغز در افراد مختلف‌ متفاوت‌ است‌ و بين‌ 1100 گرم‌ تا 1700 گرم‌ نوسان‌ دارد. وزن‌ مغز زن‌ بايد به‌ نسبت‌ بدن‌ خودش‌ مقايسه‌ شود تا نسبت‌ آن‌ از مردان‌ نيز بيشتر شود.

‌ ‌2. رشد جسمي‌

سلول‌هاي‌ مغز تا زماني‌ كه‌ رشد جسمي‌ ادامه‌ دارد، به‌ رشد خود ادامه‌ مي‌دهند. مجموعه‌اي‌ از عوامل، از جمله‌ هورمونهاي‌ زنانه‌ و تأثير آنها بر مغز به‌گونه‌اي‌ سامان‌ يافته‌اند كه‌ رشد جسمي‌ جنس‌ زن‌ حدود 2 سال‌ زودتر از مرد متوقف‌ مي‌گردد پس‌ مي‌توان‌ فرضيه‌ تفاوت‌ هوشي‌ را از اين‌ نظر نيز مطرح‌ ساخت‌ كه‌ با زمان‌ رشد بيشتر مغز در جنس‌ مرد سازمان‌ آن‌ نيز پيچيدگي‌ و كارآمدي‌ فزونتري‌ مي‌يابد.

‌ ‌3. قشر مخ‌

ميزان‌ هوش‌ بر اثر ساختمان‌ سلولي‌ و شيميايي‌ مغز افراد متفاوت‌ مي‌شود. لاية‌ خارجي‌ مغز نقش‌ مهمي‌ را در هيجان‌ آدمي‌ برعهده‌ دارد. از آن‌جا كه‌ در اين‌ پديدة‌ رواني، زن‌ و مرد متفاوتند و هيجانات‌ در زن‌ نمود بيشتري‌ را نشان‌ مي‌دهد، مي‌توان‌ دريافت‌ كه‌ دو جنس‌ از اين‌ نظر هم‌ تفاوتهايي‌ دارند. حواس‌ پنج‌گانه‌ نيز در قشر مغز جاي‌ دارند. اين‌ حواس‌ در زن‌ و مرد داراي‌ تفاوتهايي‌ است، و به‌عنوان‌ نمونه‌ آستانه‌ لمس‌ و درد در زنان‌ پايين‌تر است. به‌ اين‌ ترتيب‌ برخي‌ از تفاوتهاي‌ دروني‌ مغز بين‌ دو جنس‌ آشكار مي‌شود و اگر توجه‌ گردد ميزان‌ هوش‌ با چين‌خوردگي‌هاي‌ سطح‌ خارجي‌ مغز مرتبط‌ است، نقش‌ جنسيتي‌ را در آن‌ نيز نمي‌توان‌ ناديده‌ انگاشت.

اوگوست‌ استريندبرگ‌ دربارة‌ حواس‌ پنج‌گانه‌ كه‌ در قشر مخ‌ جاي‌ دارند و به‌طور كلي‌ دربارة‌ دستگاه‌ عصبي‌ زن‌ با نگرشي‌ افراطي‌ اظهار مي‌دارد:

«پيچ‌ و خم‌هاي‌ مغز زن‌ كم‌تر از مرد است‌ و مادة‌ خاكستري‌ مغز زن‌ نيز سبك‌تر است. در مقابل، عصب‌هاي‌ زن، درست‌ مثل‌ بچه‌ها قوي‌تر است. در نتيجه‌ زن‌ مي‌تواند بعضي‌ از دردهاي‌ جسماني‌ را آسان‌تر از مرد تحمل‌ كند. از نظر اين‌ نوع‌ مقاومت، زن‌ به‌ افراد ابتدائي‌ شباهت‌ دارد و همين‌ امر نشان‌ مي‌دهد كه‌ دستگاه‌ عصبي‌ او ابتدايي‌تر است... حواس‌ زن‌ ضعيف‌تر از حواس‌ مرد هستند. حس‌ لامسه‌ در زن‌ به‌ اندازة‌ مرد، تكامل‌ نيافته‌ است. البته‌ دست‌ زن، حساس‌ و با انعطاف‌ است‌ اما اين‌ امر بيشتر حاصل‌ ذخيرة‌ گسترده‌تر چربي‌ در زير پوست‌ است. هرگز دست‌ زني‌ يك‌ آلت‌ موسيقي‌ را به‌ مهارت‌ دست‌ مرد لمس‌ نكرده‌ است... انگشتان‌ دستِ‌ كدام‌ زني‌ مي‌تواند به‌ آساني‌ مرد، حروف‌ چاپي‌ را جابه‌جا كند؟ دست‌ كدام‌ زني‌ مي‌تواند به‌خوبي‌ مرد، لباس‌ پشمي‌ را رفو كند؟ هيچ‌ تلگرافچي‌ زني‌ نيست‌ كه‌ بتواند با شنيدن، تلگرافي‌ را به‌خوبي‌ و اطمينان‌ يك‌ تلگرافچي‌ مرد دريافت‌ كند. در مورد حس‌ بويايي‌ نيز از پژوهشهايي‌ مقايسه‌اي‌ كه‌ آقايان‌ نيكول‌ و باي‌ انجام‌ داده‌ و به‌ «انجمن‌ آمريكايي‌ پيشرفت‌ علم» عرضه‌ كرده‌اند برمي‌آيد كه‌ حس‌ بويايي‌ در مرد بسيار حساس‌تر از زن‌ است. مردان‌ توانسته‌اند بوي‌ اسيد بروسيك‌ محلول‌ در مقدار آبي‌ را احساس‌ كنند كه‌ مقدار آن‌ صد هزار برابر وزن‌ اسيد بوده‌ است، اما زنان‌ در محلول‌ يك‌ به‌ نسبت‌ بيست‌ هزار ديگر آن‌ را احساس‌ نمي‌كنند. كتابهاي‌ آشپزي‌ نيز فقط‌ هنگامي‌ اعتبار دارند كه‌ به‌ امضاي‌ مردان‌ باشند، زن‌ بسيار به‌ ندرت‌ مي‌تواند توجه‌ خود را به‌ موضوعي‌ معين‌ معطوف‌ كند... فقدان‌ دورانديشي‌ و تعادل‌ در زنان‌ نيز به‌وفور در بسياري‌ از اعمال‌ نسنجيده‌ و در انجام‌ جرمهايي‌ آشكار مي‌شود كه‌ آنان‌ هيچ‌گاه‌ احتمال‌ بروزشان‌ را محاسبه‌ نكرده‌اند.»

‌ ‌4. بهره‌ هوش‌ (ضريب‌ هوشي)

نسبت‌ سن‌ عقلي‌ فرد (كه‌ به‌وسيله‌ آزمون‌ استاندارد به‌دست‌ آمده‌ است) به‌ سن‌ واقعي‌ وي‌ ضرب‌ در عدد 100، بهره‌ هوشي‌ نام‌ دارد. در اين‌ زمينه‌ نيز تفاوتهاي‌ جنسي‌ مشاهده‌ مي‌شود. براي‌ ضريب‌ هوشي‌ بالاتر از 140 كه‌ افراد بسيار پرهوش‌ را دربر مي‌گيرد، نسبت‌ پسران‌ به‌ دختران‌ 6 به‌ 4 است. اين‌ نسبت‌ براي‌ كساني‌ كه‌ ضريب‌ هوشي‌ بالاتر از 180 را دارند و نزديك‌ به‌ نابغه‌ و نابغه‌اند، 7 به‌ 3 است. يعني‌ بهرة‌ هوشي‌ در حد نوابغ‌ در ميان‌ پسران‌ 57 درصد و در ميان‌ دختران‌ 43 درصد است. كه‌ خود تفاوت‌ آشكاري‌ را نشان‌ مي‌دهد.

مطالعه‌اي‌ كه‌ به‌ كمك‌ تست‌ «موزانيك» روي‌ صدهزار نفر دانش‌آموز فرانسوي‌ به‌ عمل‌ آمد، گرچه‌ ضريب‌ هوشي‌ دختران‌ و پسران‌ را نزديك‌ بهم‌ نشان‌ داد، ولي‌ نتايج‌ دو طرف‌ معيار قابل‌ توجه‌ بودند. نمرات‌ عده‌اي‌ از پسران‌ پايين‌تر از دختراني‌ بود كه‌ در بين‌ همجنسان‌ خود در ردة‌ پايين‌ طبقه‌بندي‌ قرار داشتند، و در سوي‌ ديگر معيار كه‌ ضرايب‌ بالاي‌ هوشي‌ را نشان‌ مي‌داد، بيشتر پسران‌ مشاهده‌ مي‌شدند، و هر اندازه‌ ضرايب‌ بالاتر هوشي‌ مورد توجه‌ قرار مي‌گرفت، بر درصد پسران‌ افزوده‌ مي‌گشت.

براساس‌ اين‌گونه‌ آزمونها و نتايج‌ مي‌توان‌ برتري‌ نوابغ‌ جنس‌ مرد را در انواع‌ رشته‌هاي‌ علمي‌ (شيمي، فيزيك، زيست‌شناسي، رياضي‌ و...) و هنري‌ (نقاشي، مجسمه‌سازي، سينما) به‌نحوي‌ توجيه‌ كرد.

