هر آن جان كز غمش بر وى رقم نيست دلى كز درد او درمان نسازد سرى كز سر معنى با خبر شد جهان از عكس رويش گشته روشن تو محرم نيستى محروم از آنى حجاب توست اين هستى موهوم كه هرگز نور با ظلمت به هم نيست نديمش در دو عالم جز ندم نيست وجود او به معنا جز عدم نيست در آن گنجايش شادى و غم نيست اگر ابله نبيند هيچ غم نيست ره نامحرمان اندر حرم نيست كه هرگز نور با ظلمت به هم نيست كه هرگز نور با ظلمت به هم نيست