عرفان اسلامی جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 4

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و مسح سر ، عبارت از تنزيه سر و تقديس باطن از انانيت و حدث غيريت است ، غيريتى كه حاجز بين انسان و محبوب است ، چنانچه بعضى از عارفان فرموده‏اند :

بَيْنى وَبَيْنَكَ إِنّيّى يُنازِعُنى فَارْفَعْ بِلُطْفِكَ إِنّيّى مِنَ الْبَيْنِ[234]

بين من و تو انيت من فاصله است ، به فضل و لطفت اين انيت را از ميان من و خود بردار . گفته‏اند : وُجُودُكَ ذَنْبٌ لا يُقاسُ بِهِ ذَنْبٌ[235] .

با اين آلودگى ها ، به خصوص آلودگى انيت راهى براى ورود به حريم عالم قدس نيست .

و مسح دو پا عبارت از تنزيه قوه علميه و عمليه از سير در غير الى اللّه و باللّه و فى اللّه است كه انسان با اين دو قوه سعى در طلب حق مى‏كند و با آن دو قوه به مقام وصل محبوب مى‏رسد ، اگر دچار آلودگى باشد ، چگونه به طلب برخيزد و چگونه به مقام وصل برسد ؟

و با ديده تحقيق بايد گفت : فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ [236] .

اشاره به اين دو قوه است ، به اين معنا كه وقتى به واسطه اين دو قوه به ما رسيدى از هر دو خالى شو ؛ زيرا با رسيدن به مقام وصل احتياج به توجه به غير نيست و در صورت عدم احتياج توجه به غير اگر توجه شود عين شرك است !!

و نزد بعضى مراد از نعلين دنيا و آخرت است و نزد بعضى عالم ظاهر و باطن است و نزد بعضى نفس و بدن است و تمام اين نظريات به طور مسلم صحيح است و نسبت به چنين حالتى است كه در حديث قدسى آمده :

لا يَزالُ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إِلَىَّ بِالنَّوافِلِ وَالْعِباداتِ حَتّى أُحِبُّهُ فَإِذا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذى يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذى يَبْصُر بِهِ وَيَدَهُ الَّتى يَبْطشُ بِها وَرِجْلَهُ الَّتى يمشى بها[237] ؛

عبد ، هميشه با اجراى مستحبات و عبادات به من نزديك مى‏گردد ، تا حدى كه من به او علاقه پيدا كنم ، چون محبوب من شد ، گوش او مى‏شوم ، گوشى كه به آن مى‏شنود ؛ چشم او مى‏شوم ، چشمى كه با آن مى‏بيند ؛ دست او مى‏شوم ، دستى كه با آن كار انجام مى‏دهد و پاى او مى‏شوم ، پايى كه با آن راه مى‏رود .

به قول عارف مؤمن ، علاء الدوله سمنانى :

  • هر آن جان كز غمش بر وى رقم نيست دلى كز درد او درمان نسازد سرى كز سر معنى با خبر شد جهان از عكس رويش گشته روشن تو محرم نيستى محروم از آنى حجاب توست اين هستى موهوم كه هرگز نور با ظلمت به هم نيست

  • نديمش در دو عالم جز ندم نيست وجود او به معنا جز عدم نيست در آن گنجايش شادى و غم نيست اگر ابله نبيند هيچ غم نيست ره نامحرمان اندر حرم نيست كه هرگز نور با ظلمت به هم نيست كه هرگز نور با ظلمت به هم نيست

/ 244