‌ ‌5. رشد هوشي‌

در رشد هوشي‌ نيز چنانچه‌ تفاوتهاي‌ فردي‌ ديده‌ مي‌شود، تفاوتهاي‌ جنسي‌ هم‌ قابل‌ توجه‌ است. تفاوت‌ رشد هوشي‌ دختر و پسر از دوران‌ كودكي‌ آغاز مي‌گردد، و در 25 سالگي‌ بالاترين‌ نمرة‌ هوشي‌ در جنس‌ مرد ديده‌ مي‌شود. گرچه‌ پايين‌ترين‌ آنها نيز در ميان‌ همين‌ جنس‌ پيداست. اين‌ امر و نيز بررسي‌ نمودار همبستگي‌ بيشتر نمرات‌ هوشي‌ دختران‌ و پراكندگي‌ بيشتر رشد هوشي‌ پسران‌ را مي‌نماياند. از ميان‌ 5 پسر مورد آزمون‌ 2 نفر به‌ نمرة‌ هوشي‌ بيش‌ از 170 دست‌ يافته‌اند، درحالي‌ كه‌ از ميان‌ دختران‌ هيچكدام‌ نتوانسته‌اند نمرة‌ 170 را كسب‌ كنند.

25‌ ‌21‌ ‌19‌ ‌15‌ ‌13‌ ‌9‌ ‌6‌ ‌3‌ ‌0‌ ‌25‌ ‌21‌ ‌19‌ ‌15‌ ‌13‌ ‌9‌ ‌6‌ ‌3‌ ‌0

‌ ‌‌ ‌سن‌ به‌ سال‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌سن‌ به‌ سال‌

‌ ‌تفاوتهاي‌ فردي‌ در رشد هوشي‌

از 56 تحقيقي‌ كه‌ در آمريكا انجام‌ گرفته‌ است‌ نيز برتري‌ هوشي‌ پسران‌ به‌ اثبات‌ مي‌رسد در اين‌ بررسي‌ گرچه‌ در 3 مورد معدل‌ دو جنس‌ مشابه‌ و يكسان‌ مي‌نمود، ولي‌ در 28 مورد پسران‌ بر دختران‌ برتري‌ داشتند، برتري‌ دختران‌ بر پسران‌ 25 مورد بود.

‌ ‌6. خلا‌ قيت‌ و نبوغ‌

گرچه‌ كساني‌ چون‌ «بولدينگ» و «گوردون‌ چايلد» بر اين‌ انديشه‌اند كه‌ كشاورزي‌ با كج‌ بيل، ظروف‌ سفالي، نخ‌ريسي، بافندگي‌ و ساخت‌ آسيا كشف‌ زنان‌ بوده‌ است‌ و نخستين‌ بار آنان‌ متوجه‌ جوانه‌ زدن‌ غلات‌ شده‌اند و زمينه‌ ايجاد رشته‌هاي‌ قابل‌ توجهي‌ از فنون‌ و علوم‌ را فراهم‌ آورده‌اند، ولي‌ آنچه‌ از تاريخ‌ علم‌ به‌دست‌ مي‌آيد و مشاهدات‌ تجربي‌ و تحقيقي‌ آن‌ را تأييد مي‌كند، اين‌ است‌ كه‌ در ميان‌ اكثر انواع‌ پستانداران‌ جنس‌ نر بيشتر كارهاي‌ اكتشافي‌ انجام‌ مي‌دهد و انسان‌ نمي‌تواند از اين‌ قاعده‌ مستثني‌ باشد. اختراع‌ ماشين‌ چاپ، تلفن، اتومبيل، برق، هواپيما و... به‌وسيله‌ مردان‌ انجام‌ گرفته‌ است، براي‌ نخستين‌ بار آنان‌ پا به‌ كرة‌ ماه‌ گذاشتند، پيوند قلب‌ انجام‌ دادند و ركوردهاي‌ ورزشي‌ را شكستند. پيشگامي‌ مردان‌ در عرصه‌هاي‌ مختلف‌ علمي، هنري، سياسي، اقتصادي‌ و خلاقيتها مشاهده‌ مي‌شود. در معماري، نقاشي، موسيقي، سينما ادبيات‌ و علوم‌ گوناگون‌ ديگر خلاقيت‌ مردان‌ را آشكارا مي‌توان‌ ديد. به‌ گفتة‌ «لومبروزو»، زنان‌ كارهايي‌ را ترجيح‌ مي‌دهند كه‌ به‌ ابتكار فكري‌ نياز ندارد و به‌نظر هاولاك‌ اليس‌ «هزاران‌ زن‌ به‌ نقاشي‌ پرداخته‌اند اما فقط‌ مردان‌ در اين‌ رشته‌ نبوغ‌ داشته‌اند.»

لويي‌ لوپرنس‌ - رنگه‌ نيز بر اين‌ عقيده‌ است:

«از بين‌ پير كوري‌ و ماري‌ كوري، پير كوري‌ آفرينشگر است‌ و با نبوغ‌ خود قوانين‌ جديد فيزيك‌ را وضع‌ مي‌كند. ماري‌ با خصوصيات‌ ديگري‌ مي‌درخشد: شخصيت‌ و پشتكار استثنايي، دقت، شكيبايي... دختران، با هوش‌ هستند، اما گويي‌ فكر نو در سر ندارند.»

در زمينة‌ خلاقيت‌هاي‌ ادبي‌ نيز گرچه‌ زنان‌ درخشيده‌اند، ولي‌ از نظر كميت‌ و كيفيت، به‌ويژه‌ آن‌جا كه‌ اوج‌ نبوغ‌ ادبي‌ مطرح‌ است، مردان‌ از زنان‌ برترند.

هاولوك‌ اليس، از 1030 نابغه‌ يا شخصيت‌ برجستة‌ علمي‌ و جهاني‌ مورد مطالعه‌ در طول‌ قرنها، تنها از 55 زن‌ نام‌ مي‌برد. كاتل، از بين‌ هزار شخصيت‌ برجسته‌ كه‌ در آغاز قرن‌ بيستم‌ در دنيا زيسته‌اند، به‌ 32 زن‌ اشاره‌ مي‌كند، كه‌ 11 نفر آنها ملكه‌هاي‌ كشورهاي‌ مختلف‌ و 8 نفر آنها به‌خاطر زيبايي‌ و يا بدبختي‌شان‌ مشهور بوده‌اند. در نشريه‌ «مردان‌ علم‌ آمريكا» در برابر 247 مرد فقط‌ 3 زن‌ به‌عنوان‌ زن‌ برجسته‌ و مشهور ثبت‌ شده‌ است، در اين‌ نشريه‌ درصد زناني‌ كه‌ در عرصه‌هاي‌ علمي‌ درخشيده‌اند 4/7 درصد ثبت‌ گرديده‌ است، كه‌ تعداد آنها بر حسب‌ علوم‌ مختلف‌ فرق‌ مي‌كند، و از 1/2 درصد در فيزيك‌ به‌ 22 درصد در روان‌شناسي‌ مي‌رسد.

در يك‌ مطالعه‌ بيوگرافيك‌ كه‌ از قرن‌ 7 تا 19 ميلادي‌ را در برمي‌گيرد و شرح‌ حال‌ 868 زن‌ مشهور از 42 كشور مختلف‌ را شامل‌ مي‌شود، برجستگي‌ 337 نفر از آنها در زمينه‌ ادبيات‌ است. بالاترين‌ درجة‌ شهرت‌ از آن‌ زناني‌ است‌ كه‌ نقش‌ سياسي‌ ايفا كرده‌اند، و يا مادران، همسران‌ و معشوقه‌هاي‌ مردان‌ بزرگ‌ بوده‌اند، در اين‌ مطالعه، نوع‌ دوستي، زيبايي، بدبختي‌ و... از جمله‌ معيارهاي‌ معروفيت‌ در نظر گرفته‌ شده‌ است.

«از يك‌ لحاظ‌ كلي، نمي‌توان‌ منكر شد كه‌ زن، در مورد آنچه‌ كه‌ به‌ بزرگترين‌ كارها خصوصاً‌ خلاقيت‌ هوشي‌ و هنري، مربوط‌ است، ضعيف‌تر و فروتر از مرد باشد. اين‌ مسأله‌ در زمينة‌ هنر بيشتر از زمينه‌ علم‌ يا تكنيك‌ غافلگير كننده‌ است.»

مطالعات‌ گوناگون‌ دربارة‌ فعاليت‌ اكتشافي، حاكي‌ از آن‌ است‌ كه‌ پسران‌ از دختران‌ بي‌باك‌تر و كنجكاوترند، و براي‌ رسيدن‌ به‌ اهداف‌ مطلوب‌ انواع‌ خطرها را به‌ جان‌ مي‌خرند. و خلاقيت‌ مردان‌ بيش‌ از زنان‌ است‌ گرچه‌ محيط، آموزش‌ و شيوة‌ زندگي‌ و فرهنگ‌ حاكم‌ بر جامعه‌ در بروز خلاقيت‌ نقش‌ دارد، ولي‌ وجود استعدادهاي‌ ذاتي‌ مردان‌ (كه‌ به‌ زيست‌ شيميايي‌ و ساختمان‌ بدن‌ آنها برمي‌گردد) غيرواقع‌ بينانه‌ به‌نظر نمي‌رسد.

با اين‌ همه‌ بايد توجه‌ داشت‌ اظهار نظرهاي‌ مانند اين‌كه: «زنان‌ در هيچ‌ رشته‌اي‌ شاهكاري‌ نيافريده‌اند»، «زن‌ حتي‌ گاز پانسمان‌ را هم‌ ابداع‌ نكرده‌ است»، «زن، مغز نيست‌ فقط‌ زهار است‌ و بس»، افراطي‌ مي‌نمايد. اگر زن‌ هيچ‌ خلاقيتي‌ نداشته‌ باشد، همين‌ افتخار منحصر به‌ فرد براي‌ او بس‌ است‌ كه‌ آفرينشگر همة‌ انديشه‌هاي‌ خلاق‌ در طول‌ تاريخ‌ زيست‌ آدمي‌ است. و هر انسان‌ نابغه‌ و برجسته‌ از وجود زن‌ برخاسته‌ و خون‌ و شير او تغذيه‌ كرده‌ و در دامن‌ او پرورش‌ يافته‌ است. و نبوغ‌ و همه‌ كمالات‌ خود را مديون‌ اوست، و هرگز نمي‌تواند اين‌ اصل‌ زيستي‌ آشكار را انكار كند، و خود را وامدار زن‌ نداند.

‌ ‌7. حافظه‌

حافظه‌ انواعي‌ دارد؛ حافظه‌ كوتاه‌ مدت، دراز مدت، حافظه‌ يا خاطرة‌ شفاهي‌ و فضايي، حافظه‌ حادثه‌اي‌ (خاطره‌ زمانها و مكانها و زمينه‌هاي‌ خاص) و حافظه‌ معنايي‌ (دانش‌ فارغ‌ از محتوا دربارة‌ واقعيتها، زبان‌ يا مفاهيم‌ مانند اين‌كه‌ تهران‌ پايتخت‌ ايران‌ است.) حافظه‌ روشمندانه‌ و حافظه‌ نظرمندانه، و حافظه‌ عادت‌ و حافظه‌ اطلاعاتي.

پويش‌ خاطره‌ (حافظه) به‌طور معمول‌ سه‌ مرحله‌ دارد، رمز شدن، انباشتن‌ (يا تحكيم) و فراخواني. براي‌ اين‌كه‌ يك‌ خاطره‌ جديد در حافظه‌ دراز مدت‌ بايگاني‌ شود، به‌ ساعتها يا روزها وقت‌ نيازمند است‌ و در مرحله‌ انباشتن‌ به‌ سادگي‌ مي‌تواند پاك‌ شود. در هر صورت‌ به‌نظر مي‌رسد در زمينه‌ حافظه، دختران‌ بر پسران‌ برتري‌ دارند، براساس‌ برخي‌ گزارشات‌ زنان‌ دانشجو بهتر از مردان‌ مي‌توانند اسامي‌ افرادي‌ را كه‌ براي‌ لحظه‌اي‌ ملاقات‌ كرده‌اند، به‌خاطر آورند، و دختران‌ در معلومات‌ و حافظه‌ و هوش‌ اجتماعي‌ از پسران‌ جلوترند.

اوج‌ حافظه‌ در سنين‌ 13 تا 16 سالگي‌ است، دختران‌ تا 14 سالگي‌ براي‌ حفظ‌ مطالب‌ توان‌ و لياقت‌ بيشتري‌ نسبت‌ به‌ پسران‌ از خود نشان‌ مي‌دهند.

«در مورد گسترش‌ خزانة‌ لغات‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ دختران‌ در مقايسه‌ با پسران، خزانة‌ لغات‌ خود را بيشتر گسترش‌ مي‌دهند، و اين‌ گسترش‌ در لغات‌ مربوط‌ به‌ رنگها، افزايش‌ بيشتري‌ دارد؛ زيرا معمولاً‌ آنها به‌ لباس‌ها و يا فعاليت‌هايي‌ كه‌ مستلزم‌ استفاده‌ از رنگهاست، علاقة‌ بيشتري‌ دارند؛ درحالي‌ كه‌ خزانة‌ لغات‌ پسران‌ در زمينة‌ لغات‌ عاميانه‌ و فحش‌ از دختران‌ افزايش‌ بيشتري‌ دارد.»

در عين‌ حال‌ برخي‌ گفته‌اند:

«گرچه‌ نخستين‌ تحقيقات‌ دربارة‌ حافظه، برتري‌ زنان‌ بر مردان‌ را نشان‌ داده‌ است، ولي‌ اين‌ نتيجه‌گيري‌ بر آمار مبتني‌ نيست. و در حافظه‌ عددي، جمله‌اي‌ و اشكال‌ هندسي، عدم‌ اختلافات‌ قابل‌ توجه‌ بين‌ دو جنس‌ مورد تأييد قرار گرفته‌ است. از اين‌ گذشته، زنان‌ در حافظه‌ فوري‌ بر مردان‌ برترند و مردان‌ در حافظه‌ غيرفوري‌ بر زنان‌ برتري‌ دارند.»

«متخصصان‌ افزايش‌ ميزان‌ هورمونهاي‌ زنانه‌ نظير پرژسترون‌ و استراديول‌ (استروژن) در بدن‌ خانمهاي‌ باردار را عامل‌ اصلي‌ افزايش‌ يادگيري‌ و عملكرد بهتر مغزي‌ و حافظه‌ مي‌دانند. تأثير اصلي‌ اين‌ دو هورمون‌ زنانه‌ در قسمت‌ هيپوكامپ است‌ كه‌ در ايجاد و تداوم‌ قوه‌ حافظه‌ نقش‌ دارد.»

‌ ‌8. تواناييها و مهارتهاي‌ كلامي‌

در زمينه‌ تفاوتهاي‌ جنسي‌ نسبت‌ به‌ تواناييهاي‌ كلامي، بيشتر انديشمندان‌ بر اين‌ باورند كه‌ برتري‌ اندك‌ دختران‌ بر پسران‌ در گويش‌ مورد تأييد است. اين‌ تفاوت‌ از دوران‌ نوزادي‌ شكل‌ مي‌گيرد، در مرحله‌ كودكي‌ نسبت‌ به‌ تعداد يادگيري‌ نخستين‌ كلمات‌ و ساختن‌ جمله‌ها و اَداي‌ رسأ و روشن‌ آنها، و ميزان‌ استفاده‌ از كلمات، حفظ‌ خزانه‌ لغات، خواندن‌ و خلاقيت‌ كلامي، نوشتن‌ و هجي‌ كردن‌ و نكات‌ گرامري، دختران‌ از پسران‌ برتر به‌نظر مي‌رسند، آزمونهايي‌ كه‌ دربارة‌ استعمال‌ زبان‌ و مهارتهاي‌ كلامي‌ است، اين‌ مطلب‌ را تأييد مي‌كند، و اين‌ امر در بازيها و ديگر رفتارهاي‌ آنها مشاهده‌ مي‌شود، دختران‌ با استفاده‌ از توانايي‌ كلامي‌ خود بيشتر به‌ بازيهايي‌ رو مي‌آورند كه‌ بتوانند مهارتهاي‌ كلامي‌ خود را در آن‌ به‌ كار گيرند، و پسران‌ به‌ حادثه‌جويي‌ و بازيهاي‌ پرتحرك‌ علاقه‌ نشان‌ مي‌دهند. دختران‌ پيش‌ از آن‌كه‌ بتوانند سخن‌ بگويند به‌ صحبتهاي‌ بزرگسالان‌ توجه‌ و واكنش‌ بيشتري‌ دارند، و به‌طور كلي‌ دختران‌ در رشد زبان‌ يك‌ تا دو ماه‌ از پسران‌ جلوترند. اختلالات‌ سخن‌ گفتن‌ ميان‌ آنان‌ كمتر است‌ و خواندن‌ را زودتر از پسران‌ مي‌آموزند، و در دورة‌ دبيرستان‌ در آزمونهاي‌ دستور زبان‌ ديكته‌ و سيالي‌ واژگان‌ پيشرفته‌ترند. گذشته‌ از اين‌ تعداد پسران‌ مبتلا به‌ عقب‌ماندگي‌ از نظر خواندن‌ به‌ 2 برابر دختران‌ مي‌رسد، و لكنت‌ زبان‌ در ميان‌ پسران‌ بيش‌ از دختران‌ است. در اين‌ ميان‌ برخي‌ گفته‌اند:

«در حدود سن‌ 6 سالگي‌ ميزان‌ گويايي‌ و ذخيره‌ لغات‌ پسران‌ و دختران‌ ابتدأ با هم‌ برابر و سپس‌ بر دختران‌ پيشي‌ مي‌گيرند.»

گروهي‌ نيز با توجه‌ به‌ تحقيقاتي‌ نظر داده‌اند كه‌ تفاوت‌ در تواناييهاي‌ كلامي‌ بين‌ پسران‌ و دختران‌ در مقايسه‌ با سه‌ دهة‌ گذشته‌ كمتر شده‌ است. و از اين‌ مطلب‌ نتيجه‌گيري‌ شده‌ كه‌ ممكن‌ است‌ اين‌ تفاوت‌ از عوامل‌ محيطي‌ و زمينه‌هاي‌ فرهنگي‌ ناشي‌ شود و الگوهاي‌ جنسي‌ زن‌ و مرد كه‌ در آن‌ خواندن‌ كار زنانه‌ دانسته‌ مي‌شد، به‌ اين‌ ضعف‌ انجاميده‌ است. اين‌گونه‌ اظهار نظرها با توجه‌ به‌ دلايل‌ فراواني‌ كه‌ براي‌ مهارتهاي‌ كلامي‌ زنان‌ وجود دارد چندان‌ درست‌ به‌نظر نمي‌آيد. و مواردي‌ كه‌ در آن‌ برابري‌ دو جنس‌ در اين‌ زمينه‌ مشاهده‌ گردد از حد استثنا فراتر نمي‌رود.

«بافتهاي‌ پيوندي‌ اضافي‌ مغز زنها كه‌ از ميليونها سلول‌ پيوندي‌ عصبي‌ تشكيل‌ شده‌اند، بين‌ مركز احساسات‌ و گفتار در مغز قرار گرفته‌اند و باعث‌ مي‌شوند مهارتهاي‌ زباني‌ دخترهاي‌ كوچك‌ قبل‌ از پسرها توسعه‌ يابد.»

مغز زن‌ طوري‌ سازمان‌ يافته‌ كه‌ بتواند به‌طور مؤ‌ثرتر احساسات‌ خود را ابراز كند، و از اين‌رو صحبت‌ كردن‌ از زن‌ جدا نشدني‌ مي‌نمايد، مرد بايد نخست‌ دربارة‌ احساساتش‌ فكر كند و آن‌ گاه‌ سخن‌ بگويد، در حالي‌ كه‌ يك‌ زن‌ مي‌تواند همزمان‌ حس‌ كند، بينديشد و حرف‌ بزند. بسيار اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ زني‌ با صحبت‌ كردن، كشف‌ مي‌كند كه‌ چه‌ مي‌خواهد بگويد مردها غالباً‌ پيش‌ از آن‌كه‌ دربارة‌ موضوعي‌ حرف‌ بزنند يا جوابي‌ بدهند، يا تجربه‌اي‌ به‌دست‌ آورند، در آغاز بررسي‌ مي‌كنند و درباره‌اش‌ مي‌انديشند. و اين‌ پديده‌ها از آن‌ جاست‌ كه‌ مرد يا زن‌ مي‌تواند به‌طور همزمان‌ دو نيمكرة‌ مغزش‌ را به‌ كار گيرد. ولي‌ مردان‌ يا مي‌توانند از مهارتهاي‌ زباني‌ نيمكره‌ چپ‌ مغزشان‌ استفاده‌ كنند، و يا از مهارتهاي‌ معنايي‌ و مشكل‌گشايي‌ نيمكرة‌ راست‌ بهره‌ ببرند. و در هر صورت‌ اين‌ نكته‌ مهم‌ شايان‌ توجه‌ است‌ كه‌ برتري‌ زنان‌ در تواناييهاي‌ كلامي، از حد‌ سيالي‌ كلام‌ فراتر نمي‌رود.در درك‌ كلامي‌ و استدلال‌ به‌ آن‌ (مانند قياس‌ كردن) دختران‌ بر پسران‌ برتري‌ ندارند. در آزمونهاي‌ غيركلامي‌ تفاوت‌ چشمگيري‌ ميان‌ دختر و پسر بروز مي‌يابد، و اين‌ تفاوت‌ همواره‌ (به‌ جز آزمون‌ رمزنويسي) به‌ نفع‌ پسرهاست.

همچنين‌ آواگري‌ و توانايي‌ كلامي‌ در دو سال‌ نخست‌ زندگي‌ مي‌تواند عامل‌ پيشگويي‌ مناسبي‌ براي‌ هوشبهر (بهرة‌ هوشي) دختران‌ در سالهاي‌ بعد باشد، زيرا هوش‌ دخترها باثبات‌تر از پسرهاست، گرچه‌ ممكن‌ است‌ با افزايش‌ سن‌ در دختران‌ (و نيز در آغاز بزرگسالي) گاهي‌ كاهش‌ در هوشبهر آنان‌ ديده‌ شود. ولي‌ رشد هوشبهر پسران‌ همراه‌ با افزايش‌ سن‌ بيشتر مي‌شود، و جالب‌ توجه‌ است‌ كه‌ با رشد هوشبهر هم‌ پسران‌ و هم‌ دختران‌ به‌ خصوصيات‌ مردانه‌ گرايش‌ بيشتري‌ مي‌يابند.

جدول‌ زير برخي‌ از تواناييهاي‌ كلامي‌ را در دختران‌ و پسران‌ مي‌نماياند كه‌ تفاوتها در آن‌ قابل‌ توجه‌اند:

‌ ‌9. هوش‌ كلي‌ (عوامل‌ هوش)

اين‌ اصطلاح‌ به‌وسيله‌ «اسپيرمن» به‌ كار برده‌ شد، تا توانايي‌ يا ظرفيت‌ كلي‌ فرد (كه‌ از طريق‌ مهارتهاي‌ خاص‌ مانند مهارت‌ رياضي، مكانيكي‌ و... بروز مي‌كند) نشان‌ داده‌ شود، بنابراين‌ هوش‌ كلي‌ همان‌ عوامل‌ هوش‌ است‌ كه‌ از مجموعه‌ آزمونهاي‌ كلامي‌ و غيركلامي‌ به‌دست‌ مي‌آيد، و شامل؛ توانايي‌ عددي، رواني‌ كلامي، حافظه، استدلال، درك‌ روابط‌ فضايي‌ و سرعت‌ ادراك‌ مي‌شود.

دربارة‌ هوش‌ كلي‌ گرچه‌ برخي‌ نمرة‌ هوشبهر زنان‌ و مردان‌ را تا حدود زيادي‌ مشابه‌ دانسته‌اند و گفته‌اند كه‌ شواهدي‌ مبني‌ بر اين‌كه‌ از نظر هوش‌ كلي‌ يكي‌ از دو جنس‌ بر ديگري‌ برتري‌ داشته‌ باشد، يافت‌ نشده‌ است و نابرابريهاي‌ خاص‌ در بعضي‌ از عوامل‌ يكديگر را خنثي‌ و تعديل‌ مي‌كنند ولي‌ پيداست‌ كه‌ بعضي‌ از استعدادهاي‌ خاص‌ در يكي‌ از دو جنس‌ قويتر و رشد يافته‌تر از ديگري‌ است. عواملي‌ كه‌ تاكنون‌ بررسي‌ گرديد (حافظه، استدلال، مهارتهاي‌ كلامي) اين‌ ادعاها را تأييد مي‌كند. اضافه‌ بر آن، در اين‌كه‌ پسران‌ به‌طور نسبي‌ در تجسم‌ فضايي، استعداد مكانيكي، استدلال‌ رياضي‌ و منطقي‌ بر دختران‌ برتري‌ دارند، ترديدي‌ وجود ندارد و برتري‌ دختران‌ نيز براساس‌ گزارشها در عامل‌هاي‌ زيباشناسي‌ (اشكال، رنگها، تصاوير)، تواناييهاي‌ كلامي‌ (تعريف‌ كلمات) مهارتهاي‌ يدي‌ (دگمه‌ كردن، نخ‌ كردن)، اشتغالات‌ اجتماعي‌ (مشخص‌ كردن‌ سنين، انواع‌ ظاهري) مورد تأييد است.

«به‌ عقيدة‌ استافورد برتري‌ پسران‌ از لحاظ‌ عامل‌ تجسم‌ فضايي‌ يك‌ امر ارثي‌ و مربوط‌ به‌ جنس‌ افراد است. وي‌ اين‌ نتيجه‌ را از مطالعه‌ همبستگي‌هاي‌ موجود بين‌ مقادير قدرت‌ تجسم‌ فضايي‌ كه‌ دربارة‌ 104 نفر از والدين‌ و فرزندان‌ آنها صورت‌ گرفته، به‌دست‌ آورده‌ است. هارتلاژ (نيز) به‌ همين‌ نتيجه‌ رسيده‌ است.»

ضعف‌ زنان‌ از لحاظ‌ قدرت‌ تجسم‌ فضايي‌ اين‌ مسأله‌ را تأييد مي‌كند كه‌ استعداد نقاشي‌ زنان‌ كمتر از مردان‌ است، و به‌ويژه‌ كمتر از مردان‌ از استعداد فني‌ و تكنيكي‌ برخوردارند. اين‌ مطلب‌ به‌وسيله‌ آزمايش‌ ساخت‌ مجدد قطعات‌ جدا شده‌ و تست‌ درك‌ مكانيكي‌ قابل‌ مشاهده‌ است. مردان‌ در «آزمون‌ ميله‌ و قاب» امتياز بيشتري‌ به‌دست‌ مي‌آورند. اين‌ امر بدان‌ معناست‌ كه‌ آنان‌ بيشتر از زنان‌ به‌ زمينه‌ ناوابسته‌اند و در تفكر تحليلي‌ بهترند.

پس‌ اين‌ نظريه‌ كه‌ «آنچه‌ زنان‌ و مردان‌ را متمايز مي‌كند، مربوط‌ به‌ جزء فضايي‌ - بصري‌ آزمونهاست‌ نه‌ توانايي‌ تحليل‌ كلي‌ و عمومي‌ آنها» صرف‌ ادعاست‌ و دليل‌ موجه‌ ندارد. نيز روشن‌ است‌ كه‌ به‌طور نسبي‌ مردان‌ از نظر تواناييهاي‌ رياضي‌ قوي‌ترند و اين‌ برتري‌ در آزمونهايي‌ كه‌ استدلال‌ رياضي، جاي‌ محاسبات‌ ساده‌ را مي‌گيرد از حدود 11 سالگي‌ نمايان‌ مي‌شود. اين‌ احتمال‌ «كه‌ چون‌ رياضيات، موضوعي‌ مردانه‌ تلقي‌ شده‌ است، به‌ همين‌ دليل‌ دختران‌ به‌ سوي‌ آن‌ جذب‌ نمي‌شوند و در عوض‌ به‌ زمينه‌هاي‌ كلامي، از قبيل‌ زبان‌ و ادبيات‌ روي‌ مي‌آورند» ادعايي‌ نادرست‌ و بي‌اساس‌ به‌نظر مي‌آيد. زيرا چگونگي‌ استفاده‌ از نيمكره‌هاي‌ مغز در دو جنس‌ در اين‌ زمينه‌ دليل‌ زيستي‌ و علمي‌ ارائه‌ مي‌دهد. به‌ همين‌ ترتيب‌ در زمينه‌ دقت، سرعت‌ ادراك، جهت‌يابي، تخيل‌ و رؤ‌يا تداعي‌ معاني، پديده‌هاي‌ هنري‌ (تئاتر، سينما، موسيقي)، تشخيص‌ رنگها، و... نيز اختلافاتي‌ بين‌ دو جنس‌ مشاهده‌ مي‌شود و بررسي‌هاي‌ به‌ عمل‌ آمده‌ تأثير عامل‌ جنسيت‌ را در هر يك‌ از اين‌ امور نشان‌ مي‌دهد. از آن‌جا كه‌ نتايج‌ به‌دست‌ آمده‌ در برخي‌ از اينها اطمينان‌آور نيستند.

‌ ‌10. شگفتي‌ مغز آدمي‌

مغز انسان‌ داراي‌ ده‌ ميليارد نرون‌ و ده‌ تريليون‌ بيت‌ اطلاعات‌ است. نرون‌ها (سلول‌هاي‌ عصبي) عناصر فعال‌ مغز به‌ حساب‌ مي‌آيند. در ازاي‌ هر نرون‌ مغزي‌ حدود 10 سلول‌ نوروگلي‌ وجود دارد كه‌ شبكه‌ دربرگيرنده‌ را در معماري‌ نرون‌ها فراهم‌ مي‌آورد. هر نرون‌ مغز به‌طور متوسط‌ بين‌ هزار تا ده‌ هزار اتصال‌ عصبي‌ با ساير نرون‌هاي‌ مجاور برقرار مي‌كند. نيز آشكار گرديده‌ كه‌ در ساختمان‌ مغز مدارهاي‌ ظريف‌ الكتريكي‌ وجود دارند كه‌ از نظر اندازه‌ بسيار كوچك‌اند و ابعاد معمولي‌ آنها به‌ يك‌ ده‌ هزارم‌ سانتي‌ متر مي‌رسد از اين‌رو مي‌توانند به‌طور سريع‌ داده‌ها را پردازش‌ كنند و پاسخهاي‌ دقيق‌ ارائه‌ دهند. افزايش‌ اين‌ مدارها در حيوانات‌ مختلف‌ سازگار با سطح‌ پيچيدگي‌ و تكامل‌ حيوان‌ است. و بيشترين‌ افزايش‌ مطلق‌ و نسبي‌ آن‌ در انسان‌ مشاهده‌ مي‌شود.

شمار بزرگي‌ از حالات‌ مغزي‌ وجود دارد كه‌ انسان‌ در طول‌ تاريخ‌ زندگي‌ خود وارد آنها نشده، و حتي‌ به‌طور گذرا نيز آنها را لمس‌ نكرده‌ است. اين‌ رقم‌ از همه‌ ذرات‌ بنيادي‌ جهان‌ (الكترونها و پروتون‌ها) به‌مراتب‌ بيشتر مي‌شود و به‌خوبي‌ مي‌تواند غيرقابل‌ پيش‌بيني‌ بودن‌ رفتار آدمي‌ را توجيه‌ كند و با توجه‌ به‌ آن‌ بافت‌ نظم‌ و قاعده‌ در رفتار انساني‌ جاي‌ شگفتي‌ دارد و هيچ‌ دو انساني‌ همانند يكديگر نمي‌تواند باشد. از اين‌ ديدگاه‌ هر انساني‌ از ديگري‌ متفاوت‌ و به‌ واقع‌ منحصر به‌ فرد است، و حيات‌ هر كس‌ مقدس‌ شمرده‌ مي‌شود.

هورمونهاي‌ جنسي‌ نر در آغاز رشد هوشي‌ را آسان‌ مي‌سازد و تجويز آندروژنها به‌ افرادي‌ كه‌ از نظر وراثت‌ ماده‌اند، بهرة‌ هوشي‌ آنها را به‌ ميزان‌ قابل‌ توجه‌ از بهرة‌ هوشي‌ ميانگين‌ افراد ماده‌ طبيعي، بالا مي‌برد. «ديويد كسلر» مي‌گويد:

«يافته‌هاي‌ ما مؤ‌يد همان‌ چيزي‌ است‌ كه‌ شاعران‌ و داستان‌نويسان‌ غالباً‌ ادعا كرده‌اند و مردم‌ عامي‌ مدتهاست‌ معتقدند و آن، اين‌ است‌ كه‌ مردها نه‌تنها رفتاري‌ متفاوت‌ با زنان‌ دارند بلكه‌ به‌ صورتي‌ متفاوت‌ مي‌انديشند.»

همچنين‌ اين‌ ادعا كه‌ «پردازش‌ اطلاعاتي‌ و فكري‌ و ذهني‌ زن‌ و مرد خيلي‌ متفاوت‌ است» نادرست‌ بنظر مي‌رسد.



. لين‌ و لين: بافت‌شناسي، ترجمه‌ محبوبة‌ آروند، چاپ‌ سوم، انتشارات‌ آستان‌ قدس‌ رضوي، 1366، ص‌ 785.

‌ ‌- ديويد ام. ا وريك: انتخاب‌ جنسيت‌ فرزند، ترجمه‌ عبدالخليل‌ حاجتي، چاپ‌ 14، مؤ‌سسه‌ خدمات‌ فرهنگي‌ رسا، 1376، ص‌ 65.

. مارگارت‌ لي‌ روي: سقط‌ جنين، ترجمه‌ پرويز پهلوان، چاپ‌ اول، نشر البرز، 1377، ص‌ 29.

. جان‌ سي. هاربرت: مشاور پزشكي‌ خانواده، ترجمه‌ اسماعيل‌ عبدالرحيم‌ كاشي، انتشارات‌ ققنوس، 1376، ص‌ 399.

. فيزيولوژي‌ بدن‌ انسان، ج‌ 2، ص‌ 480.

‌ ‌- ويليام‌ اف، گانونگ: كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي‌ ج‌ 2، ترجمه‌ فرخ‌ شادان، چاپ‌ اول، شركت‌ سهامي‌ چهر، 1363، ص‌ 815.

. آرتور گايتون‌ و جان‌ هال: فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ترجمه‌ فرخ‌ شادان.

. انتخاب‌ جنسيت‌ فرزند، ص‌ 65.

. بادانتر اليزابت، زن‌ و مرد، ترجمه‌ سرور شيوا رضوي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ دستان‌ و هاشمي، 1377، ص‌ 60.

. سوسن‌ سيف‌ و همكاران، روان‌شناسي‌ رشد (1)، انتشارات‌ سمت، 1373، ص‌ 287.

. اصول‌ طب‌ داخلي‌ هاريسون‌ (1987): غدد درون‌ ريز، ترجمه‌ ابراهيم‌ سيواني، 1366، ص‌ 528.

. ديويد روبن‌ و همكاران: دانستنيهاي‌ زناشويي، ترجمه‌ كيومرث‌ دانشور، چاپ‌ دوم‌ انتشارات‌ كوشش، 1377، ص‌ 25.

. ميشا بريان. ل‌ و همكار: روان‌شناسي‌ بزرگسالان، ترجمه‌ حمزه‌ گنجي‌ و همكاران، انتشارات‌ اطلاعات، 1371، ص‌ 150.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 784.

. سيروس‌ ايزدي: بحرانهاي‌ زندگي‌ زن، انتشارات‌ چهر، 1356، ص‌ 62.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها (1992)، ترجمه‌ عباس‌ اديب، چاپ‌ اول، نشر البرز، 1373: ص‌ 822.

. فرنچ، مارلين، جنگ‌ عليه‌ زنان، ترجمه‌ توراندخت‌ تمدن‌ (مالكي)، چاپ‌ اول، انتشارات‌ علمي، 1373، ص‌ 2 - 41.

. روژه‌ پيره: روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ترجمه‌ حسين‌ سروري، انتشارات‌ جانزاده، 1370، ص‌ 107.

. هانا استون‌ و همكار: پاسخ‌ به‌ مسائل‌ جنسي‌ و زناشويي، ترجمه‌ طرزا اخوان، انتشارات‌ گلشايي، 1370، ص‌ 216-17.

. هارولد كاپلان‌ و همكار: خلاصه‌ روان‌ پزشكي‌ ج‌ 3 (علوم‌ رفتاري‌ - روان‌ پزشكي‌ باليني) ترجمه‌ نصرا آزاده، ص‌ 18.

. سقط‌ جنين، ص‌ 24.

. بحرانهاي‌ زندگي‌ زن، ص‌ 29.

. دانستنيهاي‌ زناشويي، ص‌ 71 - 170.

. فيزيولوژي‌ انسان‌ ج‌ 3، ص‌ 41 - 1639.

. فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 1531.

. محمد حسن‌ اميرتيموري، زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، دانشگاه‌ علامه‌ طباطبائي، 1376، ص‌ 322 و 27 - 325.

. فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 2 - 1500.

. غدد درون‌ ريز، ص‌ 485.

- زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 392.

. غدد درون‌ ريز، ص‌ 277 و 495.

‌ ‌- زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 93 - 392.

‌ ‌- روان‌شناسي‌ رشد (2) ص‌ 9 - 68.

‌ ‌- زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 93 - 392.

. فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 1578.

. غدد درون‌ ريز، ص‌ 132.

. فيزيولوژي‌ انساني‌ ج‌ 3، ص‌ 1551.

. فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 1503.

. فيزيولوژي‌ انساني‌ ج‌ 3، ص‌ 1551.

. همان، ص‌ 1504.

. سكلتون‌ و همكار: تفاوتهاي‌ فردي، ترجمه‌ يوسف‌ كريمي‌ و همكار، چاپ‌ اول، وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي، 1371، ص‌ 148.

- فيزيولوژي‌ غدد مترشح‌ داخلي، ص‌ 139.

- روان‌شناسي‌ رشد (1)، ص‌ 343.

- زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 393.

. جنگ‌ عليه‌ زنان، ص‌ 41.

. اصول‌ طب‌ داخلي‌ هاريسون‌ (1991): بيماريهاي‌ خون‌ و سرطان‌شناسي، ترجمه‌ محمدرضا اسدي، 1370، ص‌ 235.

. آرتور گايتون: فيزيولوژي‌ پزشكي‌ ج‌ 3، ترجمه‌ فرخ‌ شادان، چاپ‌ اول، شركت‌ سهامي‌ چهر، 1372، ص‌ 1724.

. علي‌ قائمي: دنياي‌ نوجواني‌ دختران، چاپ‌ اول، انتشارات‌ اميري، 1370، ص‌ 396.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 393.

. اطلاعات‌ علمي، سال‌ 13، ش‌ 10، ص‌ 6.

. آرتور گايتون: فيزيولوژي‌ بدن‌ انسان‌ ج‌ 1، ص‌ 498.

. اصول‌ طب‌ داخلي‌ هاريسون‌ (1987): اختلالات‌ سيستم‌ ايمني‌ بافت‌ همبند و مفاصل‌ و... ترجمه‌ عزتي، 1366، ص‌ 3 - 92.

. فيزيولوژي‌ انساني‌ ج‌ 3، ص‌ 1551.

. جان‌گري، روشهاي‌ پيشرفته‌ روابط‌ زناشويي، ترجمه‌ فرشته‌ صالحي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ آبتين، 1375، ص‌ 322.

. دكتر سلاتر، اثر هورمونهاي‌ جنسي‌ بر رفتار، ترجمه‌ عباس‌ جعفري‌ نژاد، چاپ‌ اول، انتشارات‌ گام، 1363، ص‌ 47 و 54.

. پروين‌ بيرجندي، روان‌شناسي‌ رفتار غيرعادلي‌ (مرضي) چاپ‌ چهارم، 1362، ص‌ 365.

. كوت‌ هورين: آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ترجمه‌ محمود بهزاد، انتشارات‌ رودكي، ص‌ 135.

. دانستنيهاي‌ زناشويي، ص‌ 84 - 283.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 1310.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 18 - 816.

. رابرت‌ گيلر و كتي‌ ماتيوز: شناخت‌ و درمان‌ طبيعي‌ بيماريها، ترجمه‌ بابك‌ شهبازيان، نشر گفتار، 1376، ص‌ 11 - 510.

. فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 1545 و 1523 و 1578.

. حسين‌ حكمت‌ و همكاران: استخوان‌شناسي، موسسه‌ نشر جهاد، ص‌ 236 و 238.

. فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 1545 و 1523 و 1578.

. فيزيولوژي‌ انساني‌ ج‌ 3، ص‌ 1575

. فيزيولوژي‌ پزشكي‌ ج‌ 2، ص‌ 1522 و 1545.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 98 - 397.

. اصول‌ طب‌ داخلي‌ هارسيون‌ 1991: تشخيص‌ افتراقي‌ بيماريهاي‌ شايع، ترجمه‌ مهرداد اصلاحي، 1371، ص‌ 187.

. غدد درون‌ ريز، ص‌ 132 و 38 - 537.

. آزاده‌ امين‌پور و همكار: اصول‌ علم‌ تغذيه، چاپ‌ اول، شركت‌ سهامي‌ انتشار، 1363، ص‌ 307.

. تندرستي‌ و زنانگي‌ پايدار در ميانسالي، 58.

. فيزيولوژي‌ انساني، ج‌ 3، ص‌ 1578.

. آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 32.

. جورج‌ سامرويل، دايرة‌المعارف‌ پزشكي، ترجمه‌ و نكارش، مهرداد نوين، چاپ‌ اول، 1363، ص‌ 933 و 935.

. دانستنيهاي‌ زناشويي، ص‌ 92 - 291.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 841.

. روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 32 - 131.

. فيزيولوژي‌ پزشكي‌ ج‌ 2، ص‌ 1578.

. دانستنيهاي‌ زناشويي، ص‌ 283.

. اثر هورمونهاي‌ جنسي‌ بر رفتار، ص‌ 51 - 49.

. اصول‌ علم‌ تغذيه، ص‌ 288.

. اثر هورمونهاي‌ جنسي‌ بر رفتار، ص‌ 51 - 49.

. اسرار مغز آدمي، ص‌ 19 - 18.

. غدد درون‌ ريز، ص‌ 528 و 34 - 533.

- زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 397.

. فيزيولوژي‌ انساني‌ ج‌ 3، ص‌ 81 - 1579.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 824.

. بيماريهاي‌ خون‌ و سرطان‌شناسي، ص‌ 413.

- تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 45.

. سقط‌ جنين، ص‌ 31.

. آسيب‌شناسي‌ رواني‌ (2)، ص‌ 300 - 299.

- تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 825.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 55 - 350.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 323 و 401.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 1، ص‌ 459.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 1، ص‌ 433.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 55 - 350.

. اثر هورمونهاي‌ جنسي‌ بر رفتار، ص‌ 71 و 78.

. اسرار مغز آدمي، ص‌ 22 - 121.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 1، ص‌ 766.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 4 - 103.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 1، ص‌ 766.

. ژانت‌ هايد: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 246.

. اتوكلاين‌ برگ: روان‌شناسي‌ اجتماعي‌ ج‌ 1، ترجمه‌ علي‌ محمد كاردان، چاپ‌ نهم، نشر انديشه، 1368، ص‌ 15 - 314.

. سيد غلامرضا ميرحسيني، اصول‌ اپيدميولوژي‌ و مبارزه‌ با بيماريها، نشر ژرف، 1375، ص‌ 37.

. اطلاعات‌ علمي، سال‌ 13، ش‌ 10، ص‌ 6.

. ريچارد آتكينسون‌ و همكاران: زمينه‌ روان‌شناسي‌ ج‌ 1، ترجمه‌ براهني‌ و همكاران، ص‌ 165 و 172.

. اصول‌ علم‌ تغذيه، ص‌ 59.

. آليس، فاينستاين، چه‌ وقت‌ به‌ پزشك‌ مراجعه‌ كنيم، ترجمه‌ رشاد مردوخي، چاپ‌ اول، نشر ني، 1375، ص‌ 29.

. حسين‌ لطف‌آبادي، روان‌شناسي‌ رشد، (2) (نوجواني، جواني‌ و بزرگسالي)، انتشارا سمت، 1378، ص‌ 170.

. موريس‌ دوبس‌ و هانري‌ پيرون: روان‌شناسي‌ اختلافي، ترجمه‌ محمد حسين‌ سروري، انتشارات‌ مترجم، 1362، ص‌ 144.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 15.

- آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 81.

. روان‌شناسي‌ بزرگسالان، ص‌ 85.

- تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 35.

- اختلالات‌ سيستم‌ ايمني‌ بافت‌ همبند و مفاصل‌ و... ص‌ 3 - 92.

. دانستنيهاي‌ زناشويي، ص‌ 310.

. اصول‌ اپيدميولوژي‌ و مبارزه‌ با بيماريها، ص‌ 37.

. براي‌ اطلاع‌ بيشتر در اين‌ زمينه‌ رجوع‌ كنيد به‌ بخش‌ مربوط‌ به‌ آسيب‌شناسي‌ بدني‌ و بيماريها.

. خلاصه‌ روان‌ پزشكي‌ ج‌ 1، ص‌ 434.

. روان‌شناسي‌ رشد (2)، ص‌ 249.

. محمدرضا يزديان: فيزيولوژي‌ علمي‌ دانشگاهي‌ ج‌ 1، (آزمايشهاي‌ خون)، چاپ‌ اول، مؤ‌سسه‌ انتشاراتي‌ اميد، 1375، ص‌ 87.

. بيماريهاي‌ خون‌ و سرطان‌شناسي، ص‌ 17.

. همان، ص‌ 1310.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 13.

. سرژهرك‌ برگ‌ و همكاران، تغذيه‌ و بهداشت‌ عمومي‌ ج‌ 2، ترجمه‌ سيدعلي‌ كشاورز، دانشگاه‌ تهران، 1374، ص‌ 181.

. تغذيه‌ و بهداشت‌ عمومي، ج‌ 2، ص‌ 167.

. چه‌ وقت‌ به‌ پزشك‌ مراجعه‌ كنيم، ص‌ 29.

. مشاور پزشكي‌ خانواده، ص‌ 377.

. مينو فروزاني، تغذيه‌ در دوران‌ باردهي، شيردهي، شيرخواري‌ و كودكي، چاپ‌ اول‌ انتشارات‌ چهر، 1371، ص‌ 5 - 94.

. مباني‌ علمي‌ غذا درماني‌ و رژيم‌هاي‌ غذايي، ص‌ 354.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 982.

. تشخيص‌ افتراقي‌ بيماريهاي‌ شايع، با نگرش‌ باليني، ص‌ 341.

. تشخيص‌ افتراقي‌ بيماريهاي‌ شايع، ص‌ 341.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 668.

. مباني‌ علمي‌ غذا درماني‌ و رژيم‌هاي‌ غذايي، ص‌ 413.

. سيداحمد نصرتي، درسنامه‌ بيماريهاي‌ كودكان، چاپ‌ اول، موسسه‌ فرهنگي‌ انتشاراتي‌ راستان‌ و تيمورزاده، 1375، ص‌ 691.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 665.

. نرمان‌ ل. مان: اصول‌ روان‌شناسي‌ ج‌ 1، ترجمه‌ و اقتباس‌ محمود ساعتچي، چاپ‌ 13، انتشارات‌ اميركبير، 1375، ص‌ 177.

. اسرار مغز آدمي، ص‌ 74 - 171.

. ژانت‌ هايد: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 187.

. استيون‌ رز، مغز به‌ مثابه‌ يك‌ سيستم، ترجمه‌ احمد محيط‌ و همكار، نشر قطره، 1368، ص‌ 71 و 269.

- پروين‌ رستمي، فيزيولوژي‌ اعصاب‌ و غدد درون‌ ريز (دستگاههاي‌ ارتباطي)، انتشارات‌ اطلاعات، 1378، ص‌ 319.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 92 - 189.

. روان‌شناسي‌ تفاوتهاي‌ فردي، ص‌ 199.

. رادني‌ رودس‌ و همكار: فيزيولوژي‌ بدن‌ انسان‌ ج‌ 1، ترجمه‌ حميده‌ علمي‌ غروي‌ و همكار، 1376، ص‌ 384.

. آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 88.

. سيامك‌ خدارحيمي‌ و همكاران: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 34 - 133.

. علي‌ اكبر شعاري‌نژاد: روان‌شناسي‌ رشد بزرگسالان‌ در فراخناي‌ زندگي، انتشارات‌ پيام‌ آزادي، 1373، ص‌ 251.

- جان‌گري: مريخيها و ونوسيها (شروع‌ دوباره) برگردان‌ مهدي‌ قراچه‌ داغي، انتشارات‌ البرز، 1377، ص‌ 85 - 284.

. آر. جوزف: نيمكره‌ راست‌ و ذهن‌ ناهشيار (كشف‌ غريبه‌ درون)، 1378، ص‌ 58 - 157.

. زمينه‌ زيست‌شناختي‌ روان‌شناسي، ص‌ 2 - 31.

. رجوع‌ كنيد به‌ بخش‌ آسيب‌شناسي‌ رواني.

. مغز و ذهن‌ (قدم‌ اول)، ص‌ 9 - 37.

- جوديث‌ هوپر و همكار: جهان‌ شگفت‌انگيز مغز، ترجمه‌ ابراهيم‌ يزدي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ قلم، 1372، ص‌ 242.

. براي‌ آگاهي‌ در اين‌ زمينه‌ رجوع‌ كنيد به: جهان‌ شگفت‌انگيز مغز، ص‌ 23، 80، 91، 76، 13، 33، 72، 34، 40، 37.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 85.

. سيامك‌ خدارحيمي‌ و همكاران، روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 133.

. روان‌شناسي‌ اختلافي، ص‌ 46 - 145.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 55.

. همان، ص‌ 50 - 146.

. پرفسور حسين‌ حكمت‌ و همكاران: استخوان‌شناسي، 4 - 2.

. همان، ص‌ 15 - 14.

. آناتومي‌گري‌ (1981): استخوان‌شناسي، ترجمه‌ فرهاد سميعي، چاپ‌ اول، 1361، ص‌ 25 و 13.

. آناتومي‌گري، ص‌ 315، 220، 309، 191.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي، ج‌ 2، ص‌ 718.

. فاكس‌ و ماتيوس: فيزيولوژي‌ ورزش‌ ج‌ 2، ترجمه‌ اصغر خالدان، چاپ‌ دانشگاه‌ تهران، 1372، ص‌ 553.

. حسين‌ سَنَدگل: فيزيولوژي‌ ورزش، ج‌ 1، ص‌ 504.

. پاول‌ هنري‌ ماسن‌ و همكاران: رشد و شخصيت‌ كودك، ترجمه‌ مهشيد ياسايي، چاپ‌ دوم، انتشارات‌ مركز، 1370، ص‌ 537.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 45.

. آناتومي‌ به‌ زبان‌ ساده، ص‌ 38 - 137 و ص‌ 129.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي‌ ج‌ 2، ص‌ 2 - 801.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 685.

. آندرولي‌ و همكاران: مباني‌ طب‌ سيسيل‌ (بيماريهاي‌ كليه)، ترجمه‌ واحدي، 1373، ص‌ 2 - 20.

. مباني‌ طب‌ سيسيل: بيماريهاي‌ كليه، ص‌ 7 - 66 و 70 - 69 و 8 - 57.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 707.

. چه‌ وقت‌ به‌ پزشك‌ مراجعه‌ كنيم، ص‌ 82 - 280.

. تشخيص‌ و درمان‌ طبي‌ بيماريها، ص‌ 21 - 720.

. رشد و شخصيت‌ كودك، ص‌ 353.

. دنياي‌ نوجواني‌ دختران، ص‌ 307.

. نيمكرة‌ راست‌ و ذهن‌ ناهشيار، ص‌ 156.

. سيامك‌ خدارحيمي‌ و همكاران: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 134.

. بنوات‌ گري: زنان‌ از ديد مردان، ترجمه‌ محمدجعفر پوينده، چاپ‌ اول، انتشارات‌ جامي، 1377، ص‌ 69 - 168.

. درسنامه‌ بيماريهاي‌ كودكان، ص‌ 691.

. محمدرضا شرفي: مراحل‌ رشد و تحول‌ انسان، چاپ‌ سوم، وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي، 1368، ص‌ 107.

. حسن‌ احدي‌ و همكار: روان‌شناسي‌ رشد (مفاهيم‌ بنيادي‌ در روان‌شناسي‌ كودك)، 1373، ص‌ 185.

. ژانت‌ هايد: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 11 - 110.

. ژان‌ لوك‌ داريگل: بهداشت‌ و زيبايي‌ مو، ترجمه‌ ساعد زمان، چاپ‌ اول، انتشارات‌ ققنوس، 1373، ص‌ 23.

. كليات‌ فيزيولوژي‌ پزشكي‌ ج‌ 2، ص‌ 801.

. درسنامه‌ بيماريهاي‌ كودكان، ص‌ 691.

. روان‌شناسي‌ رشد بزرگسالان‌ در فراخناي‌ زندگي، ص‌ 25.

. مارك‌ آنده‌ بلوش: رشد رواني‌ - عاطفي‌ كودك، ترجمه‌ فرشتة‌ توكلي، چاپ‌ اول، 1377، ص‌ 86 - 185.

. روان‌شناسي‌ اجتماعي‌ ج‌ 1، ص‌ 317.

. محمدعلي‌ سادات: خصوصيات‌ روح‌ زن، چاپ‌ سوم، نهضت‌ زنان‌ مسلمان، 1361، ص‌ 6 و 13.

. دنا كرولي: روان‌شناسي‌ افسردگي‌ زنان، ترجمه‌ بهزاد رحمتي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ زرياب، 1375، ص‌ 27.

. روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 40 - 39.

. روان‌شناسي‌ كودك‌ از ديدگاه‌ معاصر ج‌ 2، ص‌ 24 - 423.

. تفاوتهاي‌ فردي، ص‌ 44 - 143.

. روان‌شناسي‌ كودك‌ از ديدگاه‌ معاصر ج‌ 2، ص‌ 24 - 423.

. روان‌شناسي‌ افسردگي‌ زنان، ص‌ 5 - 23.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 92.

. اَن‌ ديكسون: قدرت‌ زن‌ مؤ‌ثرترين‌ شگردهاي‌ قاطعيت، ترجمه‌ توران‌ تمدن‌ (مالكي) چاپ‌ اول، نشر البرز، 1373، ص‌ 227.

. روشهاي‌ پيشرفته‌ روابط‌ زناشويي، ص‌ 22 - 321.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 92.

. علي‌ اسلامي‌ نسب‌ بجنوردي: بحران‌ خودكشي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ فردوس‌ و مجيد، 1371، ص‌ 89، 4 - 93 و 99 و 101.

. روان‌شناسي‌ رشد (مفاهيم‌ بينادي‌ در روان‌شناسي‌ كودك)، ص‌ 45.

. ژانت‌ هايد: روان‌ شناس‌ زنان، ص‌ 122، 1 - 90 و 238.

. رشد و شخصيت‌ كودك، ص‌ 167.

. روان‌شناسي‌ رشد كودك‌ از ديدگاه‌ معاصر ج‌ 2، ص‌ 191.

. حسين‌ نجاتي: روان‌شناسي‌ نوجواني‌ (چگونگي‌ رفتار با نوجوانان) ص‌ 29.

. دنياي‌ نوجواني‌ دختران، ص‌ 108.

. روان‌شناسي‌ نوجواني، ص‌ 134.

. آرتورت، جرسيلد: شناخت‌ خويشتن، ترجمه‌ محمد نقي‌ براهني‌ و علامحسين‌ ساعدي، 1343، ص‌ 89.

. ژانت‌ هايد: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 132.

. روان‌شناسي‌ رشد بزرگسالان‌ در فراخناي‌ زندگي، ص‌ 4 - 53.

. روان‌شناسي‌ رشد بزرگسالان‌ در فراخناي‌ زندگي، ص‌ 25.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 78.

. روان‌شناسي‌ رشد بزرگسالان‌ در فراخناي‌ زندگي، ص‌ 90 - 89.

. انجمن‌ روان‌ پزشكي‌ آمريكا: راهنماي‌ تشخيص‌ و آماري‌ اختلالات‌ رواني‌ ج‌ 1 و 2، ترجمة‌ محمد رضا نيك‌خو و همكاران، چاپ‌ اول، انتشارات‌ سخن، 1374.

. تيموتي‌ كاستلو و همكار: روان‌شناسي‌ نابهنجاري، ترجمه‌ نصرت‌ ا پورافكاري، چاپ‌ اول، انتشارات‌ آزاده، 1373.

. اسكات، كي‌ و گبرگ: مداوي‌ روان، ترجمه‌ بهداد بسيجي، چاپ‌ اول، نشر اوحدي، 1376.

. هارولد كاپلان‌ و بنيامين‌ سادوك: خلاصه‌ روان‌ پزشكي، ج‌ 4.

. مولف، شناخت‌ و سنجش‌ هوش‌ و استعداد تحصيلي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ دكتر فاطمي، 1361، ص‌ 7.

. همان، ص‌ 13 - 11.

. همان، ص‌ 14.

. همان، ص‌ 15.

. همان.

. كارل‌ ساگان، اژدهاي‌ بهشتي، ترجمه‌ عبدالحسين‌ وهاب‌زاده، چاپ‌ اول، انشتارات‌ اترك، 1368، ص‌ 3 - 62.

. شناخت‌ و سنجش‌ هوش‌ و استعداد تحصيلي، ص‌ 15.

. اژدهاي‌ بهشتي، صص‌ 3 - 62.

. شناخت‌ و سنجش‌ هوش‌ و استعداد تحصيلي، ص‌ 15.

. روژه‌ پيره، روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ترجمه‌ محمدحسين‌ سروري، انتشارات‌ جانزاده، 1370، صص‌ 3 - 52، 48 و 104.

. بنوات‌گري: زنان‌ از ديد مردان، ترجمه‌ محمدجعفر پوينده، چاپ‌ اول، انتشارات‌ جام، 1377، ص‌ 227.

. همان، صص‌ 30 - 229.

. محمدعلي‌ سادات: خصوصيات‌ روح‌ زن، چاپ‌ سوم، نهضت‌ زنان‌ مسلمان، 1361، صص‌ 8 - 67 .

. همان، ص‌ 65.

. نيل‌ كلارك‌ وارن، در جستجوي‌ عشق‌ زندگي، ترجمه‌ مهدي‌ قراچه‌ داغي، چاپ‌ اول، نشر اوحدي، 1377، ص‌ 48.

. حسين‌ نجاتي، روان‌شناسي‌ زناشويي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ بيكران، 1376، ص‌ 52.

. زنان‌ از ديد مردان، صص‌ 8 - 97.

. آناتومي‌ گري‌ (1981)؛ استخوان‌شناسي، ترجمه‌ فرهاد سميعي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ شركت‌ سهامي‌ چهر، 1361، صص‌ 195 - 239.

. حسين‌ حكمت‌ و همكاران، استخوان‌شناسي، مؤ‌سسه‌ نشر جهاد، ص‌ 374.

. جواد فيض، مغز كودك‌ من، چاپ‌ اول، دانشگاه‌ علوم‌ پزشكي‌ اصفهان، معاونت‌ پژوهشي، 1373، ص‌ 31.

. اژدهاي‌ بهشتي، صص‌ 4 - 53.

. همان، ص‌ 56.

. اژدهاي‌ بهشتي، صص‌ 4 - 53.

. همان، صص‌ 6 - 55.

. اسرار مغز آدمي، ص‌ 173.

. مغز كودك‌ من، ص‌ 27.

. همان، ص‌ 31.

. نرمان‌ ل. مان، اصول‌ روان‌شناسي‌ ج‌ 1، ترجمه‌ و اقتباس: محمود ساعتچي، چاپ‌ دوازدهم، مؤ‌سسه‌ انتشارات‌ اميركبير، 1375، ص‌ 229.

. اصول‌ روان‌شناسي، ج‌ 1، ص‌ 423.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 85.

. اصول‌ روان‌شناسي، ج‌ 1، صص‌ 27 - 125.

. سيامك‌ خدا رحيمي‌ و همكاران، روان‌شناسي‌ زنان، چاپ‌ اول، انتشارات‌ مردمك، 1377، ص‌ 133.

. شناخت‌ و سنجش‌ هوش‌ و استعداد تحصيلي، ص‌ 15.

. زنان‌ از ديد مردان، صص‌ 69 - 168.

. اصول‌ روان‌شناسي‌ ج‌ 1، ص‌ 612.

. موريس‌ دوبس‌ و هانري‌ پيرون: روان‌شناسي‌ اختلافي، ترجمه‌ محمد حسين‌ سروري، انتشارات‌ مترجم، 1362، ص‌ 146.

. همان، صص‌ 46 - 145.

. سوسن‌ سيف‌ و همكاران، روان‌شناسي‌ رشد (1)، چاپ‌ سوم، انتشارات‌ سمت، تهران، 1375، ص‌ 19.

. روان‌شناسي‌ اختلافي، ص‌ 145.

. آندره‌ ميشل، جنبش‌ اجتماعي‌ زنان، ترجمه‌ هما زنجاني‌زاده، چاپ‌ دوم، نشر نيكا، 1377، ص‌ 24.

. كوت‌ هورين، آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ترجمه‌ محمود بهزاد، انتشارات‌ رودكي، ص‌ 108.

. ماهنامه‌ اطلاعات‌ علمي، سال‌ سيزدهم، شماره‌ 10، ص‌ 6.

. زنان‌ از ديد مردان، ص‌ 104.

. همان، ص‌ 97.

. همان، ص‌ 94.

. همان، ص‌ 104.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 63.

. همان‌جا، صص‌ 1 - 60.

. همان، ص‌ 62.

. اي‌ ميويس‌ هترنيگتون‌ و همكار، روان‌شناسي‌ كودك‌ از ديدگاه‌ معاصر، ج‌ 2، ترجمه‌ جواد طهوريان‌ و همكاران، چاپ‌ اول، انتشارات‌ معاونت‌ فرهنگي‌ آستان‌ قدس، 1373، ص‌ 319.

. روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 109.

. زنان‌ از ديد مردان، ص‌ 90.

. همان، ص‌ 78.

. همان، ص‌ 82.

. همان، ص‌ 167.

. جوديت‌ هوپر و ديك‌ ترسي، جهان‌ شگفت‌انگيز مغز، ترجمه‌ ابراهيم‌ يزدي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ قلم، 1372، صص‌ 77 - 376.

. ناحيه‌ اسب‌ آبي‌ يا هيپوكامپوس، ساختمان‌ عصبي‌ خميده‌اي‌ است‌ به‌طور عمده‌ از ماده‌ خاكستري‌ ساخته‌ شده‌ و در كف‌ شاخ‌ مياني‌ بطن‌ طرفي‌ مغز قرار دارد.

. علي‌ قائمي، دنياي‌ نو جواني‌ دختران، چاپ‌ اول، انتشارات‌ اميري، 1370، صص‌ 180 و 58.

. روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 108.

. روان‌شناسي‌ اجتماعي، ج‌ 1، ص‌ 316.

. روان‌شناسي‌ رشد (1)، ص‌ 292.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 55.

. مجله‌ ايران‌ جوان‌ - شمارة‌ 131 - صفحة‌ 31.

. روان‌شناسي‌ اختلافي، ص‌ 47 - 146.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 50.

. روان‌شناسي‌ رشد(1)، ص‌ 340

. حسين‌ نجاتي، روان‌شناسي‌ رشد (از كودكي‌ تا نوجواني)، چاپ‌ اول، مؤ‌سسه‌ مهشاد، 1371، ص‌ 160.

. روان‌شناسي‌ رشد (1)، ص‌ 340.

. آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 103.

. اصول‌ روان‌شناسي‌ ج‌ 1، ص‌ 153.

. سيامك‌ رضا مهجور، روان‌شناسي‌ بازي، چاپ‌ اول، نشر راهگشا، 1370، صص‌ 44 - 243.

. سيامك‌ خدارحيمي‌ و همكاران: روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 102.

. روان‌شناسي‌ رشد (1)، ص‌ 239.

. روان‌شناسي‌ اجتماعي، ج‌ 1، ص‌ 315.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 50.

. سكلتون‌ و همكاران، تفاوتهاي‌ فردي، ترجمه‌ يوسف‌ كريمي‌ و فرهاد جمهري، چاپ‌ اول، انتشارات‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي، 1371، ص‌ 139.

. روان‌شناسي‌ اجتماعي، ج‌ 1، ص‌ 315.

. جان‌ گري، روشهاي‌ پيشرفته‌ روابط‌ زناشويي، ترجمه‌ فرشته‌ صالي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ آبتين، 1375، ص‌ 96.

. همان، ص‌ 98 و 94.

. جان‌ گري، مردان‌ مريخي‌ زنان‌ ونوسي، ترجمه‌ لوئيز عندليب‌ و اشرف‌ عديلي، نشر سيمرغ، 1376، ص‌ 76.

. تفاوتهاي‌ فردي، ص‌ 139. - روان‌ شناسي‌ زنان، ص‌ 102. - آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 105. - روان‌شناسي‌ اختلافي، صص‌ 47 - 146.

. روان‌شناسي‌ زنان، ص‌ 91.

. روان‌شناسي‌ كودك‌ از ديدگاه‌ معاصر، ج‌ 2، ص‌ 40.

. آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 105.

. اصول‌ روان‌شناسي، ج‌ 1، ص‌ 646.

. همان، ج‌ 1، صص‌ 63 - 261 و 267.

. تفاوتهاي‌ فردي، ص‌ 138.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 104.

. همان، ص‌ 54.

. همان، صص‌ 49 و 104.

. همان، ص‌ 50.

. همان، ص‌ 49.

. در اين‌ تست‌ از شخص‌ مورد آزمون‌ خواسته‌ مي‌شود كه‌ با استفاده‌ از يك‌ اهرم، درحالي‌ كه‌ قاب‌ تغيير جهت‌ مي‌دهد و كج‌ مي‌شود، ميله‌ را به‌ حالت‌ قائم‌ درآورد. آزمودني‌ بايد وضعيت‌ قاب‌ را ناديده‌ بگيرد و فكر خود را روي‌ ميله‌ متمركز كند. (تفاوتهاي‌ فردي، صص‌ 42 - 141.

. تفاوتهاي‌ فردي، صص‌ 42 - 141.

. همان‌ جا.

. همان، ص‌ 139.

. روشهاي‌ پيشرفته‌ روابط‌ زناشويي، ص‌ 95.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 54.

. ژانت‌ هايد، روان‌شناسي‌ زنان، ترجمه‌ بهزاد رحمتي، چاپ‌ اول، انتشارات‌ لادن، 1377، ص‌ 156.

. روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد، ص‌ 104.

. همان، صص‌ 7 - 56.

. همان، صص‌ 3 - 62.

. همان، صص‌ 2 - 41 و 104.

. اژدهاي‌ بهشتي، ص‌ 68.

. همان، ص‌ 62.

. همان، ص‌ 4 - 62.

. آيا به‌ راستي‌ مردان‌ از زنان‌ برترند، ص‌ 98.

. همان، ص‌ 96.

. مردان‌ مريخي‌ زنان‌ ونوسي، ص‌ 76.

اين‌ مقاله‌ تلخيصي‌ از مجموعه‌ مقالاتي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ «زن‌ در نگاه‌ علم» بزودي‌ توسط‌ بنياد پژوهشهاي‌ آستانقدس‌ رضوي‌ منتشر خواهد شد. اين‌ كتاب‌ در همين‌ نشريه، تفصيلاً‌ معرفي‌ شده‌ است.

/ 1